محکوم به زن بودن
با زبانی ساده و با نمونههایی از زندگی روزمرهمان، به بخشی از مصادیق زنستیزی بپردازیم.
موسیالرضا وثوق:
واژگانی مانند «حقوق زنان»، «زنستیزی»، «برابری جنسیتی» و شبیه اینها را شنیدهاید. در این پرونده میخواهیم خودمانیتر، سادهتر و با مرور روزمرگیهایمان، به این پرسش پاسخ دهیم که منظور از این مفاهیم چیست و چرا باید آنها را جدی گرفت؟
کنشگرانی که در حوزه حقوق زنان و برابریهای جنسیتی فعالیت میکنند، میگویند زنها در طول تاریخ مورد تبعیض و ستمهایی قرار گرفتهاند که ریشه در «فرهنگ مردسالار» دارد. مردسالاری، نگاهی است که در آن، غالباً مردها از بیشتر امتیازات اجتماعی و حقوق فردی بهرهمند میشوند و زنان، سهمی به مراتب کمتر از مردان را دارا هستند. میخواهیم با زبان ساده و با نمونههایی از زندگی روزمرهمان، به بخشی از مصادیق این فرهنگ بپردازیم؛
۱
«فحاشی جنسی» یکی از عادات روزمره بسیاری از ما است. بیشتر اوقات، کسانی که در درگیری لفظی به فحاشی علیه خواهر و مادر و خلاصه زنانِ نزدیک به طرف مقابلشان رو میآورند، کسانی هستند که خودشان را «غیرتی» توصیف میکنند؛ کسانی که معمولاً معتقدند مادرشان، ارزشمندترین موجودِ زندگیشان است.
همین افراد اما توجه ندارند وقتی فحشهای ـ بهاصطلاح ـ ناموسی میدهند، در واقع این فکر غلط را تأیید میکنند که «زن بودن» را ضعف و زنان را ابزار تحقیر و کالای جنسی میپندارند! گویا اولین چیزی که درباره زن بودن به ذهن آنها میرسد، همین مسائل جنسی است و در اعماق معنای گفتههای خود، زنها را ـ بلانسبت ـ کالاهایی جنسی میپندارند که از طریق تحقیر آنها میشود حتی به مردها هم توهین کرد!
جالب است خیلی وقتها پیش میآید مردها برای تخلیه عصبانیتشان از یک مورد زنستیزی، باز فحشهایی میدهند که ریشه در همان حقیر پنداشتن جنس زن دارد!
۲
این روزها که قرنطینه برای خیلیها باعث شده زمان بیشتری را در شبکههای اجتماعی بگذرانند، میتوانیم بهراحتی در جریانِ حاشیههای فضای مجازی، واژههای زشتی که طی سالهای طولانی، جمعی از مردم عادت کردهاند از آنها استفاده کنند را ببینیم؛ واژههایی که در اثر همین تفکرات نادرست ضدزن بهوجود آمده؛ مثل «ترشیده، بیوه، مطلقه» و…! رواج این کلمات در ادبیات ما، نشان میدهد ما آنقدر ضد زن هستیم که به خود اجازه میدهیم برای هر زنی، اسمی بگذاریم؛ بسته به موقعیت و مسائل شخصی او!
جالبتر اینکه باز هرکدام از این واژهها نیز، به نحوی گویای ریشه داشتن زنستیزی در فرهنگ ما هستند؛ مثال اینکه انسانها ـ چه زن و چه مرد ـ به دلایل گوناگون ازدواج نمیکنند یا ترجیح میدهند دیرتر از زمان معمول این کار را انجام دهند؛ اما فرهنگ زنستیز ترجیح میدهد اگر زنی دیرتر از دیگران ازدواج کرد، بگوید مشکل از زن بوده و بعد همان مشکلِ موهوم را توی سر او بزند!
۳
ما مردها احتمالاً همهمان به خاطر داریم که در کودکی و نوجوانی، وقتی میخواستیم همدیگر را تحقیر کنیم، به یکدیگر ویژگیهای زنانه نسبت میدادیم! چون این چیزی بود که فرهنگ از کودکی به ما آموخته بود؛ گویا زن بودن، یعنی ضعف، جرم یا گناه! جالب اینکه این داستان مربوط به فقط کودکی نیست! هنوز هم میشود در میان جدالهای رسمی و رسانهای چنین مباحث سخیفی یافت که دو مرد برای تحقیر، توهین و تمسخر، یکدیگر را زن (یا کمتر از زن) میخوانند!
فکر میکنم این مورد، کاملاً گویا است و جالب است از این جهت که تا چه اندازه ما زنستیزی را در فرهنگ خود آموزش میدهیم که حتی کودکان نیز از آن در امان نیستند. از سوی دیگر، ببینید چقدر این نگاههای تحقیرآمیز و البته شرمآور و نادرست به جنسیت زن برای ما عادی شده که در سطوح رسمی و رسانهای هم بعضاً شاهد مصادیق آن هستیم!
۴
تا حالا به این موضوع دقت کردهاید که ما، همیشه مدیریت امورِ منزل را وظیفه ذاتی زنان میدانیم؟ احتمالاً بسیاری از ما، زوجهایی را میشناسیم که هر دو شاغلاند (چون میدانند در جهان امروز، مرد و زن هردو باید در جامعه حضور یابند)، اما باز وظیفه آشپزی و دیگر امور داخل خانه به عهده زن تصور میشود! یعنی دو برابر مرد! چرا؟ چون از کودکی هم دختربچهها باید آشپزی میکردند و در پذیرایی از میهمان، به مادرشان کمک میکردند اما پسربچهها نه! حالا، اینکه در فیلم و سریال و واقعیت زندگی ما معمولاً بعد از خوردن شام در مهمانیها، مردها دور هم جمع میشوند و میگویند و میخندند و زنها ظرفها را میشویند و کار میکنند، نتیجه همان تفکر نادرستی است که از کودکی تخم آن را پروردهایم!
۵
از کودکی به ما پسرها گفتهاند شما «مرد» هستید! ما هم یاد گرفتیم آنچه به ما ارزش میدهد، «مردانگی» است؛ حالا بیایید باهم صادق باشیم؛ خیلی از چیزهایی که ما اسم آنها را گذاشتهایم مردانگی، بدون تعارف بگویم؛ نادانی و دردسرسازی است! به ما گفتهاند ما مردها قویتر و برتریم؛ پس در نتیجه، مسئولیتمان هم بیشتر است! این شد که دختران نوجوان زیادی امروز تحت فشار و آزار برادرشان قرار میگیرند چون به اشتباه، برادرانشان فکر میکنند بیشتر از خواهرشان میفهمند و مسئولیت زندگی خواهرشان هم بهعهده آنها است! حال آنکه نیست! هرکس مسئول زندگی خودش است و هیچکس قیّم دیگری نیست و حق ندارد زندگی دیگران و حق تصمیمگیری آنها را تصاحب کند؛ اما حالا این شده جزئی از فرهنگ ما؛ این فرهنگ، باعث شده بسیاری از مادران جامعه ما که قربانیان این تفکر نادرستاند، در حسرت یک لحظه زندگی باشند که «خودشان» میخواهند؛ نه آنچه برادر و پدرشان در کودکی خواسته، نه آنچه شوهرشان خواسته و نه آنچه فرزندانشان تحت تأثیر همین فرهنگ غلط، از آنها میخواهند. ضمناً بد نیست یادآوری شود؛ برخلاف آنچه به اشتباه در ادبیات ما رایج است، «مرد بودن» امتیاز و افتخار نیست و نقطه مقابل آن، ضعف و ذلت! مردانگی، فقط مربوط به یک جنسیت است؛ همین.
۶
روشن است که اینها فقط چند مثال اندک بود؛ برای اشاره به چیزی که بسیاری از ما، از آن غافلیم. بسیاری از ما ـ اگر نگوییم همه ـ هر روز داریم با رفتار و گفتار خود، در بستر همین تفکر ضدزن زندگی میکنیم و روان دهها، صدها، هزاران و ایبسا شمار بسیار بیشتری از زنان را میآزاریم. حتی ما که میگوییم مادرانمان استثناء هستند، هرروز چیزهایی میگوییم یا کارهایی میکنیم که ریشه در این باور دارند که زن، ابزار است، کالا است، شایسته تحقیر است و جنس دوم! زنستیزی یعنی همین؛ «جنس زن» را شامل میشود و نه همه زنان را بهجز خواهر و مادر و خودمان ـ اگر زن هستیم ـ و همسرمان ـ اگر مرد هستیم ـ و همه زنان دیگری که برایمان محترماند. اگر میخواهیم حرمت آنها هم حفظ شود، مجبوریم با این فرهنگ نادرست مبارزه کنیم. ضمناً فراموش نکنیم؛ فقط مردها نیستند که به گسترش تفکرات نادرست درباره زنان کمک میکنند؛ زنان نیز میتوانند خود مروج زنستیزی باشند. حالا در کنار همه این مثالها، شما هم اگر فکر کنید میتوانید صدها مثال مشابه دیگر پیدا کنید.
چه باید کرد؟
حال که میدانیم زنستیزی بیش از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیک است، از خود میپرسیم که چه باید کرد؟ پاسخ ساده است؛ آگاه شویم و آگاهسازی کنیم! تلاش کنیم زنستیزی را از نگاه خود و مصادیق آن را از رفتار و گفتار خود حذف کنیم؛ با زنستیزی و مصادیق آن مبارزه کنیم؛ با یکدیگر صحبت کنیم و در این حوزه، تجربیاتمان را با دیگران در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذاریم؛ مطالعه کنیم و سعی کنیم دیگران را از آنچه میدانیم آگاه کنیم و درنهایت، هر اندازه که میتوانیم، برای تحقّق برابری جنسیتی تلاش کنیم. فراموش نکنیم؛ هیچکس نباید به خاطر جنسیتش، کوچکترین آزاری ببیند.
- توجه: طبیعی است برخی خوانندگان گرامی این مطلب، از مثالهای مطرحشده، آزرده شده باشند؛ همچنین ممکن است توصیف مصادیق زنستیزی نیز خاطر برخی از شما عزیزان ازجمله بانوان را مکدر کرده باشد. از این بابت، از آن دسته از مخاطبان که به هر طریقی آزردهخاطر شدند، عذرخواهی میکنم و تأکید میکنم؛ تمام آنچه بیان شده، صرفاً برای توصیف بهتر این معضل و تشویق و دعوت به مبارزه با این فرهنگ نادرست مطرح شده است.
منتشرشده در شماره ۱۶۵ نشریه ستاره شرق
برچسب ها :ستاره شرق ، منع خشونت علیه زنان ، موسیالرضا وثوق
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰