یادداشت:
گزارش یک پیگیری (۱)؛ خسته نباشی دلاور!

سبزواریان، علی ششتمدی: در خبرها از قول یکی از مسئولان اداره میراث فرهنگی سبزوار خواندم که «آرامگاه ابوالحسن زید بیهقی … نیازمند مرمت فوری و اضطراری است.»!
بیش از ۳ سال است رسانهها، فعالان اجتماعی و مسئولان ششتمد، از وضعیت خطرناک بنای آرامگاه ابوالحسن بیهقی، هشدار میدهند! صدها مطلب و محتوا دراینباره تولید شده و حتی آقای نماینده با گروهی خدموحشم، در مکان حاضر شده و حتی قول داده بود که پیش از همایش سالِ گذشته بزرگداشت بیهقی، این بنا تعمیر یا رفع خطر میشود! تبلیغشان را هم کردهاند و …
کلی خبر از شبکۀ استانی تا دیگر رسانهها در مورد آرامگاه منتشر شده! تازه بعدازاین همهوقت، جناب مدیر، به یادشان افتاده و فرمودهاند: آرامگاه نیازمند مرمت فوری و اضطراری است! واقعاً به قول آن گزارشگر مشهورِ کشتی: خسته نباشی دلاور! خدا قوت پهلوان!
برای پیگیریِ این کشف بزرگ، با ایشان تماس گرفتم و ساعتی برای گفتوگو درخواست کردم. گفت در هر روز کاری تا ساعت ۱۲ و نیم ظهر، در پایگاه میراث فرهنگی پذیرای این گفتوگو هستند و اسناد ادعایش را نیز نشان خواهند داد. اظهارات جالبی هم پشت تلفن داشت که از نظر اخلاقِ رسانه اجازۀ انتشار ندارم و تا زمانِ گفتوگوی رسمی، منتظر میمانم.
مثل همیشه، داستان یک پیگیری، از خود پاسخهای مقام مسئول، اتفاقات جالبتری داشت! ساعت یازده (سهشنبه ۲۲ اردیبهشت) رفتم پایگاه میراث فرهنگی و دیدم درِ این مکان، از پشت بسته شده! در زدم و منتظر ماندم، احساس کردم کسانی داخل هستند که به دلیلی در را باز نمیکنند.
ازآنجهت که این مکان (با توجه به تابلوی نصب شده و صحبت مدیر) یک مکان اداری و عمومی محسوب میشود، تقلا کردم پشت پردۀ ماجرا را بفهمم! از جایی نگاه به محوطۀ این ساختمان انداختم و متوجه شدم تعدادی در داخل حضور دارند. حدسم درست بود. دوباره در زدم و این بار دلسرد نشدم. کسی در را نیمهباز کرد و در چهارچوب در ایستاد که مبادا داخل بروم!
ـ آقای برآبادی هستند؟ هماهنگ کردهام برای یک مصاحبه. از طرف ستاره شرق.
ـ هستند ولی جلسه تشریف دارند. ده دقیقه یک ربع دیگر جلسه تمام خواهد شد. آن موقع تشریف بیاورید.
من هم از سر احترام، لجبازی نکردم که میخواهم داخل ساختمان منتظر بمانم. روزِ ماه رمضانی، زیر آفتاب یازده و نیم ظهر، یک ربعساعت منتظر ماندم و دوباره به سمت پایگاه میراث فرهنگی رفتم. این بار، در کامل باز بود. وارد شدم.
مردی پشت میز اداری نشسته بود و سعی میکرد حتی نگاهم نکند. پرسیدم: «آقای برآبادی تشریف دارند؟» مرد با بیادبی و درحالیکه میخواست حضور من را نادیده بگیرد، خود را به تلفن مشغول کرد (البته در حال زنگ زدن بود و مخاطبی نداشت) و با حرکت سر اشاره کرد که «نه!». مقداری از این رفتار رنجیده شدم و خودم را معرفی کردم. گفتم که خبرنگار ستاره شرق هستم، قرار داشتم و یک ربع پیش هم کسی به من اینطور گفت. جواب درستوحسابی نگرفتم. فرد همچنان بیاعتنا بود. پرسیدم «کجا هستند؟»
ـ جلسه.
ـ همینجا جلسه هستند؟
ـ خیر. بیرون از اینجا.
ـ کجا؟ باید ایشان را ببینم. هماهنگ کردهام.
ـ نمیدانم.
ـ مسئول اینجا وقتی جناب برآبادی حضور ندارد، کیست؟
ـ خود من!
ـ خوب مسئولتان کجا جلسه است؟ باید پیدایش کنم.
ـ گفتم نمیدانم!
من هم مشخصاتم را دقیق گفتم و سپردم که به جناب برآبادی خبر بدهید فلانی طبق قرار آمد و شما این رفتار را کردید!
هر چه به این داستان فکر میکنم، نمیفهمم چرا درِ یک ساختمان اداری، آن هم در ساعت اداری باید از داخل بسته باشد؟ مگر داخل پایگاه میراث فرهنگی چه میکنند که در را باز نمیکردند؟ (تا زمانی که نفهمیدند من داخل را دیدهام، در باز نشد!) برآبادی، کدام جلسهای بود که یکی گفت همین داخل جلسه است و آن یکی گفت جایی دیگر! ناکجاآباد!
اتفاقاتی که در پیگیریهای مسائل میافتد، شاهدِ مسائل مهم و عمیقی است! از امروز تصمیم گرفتم تجربههای خودم را بهعنوان خبرنگار، بدون هیچ ادعا و قضاوتی، برای مخاطبان گرامی کانال سبزواریان روایت کنم! خودتان بفهمید در سیستم اداری این شهرستان و منطقه چه خبر است!
این مطلب میتواند ادامه داشته باشد …
برچسب ها :ابوالحسن بیهقی ، سبزوار ، علی ششتمدی ، میراث فرهنگی سبزوار
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰