کد خبر : 19397
دیدگاه‌ها برای ایران! به چه کارش می‌آید اشک‌های مصدق و دفترهای من بسته هستند
تاریخ انتشار : چهارشنبه 22 اسفند 1397 - 9:16
-

ایران! به چه کارش می‌آید اشک‌های مصدق و دفترهای من

بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی متنی که در پی خواهد آمد ، از مجموعه آثار (۳۳) به نام گفتگوهای تنهای است که با همین نام در این مجموعه نشر یافته است. اقیانوس بیکران نفت! این طلای مذابی که جهان را آتش و گرما و روشنی بخشیده است و خودش را میسوزاند و این همه پریشانیها

بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

متنی که در پی خواهد آمد ، از مجموعه آثار (۳۳) به نام گفتگوهای تنهای است که با همین نام در این مجموعه نشر یافته است.

اقیانوس بیکران نفت! این طلای مذابی که جهان را آتش و گرما و روشنی بخشیده است و خودش را میسوزاند و این همه پریشانیها و انقلاب‌ها و ناآرامیها و دشمنیها و حیله‌ها و استبداد و استعمار و اسارت و تیره روزی و خون و شهادت همه از او است و… سرنوشت مصدق که با گریه‌ها و فریادها و اشکها و آرزوها و شکنجه‌ها و زندان‌ها و رنج‌های عمرش و با آرزوهای مقدس و دل‌انگیزش چه سخن‌ها گفت همه در رویا و چه شعر‌ها و داستان‌ها سرود همه در خیال و دیدیم چه سرنوشتی داشت.

….می‌گویند همان گریه‌ها و اشکها و فریادها و قصه‌ها و سخن‌ها و و رویاهای او ملت ما را بیدار کرد، طعم آزادی را به وی چشاند، آینده را در پیش چشمانش بزرگ و پرشکوه نمود و استبداد را و این تاریخ بد را و حکومت جور را و بیگانه را و عقب‌ماندگی را و زیبایی‌ها و ارجمندیها و ارزش‌ها و ثروت‌های خویش را شناخت، احساس کرد و در خویش چشم گشود و جهان‌بینی دیگر یافت و… چه و چه‌ها!

اما من در این تردیدم که آیا این همه خدمت بوده است و آیا اگر این پیر وطن‌پرست ۲۸ مرداد را از پیش میدید و خاموشی میگزید و لب‌بسته به گوشه‌ی احمدآبادش میرفت و مینشست و تنها میزیست و میمرد و این نسل او را نمیشناخت و به سخنانش و به غم‌هایش و اندیشه‌ها و عاطفه‌هایش دل نمیبست خدمتی بهتر نکرده بود؟ چه میگویم؟ یعنی رنجهای این ملت رنجور را کمتر نساخته بود؟

من اکنون تاریخ را مینگرم و به یاد میآورم که ملت من در پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه چگونه میزیست و در این ۱۹ سال (از ۹ اسفند ۱۳۲۹ سال رهبری وی تا حال) چگونه میزید و این دو دوران را با هم در زندگی ملتم میسنجم و میبینم باید آن سالخورده مرد وطن‌پرست آزادیخواه که سیاست را میدانست و سرنوشت را و دنیا را و خود را، خاموش میماند و تنها و ساکت میمرد و گر چه خاموش ماندن و تنها مردن برای یک انقلابی آزادیخواه وطن‌پرست که سراسر جانش مشتعل این عشق است کاری است دشوارتر از جان کندن اما مگر عشق به سرنوشت این ملت در جان او نیرومند‌تر از عشق او به این ملت نبود؟!

چه شگفت داستان غم‌انگیزی است!

گاه دوست داشتن با دوست داشتن ناسازگار میافتند و در جهان چه رنجی جانکاه‌تر از این؟

….و ایران! به چه کارش می‌آید اشک‌های مصدق و دفترهای من؟»

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.