آینده سیاسی ایران دراختیار «میانهروها» ست
شرایط سیاسی و اقتصادی کشور به سمتی حرکت میکند که به نظر میرسد پس از پایان دولت حسن روحانی انتخاب رویکرد آینده مدیریت کشور بسیار مبهم و پیچیده خواهد بود. ازیکطرف مردم نسبت به عملکرد اصلاحطلبان در سه حوزه دولت، مجلس و شورای شهر رضایت کامل ندارند و از سوی دیگر امید مردم نسبت به
شرایط سیاسی و اقتصادی کشور به سمتی حرکت میکند که به نظر میرسد پس از پایان دولت حسن روحانی انتخاب رویکرد آینده مدیریت کشور بسیار مبهم و پیچیده خواهد بود. ازیکطرف مردم نسبت به عملکرد اصلاحطلبان در سه حوزه دولت، مجلس و شورای شهر رضایت کامل ندارند و از سوی دیگر امید مردم نسبت به جریان اصولگرا نیز مدتهاست از بین رفته است. درنتیجه فضای سیاسی ایران با چالش چشمانداز آینده مواجه شده که مشکلات معیشتی مردم نیز این چالش را روزبهروز عمیقتر میکند. اگر اصلاحطلبان قصد داشته باشند حضور خود را در ساخت قدرت استمرار ببخشند باید برای ناکامیهای خود در فضای انتخابات توجیه مناسب داشته باشند و از سوی دیگر در فرصت باقیمانده تا آنجا که امکان دارد مطالبات محقق نشده مردم را جامه عمل بپوشانند. بااینوجود اصولگرایان که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رأیی در حدود ۱۶ میلیون به دست آوردهاند بهخوبی از فضای انتقادی جامعه نسبت به دولت حسن روحانی استفاده کرده و به دنبال این هستند که با شعارهای اقتصادی دوباره قدرت را دراختیار بگیرند. به همین دلیل «آرمان» برای تحلیل و بررسی این موضوع با حجتالاسلام غلامرضا مصباحی مقدم گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
******
چرا چالشهای اقتصادی عملکرد دولت آقای روحانی را تحتالشعاع قرار داده است؟ آیا مشکلات معیشتی مردم ریشه در ناکارآمدی تیم اقتصادی دولت دارد؟
نابسامانیهای اقتصادی امروز ریشه در سیاستگذاریهای اقتصادی در دولت یازدهم دارد. اگرچه در دولت گذشته ما شاهد کاهش نرخ تورم بودیم اما درعینحال کشور با رکود نیز مواجه بود. درنتیجه تورم و رکود در کنار هم وجود داشت. بااینوجود در یک مقطع زمانی ما در دولت یازدهم شاهد رشد اقتصادی و بهتر شدن وضعیت اقتصاد کشور بودیم. برخی از اقتصاددانان معتقدند که پیامدهای رکود بیشتر از تورم به اقتصاد یک جامعه آسیب میزند. به همین دلیل نیز دولت آقای روحانی بین کنترل رکود و مهار تورم باید یکی را انتخاب میکرد که درنهایت مهار تورم را انتخاب کرد. تورم تا حدودی میتواند آثار رکورد را کنترل کند. بااینوجود با ظهور رکود دستاوردهای تورم نیز تحتالشعاع قرار میگیرد. درنتیجه یک نظام اقتصادی نمیتواند از پیامدهای چنین انتخابی بهرهمند شود. این اتفاق در دولت یازدهم رخ داد و به شکلهای مختلف بستر را برای نابسامانیهای اقتصادی در دولت دوازدهم مهیا کرد. از سوی دیگر تحریمهای بینالمللی نیز این وضعیت را تشدید کرد و به همین دلیل در شرایط کنونی دولت آقای روحانی با مشکلات مهم اقتصادی مواجه شده است. آقای روحانی در دولت یازدهم تا آنجا که میتوانست انتظارات مردم را نسبت به برجام و پیامدهای آن بالا برد. آقای روحانی مدعی بود که اگر برجام تحقق پیدا کند بیکاری از بین خواهد رفت، سرمایهگذاری خارجی افزایش پیدا میکند و درنتیجه تولید داخلی رونق میگیرد. بااینوجود هیچکدام از وعدههایی که آقای روحانی درباره برجام به مردم داده بود محقق نشد. روی کار آمدن ترامپ در آمریکا نیز مزید بر علت شد تا فضای روانی مناسبی در اقتصاد کشور چه در داخل و چه در خارج شکل نگیرد و فضا برای سرمایهگذاری مهیا نباشد. فضای نامناسب روانی بهصورت طبیعی میزان تقاضا را افزایش میدهد و مردم دستپاچه میشوند و به سمت خرید بیشتر حرکت میکنند. به همین دلیل نیز فضای نامناسب روانی و نگرانی از اینکه ممکن است قیمت ارز بالا برود درنهایت سبب بالا رفتن قیمت ارز در کشور شد. درحالیکه تیم اقتصادی دولت آقای روحانی بسیار کند و دیر عمل کرد و با تصمیمات ناپخته و حسابنشده شرایط را بدتر از گذشته کرد.
دولت آقای روحانی چه تصمیمات حسابنشدهای درزمینهٔ اقتصادی گرفت که وضعیت را تشدید کرد؟
دولت آقای روحانی درزمینهٔ اقتصادی دچار ضعف مدیریت است. به همین دلیل، دلیل اصلی نابسامانیهای اقتصادی کنونی کشور به ضعف مدیریت در دولت و بهخصوص در تیم اقتصادی دولت حسن روحانی بازمیگردد. از سوی دیگر فضای روانی که ترامپ علیه ایران شکل داده بود نیز شرایط را بدتر کرده است. زمانی که آقای روحانی در سال ۹۲ به ریاست جمهوری رسیدند مقام معظم رهبری سیاستهای اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند. ابلاغ این سیاستها دقیقاً در سالی بود که آقای روحانی تازه رئیسجمهور شده بودند و به همین دلیل اگر این سیاستها را اجرا میکردند اقتصاد کشور تا حدود زیادی نسبت به تهدیدهای خارجی در امان میماند. مسئله دیگری که تا حدود زیادی در نابسامانیهای اقتصادی کنونی کشور تأثیرگذار بود اقدام بانک مرکزی در جهت کاهش نرخ سود بانکی بود که در شهریور سال ۹۶ اتفاق افتاد. شاید این اقدام در برخی کشورها اتفاق مناسبی باشد، اما در آن مقطع زمانی با توجه به وضعیت کشور اقدام مناسبی به شمار نمیرفت. به همین دلیل بسیاری از سپردهگذاران با توجه به این اتفاق تصمیم گرفتند سپردههای خود را از بانکها خارج کنند و با توجه به فضایی که در بازار ارز کشور رخداده ارز و سکه خریداری کنند. این اقدام نیز وضعیت نامناسب بازار ارز را تشدید کرد و التهاب را در بازار ارز کشور بالا برد. در ماجرای تخلفات مالی مؤسسات مالی نیز دولت برای جبران این خسارتها از بانک مرکزی استقراض کرد. بر اساس اعلام رئیسجمهور میزان این استقراض در حدود ۳۰ هزار میلیارد بوده است. این استقراض پول پرقدرت در جامعه ایجاد میکند و پول پرقدرت نیز ۶/۷ دهم میزان خود را بازتولید میکند و سبب رشد نقدینگی میشود. این نقدینگی هنگامیکه دراختیار مردم قرار میگیرد مانند سیلاب است و این سیلاب نیز اگر راه نفوذی پیدا کند بهسرعت سرازیر میشود و در عمل نیز چنین اتفاقی رخ داد.
به نظر میرسد ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را باید در نوع سیاست ورزی ایران در عرصه بینالمللی جستوجو کرد. این در حالی است که دشمن در علوم سیاسی یک مفهوم نسبی و قابلتغییر است و نمیتوان چشمانداز بلندمدتی برای آن قائل شد. آیا زمان تجدیدنظر در نوع سیاست ورزی ایران در عرصه بینالمللی فرا نرسیده است؟
دشمنیها و دوستیها در عرصه بینالمللی دائمی نیستند و حالت نسبی دارند و بنده با سخن شما موافق هستم. بااینوجود مسئله مهم این است که آیا ما به دست خودمان برای خودمان دشمن ساخته این و یا اینکه دشمن بهاندازهای به ما فشار آورده که ما را مجبور به مقابله کرده است. آمریکا در قبل از انقلاب نیز با ایران دشمن بود. بااینوجود به دلیل اینکه محمدرضا شاه پهلوی دستنشانده آمریکا بود این دشمنی ظهور و بروز نداشت. کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ یک دشمنی آشکار آمریکا با ملت ایران است. شاه با کمک آمریکا در سال ۱۳۳۲ دولتی را ساقط کرد که موردحمایت قاطبه اصلی مردم بود. به همین دلیل نیز هنگامیکه پسازاین دولت مردمی دوباره شاه روی کارآمد مردم ناراحت بودند و به شکلهای مختلف ناراحتی خود را نشان میدادند. رژیم شاه دستورات آمریکا را در ایران پیاده میکرد و به همین دلیل نیز مردم از این وضعیت رضایت نداشتند و درنهایت تصمیم گرفتند با انقلاب رژیم شاه را سرنگون کنند. آمریکا کشوری بود که قصد داشت کاپیتولاسیون را در ایران رسمی کند. به همین دلیل نیز حضرت امام در مقابل کاپیتولاسیون واکنش نشان داد و مردم نیز از مواضع ایشان در این زمینه حمایت کردند. دشمنی آمریکا با ایران تازگی ندارد و بلکه در گذشته وجود داشته است. از زمانی که جرقه انقلاب اسلامی در ایران زده شد آمریکا ازنظر تسلیحاتی ایران را تحریم کرد و داراییهای ایران را در بانکهای آمریکا بلوکه کرد و اجازه نداد پولهای بلوکهشده به کشور بازگردد. این ما نبودیم که با شعار مرگ بر آمریکا گفتن برای خود دشمن بسازیم و بلکه دشمنی آمریکا با ایران دیرینه بوده است.
چرا تلاش نشد در طول ۴۰ سال گذشته برای کمتر شدن ضررهای دشمنی آمریکا با ایران انعطاف بیشتری درزمینهٔ سیاست خارجی نشان داده شود؟
این دیدگاهی بود که آیتالله هاشمی داشتند و به دنبال این بودند که ضررهای دشمنی آمریکا با ایران کمتر شود. ایشان بارها این مسئله را با حضرت امام (ره) در میان گذاشتند. کار حتی بهجایی رسید که آقای هاشمی از حضرت امام (ره) خواستند مسئله ایران و آمریکا را در زمان حیات خود خاتمه دهند تا نسل بعدی تکلیف خود را در این زمینه بداند. آقای هاشمی حتی آقای مک فارلین را به ایران دعوت کردند تا با آنها مذاکره کند. بااینوجود حضرت امام با این اقدام برخورد کردند. دیدگاه حضرت امام (ره) درباره آمریکا بسیار عمیق و دوراندیشانه بود. حضرت امام به عمق کینه آمریکا نسبت به ایران آگاهی داشت. بااینوجود پس از رحلت حضرت امام نیز جمهوری اسلامی در فرصتهایی که احساس میشده میتوان از دشمنی آمریکا علیه ایران کاست ایران از این فرصت استقبال کرده است. در دولت آیتالله هاشمی، اصلاحات و اواخر دولت آقای احمدینژاد فرصتهایی در این زمینه به وجود آمد که مقام معظم رهبری نیز نسبت به این مسئله انعطاف نشان دادند. رهبری در بیانات خود از «نرمش قهرمانانه» نام بردند که نشان میداد ایران در یک فرصت برابر حاضر است از برخی مواضع خود برای تعامل و مذاکره نرمش نشان دهد. درنتیجه جمهوری اسلامی با نگاه دُگم به مسئله آمریکا نگاه نکرده شرایط به شکلی نبوده که بههیچعنوان حاضر به مذاکره نباشد. بااینوجود آمریکا هیچگاه حاضر نبوده در یک فرصت برابر با ایران مذاکره کند.
این اتفاق در دولت اوباما که دارای عقلانیت و انعطاف بیشتری نسبت به ایران بود نمیتوانست رخ بدهد؟ این در حالی است که وی چندین بار به مقامات عالیرتبه نظامنامه نوشت و در مذاکرات برجام نیز انعطاف زیادی نشان داد. آیا رویکرد تندروهای داخلی این فرصت را از ایران نگرفت؟
این شگرد دموکراتها بوده که در ظاهر انعطاف نشان میدهند اما در باطن همان سیاستهای همیشگی آمریکا را پیش میبرند. اوباما نیز رویکرد مسالمتآمیزی نسبت به ایران نشان میداد اما درواقع اهداف دیگری را دنبال میکرد. این تجربیات برای ما گرانبها بوده و به همین دلیل نباید در این زمینه دچار سادهاندیشی شویم. در شرایط کنونی نیز ترامپ شمشیر را علیه ایران از رو بسته و هرچه در توان دارد علیه ایران انجام میدهد. پیشنهاد مذاکرهای هم که وی مطرح میکند یک طبل توخالی است و هیچ پشتوانه فکری و سیاسی ندارد.
به نظر میرسد اگر مردم از عملکرد کلی اصلاحطلبان در سه حوزه دولت، مجلس و شورای شهر ناامید شوند به سمت اصولگرایان نیز گرایش پیدا نمیکنند و ما با عبور مردم از جریانهای سیاسی مواجه خواهیم بود. چرا چنین اتفاقی در جامعه رخ داده است؟
در شرایط کنونی تنها دو جریان سیاسی در کشور وجود دارد و جریان سومی وجود ندارد که اگر مردم از دو جریان ناامید شدند به سمت جریان دیگر گرایش پیدا خواهند کرد. در جریان اصولگرا طیفهای مختلفی وجود دارد و ممکن است سخن شما درباره برخی از طیفهای جریان اصولگرایی صحیح باشد و مردم تمایلی به حمایت از آنها نداشته باشند. بااینوجود در جریان اصولگرایی طیفهای مؤثر و معقولی وجود دارد که مردم از آنها عبور نخواهند کرد. بافت گسترده جامعه ایران از متدینین تشکیل شده است. اغلب این بافت گسترده نیز به سمت جریان اصولگرایی گرایش دارند. درنتیجه کلید موفقیت اصولگرایان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده حمایت از میانهروهای جریان اصولگرایی خواهد بود. در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی اکثریت مجلس دراختیار اصولگرایان قرار خواهد داشت. از سوی دیگر اصولگرایان تلاش خواهند کرد در انتخابات ریاست جمهوری آینده نیز بانظم و وحدت درونی بیشتری حضور پیدا کنند و بنده معتقدم رئیسجمهور بعدی ایران یک اصولگرا خواهد بود.
اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ در حدود ۱۶ میلیون رأی به دست آوردند. با توجه به شرایط کنونی کشور به نظر شما اصولگرایان در انتخابات آینده چه میزان رأی خواهند داشت؟
شرایط اصولگرایان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ خاص بود و اصولگرایان موفق شدند سازوکار مناسبی برای تصمیمگیری خود فراهم کنند. از سوی دیگر کاندیداهای این جریان نیز از تصمیم جمعی تمکین کردند و درنهایت اصولگرایان موفق شدند در حدود ۱۶ میلیون رأی به دست بیاورند. به همین دلیل من معتقدم رأی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری آینده حداقل ۲۰ میلیون رأی خواهد بود.
تحلیل شما بهعنوان کسی که سالها با آقای لاریجانی کارکردهاید از رفتارشناسی ایشان در شرایط فعلی در فضای سیاسی چیست؟ علی لاریجانی چه چشماندازی را پیش روی خود در آینده مشاهده میکند؟ چرا لاریجانی و روحانی روزبهروز به هم نزدیکتر میشوند؟
آقای لاریجانی قطعاً در آینده در سرنوشت سیاسی کشور نقش تعیینکنندهای ایفا خواهد کرد. البته سخن بنده به معنای آن نیست که ایشان قصد دارند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و یا خیر. احتمال دارد ایشان پس از پایان دوران ریاست مجلس دوباره بهعنوان نماینده در انتخابات مجلس حضور داشته باشند و ریاست مجلس آینده را نیز دراختیار بگیرند. درباره رابطه آقای لاریجانی با آقای روحانی نیز باید عنوان کنم بنده تصور نمیکنم رابطه این دو رابطه ویژهای باشد.
آخرین جزئیات از تحولات و تصمیمات درونی جامعه روحانیت مبارز به چه صورت است؟
در شرایط کنونی جامعه روحانیت مبارز در حال پوستاندازی و تحولات ساختاری در درون خود است. این اتفاق باید در همه مناطق کشور رخ بدهد. به همین دلیل نیز سازوکارهای مناسب در این زمینه مهیا شده و تلاش شده که تا تابستان سال آینده این تغییرات انجام شود و اگر این تحولات ساختاری انجام شود در آینده با یک جامعه روحانیت جدید مواجه خواهیم بود. نکته دیگر اینکه جامعه روحانیت مبارز به دنبال این است که کنگره سالانه خود را نیز بهزودی برگزار کند و در این کنگره چشم اندازه آینده را ترسیم کند.
برچسب ها :اقتصاد ، حجتالاسلام غلامرضا مصباحی مقدم ، روحانی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰