کد خبر : 17685
دیدگاه‌ها برای بخش هایی از «سرزمین خارج از نقشه» باید در کتابهای درسی بیاید بسته هستند
تاریخ انتشار : شنبه 24 آذر 1397 - 10:29
-

بخش هایی از «سرزمین خارج از نقشه» باید در کتابهای درسی بیاید

کتاب «سرزمین خارج از نقشه» طی مراسمی در تهران رونمایی شد. در آیین رونمایی از این کتاب که یکشنبه ۱۸ آذر در محل  برگزار شد، علیرضا کمری، جواد محقق، حسین فتاحی و محمدحسین باقری حضور داشتند. علیرضا کمری محقق و پژوهشگر در سخنانی گفت: بخش‌هایی از «سرزمین خارج از نقشه» باید در کتاب‌های درسی بیاید.

کتاب «سرزمین خارج از نقشه» طی مراسمی در تهران رونمایی شد. در آیین رونمایی از این کتاب که یکشنبه ۱۸ آذر در محل  برگزار شد، علیرضا کمری، جواد محقق، حسین فتاحی و محمدحسین باقری حضور داشتند. علیرضا کمری محقق و پژوهشگر در سخنانی گفت: بخش‌هایی از «سرزمین خارج از نقشه» باید در کتاب‌های درسی بیاید.

 

متن کامل سخنان استاد کمری را در زیر می‌خوانید:

 

حضور من در این محفل برای احترام معلمی است که تجارب زیسته‌ی عاشقانه خودش را از معلمی آن‌هم به نحو خاص گفته و تبدیل به یک کتاب شده است؛ اما من چطور با این کتاب آشنا شدم؟ حدود ۲ سال پیش آقای دکتر باقری متن تایپ‌شده کتاب را برای بنده آوردند. تورق که کردم شگفت یافتم این کتاب را. کمی صحبت کردیم و رفت و دیگر خبریاز کتاب نداشتم تا هفته قبل که از انتشارات قدیانی تماس گرفتند که کتاب چاپ شده است. این کتاب این‌قدر زیبا و خوشمزه نوشته‌شده که وقت من را گرفت. پنج‌شنبه و جمعه این کتاب را مجدد از اول تا آخر خواندم و مرور کردم. با توجه به گشت‌وگذاری که دوستان کرده بودند تا کتاب را جایی چاپ کنند، گفتم آفرین به این ناشر که متوجه شده این جنس، قابل‌اعتناست. حتماً کارشناسانی که این کتاب را دیده‌اند حواسشان جمع بوده است. به‌رغم اینکه قدیانی یک ناشر خصوصی است اما حواسش جمع بوده و از این حیث به نظرم قدیانی برد کرده است.

ما بعد از انقلاب مواجه می‌شویم با جریان وسیعی از خاطره گویی، خاطره گرایی، خاطره خوانی، خاطره شنوی، خاطره‌نویسی و خاطره نگاری و این‌ها دلایلی دارد که قبلاً گفته شده است. نامی که من بر این دوره نهاده‌ام، «عصر پیدایی و ظهور خاطره» در تاریخ فرهنگی ایران است. به جنگ و ماجرای دفاع مقدس و انقلاب که یک جریان بسیار عجیب‌وغریب در حوزه خاطره‌نویسی پیش آمد. اهل تعلیم و تربیت و معلم یک صنف اجتماعی محسوب می‌شود. تاریخ فرهنگی یک مقوله تاریخ‌شناسی است که ما خیلی با آن آشنایی نداریم. در این لا بلا جریان خاطره‌نویسی و خاطره نگاری معلمان می‌تواند یک موضوع قابل تحقیق باشد و من هنوز ندیدم که کسی ورود کرده باشد.

خاطرات رجال سیاسی به دلیل پیچیدگی‌های سیاسی خیلی جاها محل ابهام، شک و شبهه است ولی خاطرات معلمان خیلی دلپذیر و باورمندانه نوشته می‌شود. سرشار از آموزه‌های اخلاقی و تعلیمی است که همین‌ها آن‌ها را نسبت به خاطره‌های دیگر برجسته می‌کند. جذابیتی که در خاطرات معلمان داریم برای ما مهم است.

نکته بعدی خاطرات معلمان از حسب الحال و حدیث نفس شروع می‌شود تا برسد به شرح مشاهدات. ولی این حسب الاحال و حدیث نفس بار انسان‌شناسی فرهنگی دارد. وقتی می‌رسیم به شرح مشاهدات به لحاظ سیاسی، فرهنگی، تاریخی و تعلیمی آن چیزهایی که در این کتاب‌ها پیدا می‌شود محل رجوع و استناد هستند. به تعبیر اهل تاریخ این کتاب‌ها سرشار از داده‌های قابل استناد و قابل رجوع هستند. همین کتابی که نوشته‌شده چون در زمان حال است خیلی برای ما بعد تاریخی آن شناخته‌شده نیست. ۴۰ -۳۰ سال دیگر برای کسانی که سنتی به تاریخ فکر می‌کنند، کسانی که به تاریخ نگاه تاریخ شناسانه دارند می‌دانند که مطالبی که در این کتاب هست کجاهای آن قابل رجوع و استناد است.

ما چون یک نظام پیوسته اندیشگانی درست یعنی یک سنت علمی مثل سنت حوزوی در آموزش‌وپرورش نداریم این ماجرا درست دیده نمی‌شود. خود حوزه سنت پیوسته‌ای داشته اگرچه در ۳۰ -۲۰ سال اخیر دانشکده زده شده  است. اگر این روال را در آموزش‌وپرورش داشتیم بحث‌هایی که در تاریخ شفاهی داریم اینجا اهمیت پیدا می‌کرد.

بارها این مسئله را در کارگاه‌ها و نشست‌ها گفته‌ام که تجربه زیسته یک معلم در ۳۰ سال بسیار گرانبارتر از آن چیزی است که یک دانشجو  در ۴ سال یا ۶ یا ۸ سال در دانشگاه می‌شنود یا می‌خواند. آنجا به دانشجو می‌گوییم پایان‌نامه بنویس یعنی باید به سؤال و مسئله رسیده باشی. ولی اینجا اصلاً کسی توجه ندارد که می‌شود از معلم خواست در سال آخر یا سی‌ام خدمتش ساعات تدریس او را نصف کرد و گفت که تجربه معلمی‌ات را بنویس و کنسرو کن برای آموزش‌وپرورش بگذار.

این بحث‌ها شده ولی چون این مجموعه نظام پیوسته ندارد شما نمی‌دانید با چه کسی طرف هستید. هر ۴ سال یا ۸ سال نظام به هم می‌ریزد و در روال مستقیم و مستمری مستقر نیست.

این کتاب شناسنامه می‌خواهد خصوصاً اینکه زبان روایت و نگارش از آن آقای نورآبادی است که خیلی هم خوب نوشته‌اند. زبان ساده و سرراست و قابل‌توجه و بی‌نقص است. کتاب به لحاظ روایی، شسته‌رفته و جذاب و گیرا و باورپذیر نوشته‌شده و این قابل‌اعتناست. البته لازم است مواردی در متن توضیح داده شود. کتاب به پی‌نوشت و پانوشت نیاز دارد جاهایی آقای نورآبادی کلماتی را معادل آورده‌اند که بعضی موارد خیلی لازم نیست. چون مواردی که در کتاب است متنوع است. این موارد را می‌گوییم به خاطر اینکه کتاب ارزنده و ارزشمند است. به درختی که میوه و بار دارد توجه می‌شود ممکن است دو تا سنگ هم پرت کنی که میوه‌اش به دستت برسد ایرادی ندارد؛ این رجم نیست سهمی برای بهره بردن است.

فهرست گویای رخدادها می‌تواند به کتاب ملزم شود؛ یعنی نمایه‌ای در انتها بیاید. این معلم در جلسه عقد حضورداشته، مرده‌شویی کرده، در عروسی و دعوا بوده این‌ها می‌تواند تحت عنوان موضوعات در انتها فهرستی برای آن تهیه شود.

نمایه اعلام، ابنبه و اشخاص هم لازم است در کتاب باشد. انتهای کتاب نیاز به عکس بیشتری دارد چون در خاطرات، تصویر و عکس ارزش متنی دارد. اگر بخواهیم دیدگاه‌های نشانه‌شناسی را مطرح کنیم ضرورت آوردن عکس‌ها بیشتر می‌شود. ولی عکس‌ها باید ارجاع مند به متن باشند؛ یعنی این تصویر مربوط به داستانی است که آنجا توضیح داده شده است.

تقویم کتاب سالانه است و خاطره‌ها گزینش شده است. استنباط من این است که خیلی چیزها در این کتاب گفته نشده، شاید به خاطر این بوده که حجم کتاب بیشتر نشود. البته کار خوبی که قدیانی در این کتاب کرده این است که  تصرف در متن نکرده و امانت‌دارانه کتاب را چاپ کرده است. این مسئله، آفرین دارد آفرین به این اعتماد و تشخیص که مثل خیلی از جاها فضولی در متن و خاطره نکرده است.

مطلب بعدی شخصیت خاص راوی است.  آن‌طور که به نظر می‌رسد و مادرش جایی گفته و درست هم گفته ترکیبی از عاشق و مجنون است. البته معلمی جز به جنون و عشق شدنی نیست. کسانی که مزه معلمی را چشیده‌اند می‌دانند چه می‌گویم. این شخص آدم خاصی است و در موقعیت ویژه‌ای هم قرار می‌گیرد.

آدم خاص و موقعیت ویژه سبب پیدایش این کتاب می‌شود. ما آثار خاطرات دفاع مقدس داریم این هم نوعی «خاطرات دفاع مقدسی فرهنگی» است. نوعی ایثار علمی و فرهنگی است پس می‌شود این کتاب را در آن رده هم جا داد. کسی که خودش را فراموش می‌کند و همه‌چیزش متعلق به مردم می‌شود. این مرد تبدیل می‌شود به کسی که به او می‌گویند گگه یعنی برادر. بار مردم‌شناسی در این کتاب بسیار بالا است. این کتاب به وجه مردم‌شناسی‌اش قابل‌اعتناست. بحثی داریم در تاریخ شفاهی، راجع به هوشیار شدن مرجع روایت؛ اگر بخواهیم عرفانی صحبت کنیم بحث صحو و سکر به میان می‌آید. متن تا وسط‌ها سکرانه نوشته‌شده یعنی مستانه. شخص به خودش، خودآگاه و هوشمند نیست ولی از وسط به بعد که با رسانه‌ها سلام و علیک می‌کند و بعد سروکله‌ی آدم‌های دیگر پیدا می‌شود فرد به خودش آگاه می‌شود.

نکته‌هایی هم در کتاب هست راجع به زنان و مردان عشایر که خیلی قابل‌اعتناست، فراتر از خاطرات یک معلم این‌ها به لحاظ تاریخی ارزش‌دارند. یا راجع به طبیعت که جایی در کتاب گفته من نگران دو چیز هستم: یکی از بین رفتن جنگل‌های بلوط زاگرس و یکی هم تحصیلات بچه‌های عشایر که تا پایان دوره ابتدایی بیشتر دوام پیدا نمی‌کند. چقدر این حرف ارزش دارد. اگر تحلیلی فکر کنیم، هم به درخت و طبیعت فکر کرده هم به کتاب و دانش‌آموز. این همدلی، هم‌نفسی و هم‌سخنی با کوه و دشت و درخت کار هرکسی نیست. یک عرفان و بینشی به آدم می‌دهد. خودش هم می‌گوید من مال کوه و دشتم در تهران و شهر دو سه بیشتر دوام نمی‌آورم. البته زبان طبیعت زبان خاصی است و هرکسی نمی‌تواند درک کند. طبیعت درشتی‌های خاص خودش را هم دارد.

تعابیری در این کتاب است مثلاً جایی می‌گوید: من از عصر سنگ با شما سخن می‌گویم. کلمات قصار در این کتاب زیاد است که با طبع لری نوشته شده است. اگر اندیشه‌مندانه یا قال بود ارزش نداشت ولی حال است. پیشنهاد می‌کنم و به نظرم می‌آید پاره‌هایی از این کتاب به درد کتاب‌های درسی می‌خورد و باید در کتاب‌های درسی بیاید. این کتاب را مسئولان آموزش‌وپرورش باید ببینند و بخوانند. نامه‌ای بفرستید که تو را حضرت عباس این کتاب را بخوان اگر نمی‌خوانی کتاب را برگردان. اگرچه هیچ امیدی به رجال اداری و سیاسی نیست ولی ناگزیرید محض اتمام‌حجت این کتاب را بفرستید.

من خیلی کم پیش می‌آید که در جلسه‌ای حضور پیدا کنم ولی این کتاب چون شخص، معلم است و عاشقانه معلمی کرده است حس کردم وظیفه‌دارم راجع به این کتاب حرف بزنم. در حوزه مردم‌شناسی در ایران بیشتر کسانی که کار می‌کنند کارهای آن‌ها کتاب‌خوانی از دور است درحالی‌که پژوهش فرهنگی و مردم‌شناسی فقط باتجربه زیسته قابل‌اعتناست؛ یعنی باید رفت در محل و میدان و وارد بافت و بوم محل شد و مثل خود آن‌ها شد. تا آنجایی که آدم بشود ترجمان ضمیر آن متن و محرم آن‌ها.

فکر کنم باید یک نشست تخصصی در باب کتاب برگزار کرد و بیشتر درباره کتاب گفتگو شود. اگر زمان و حوصله‌اش بود راجع به محتوا و اینکه این آدم در آنجا چه ها کرده خیلی حرف داشتم بزنم. درباره روش، منش، زاویه دید، نحوه مواجهه او خیلی می‌شود حرف زد؛ اما فرصت نیست و این مسائل بماند برای جلسه تخصصی. به‌هرحال برای انتشار این کتاب تبریک می‌گویم.

 

*    *    *

در بخش دیگری از این مراسم نیز علی نورآبادی نویسنده کتاب درباره نحوه آشنایی، تحقیق و نگارش کتاب «سرزمین خارج از نقشه» توضیح داد. او با اشاره به این‌که چهار سال به‌صورت مستقیم روی این کتاب کار کرده است، گفت:

خبرنگار صداوسیما بودم و به‌صورت اتفاقی در مرداد ۱۳۸۷ با عزیز محمدی منش آشنا شدم. تلفن زده بود و می‌گفت مجموعه از ضرب‌المثل‌های منطقه لرستان را جمع‌آوری کردم و می‌خواهم منتشر کنم؛ چکار باید بکنم و کجا بروم. مصاحبه‌ای کردیم و آن را در قالب یک گزارش در رادیو پخش کردیم؛ اما بعدازآن ارتباط ما قطع نشد، تلفن بعدی را آقای محمدی منش زد. او هم فکر نمی‌کرد ما گزارش را پخش کنیم. خیال می‌کرد ما حرف‌های او را ضبط کردیم اما تحویل نمی‌گیریم؛ که گزارشپخش شد و ایشان هم یا خودش شنیده بود یا کسی به او گفته بود اعتماد بیشتری پیدا کرد.

ارتباط ادامه پیدا کرد تا الآن که همچنان ادامه دارد. در این فاصله به مناسبت‌های مختلف ارتباط داشتیم و گزارش‌های مختلفی می‌گرفتیم و پخش می‌کردیم. مثلاً کانکس‌هایی که برای مدارس کپری برده شد یک نوبت نیست در چند نوبت و سال متفاوت است. هر بار ۵ یا شش کانکس به روستاها می‌بردند؛ بستگی داشت که هلی‌کوپتر جور شود یا نه.

کانکس‌های سری اول را با هلی‌کوپترهای امداد هلال‌احمر بردند. سری‌های بعدی هوا فضای سپاه همکاری کرد و کانکس‌ها را برد. حتی آقای محمدی منش دنبال ارتش هم بود ولی جور نشد. در برخی این سفرها و بردن کانکس‌ها من هم حضور داشتم. ماجرای ساخت کانکس‌ها، جور کردن هزینه‌ها، چگونگی ساخت و نحوه بردن‌ها مفصل و خواندنی است که در کتاب آمده است. هر بار برای بردن کانکس‌ها ما گزارشی تهیه و در رادیو پخش می‌کردیم. یا به مناسبت سال تحصیلی جدید گزارشی از او می‌گرفتیم. او روالی دارد که معمولاً دو سال در یک روستا تدریس نمی‌کند؛ یعنی هرسال، روستای جدیدی را کشف می‌کند؛ روستاهایی که تا آن موقع کسی نرفته و اصلاً معلم ندیدند.

خودم بعضی از روستاها را دیدم. واقعاً آن روستاها را کشف می‌کند. روالش این است که روستا را کشف می‌کند یک سال در آنجا می‌ماند تا  ارتباط روستا و اهالی را با اداره آموزش‌وپرورش استان وصل شود. سال بعد معلم دیگری را به آن روستاها می‌فرستد و خودش، روستای جدیدی را کشف می‌کند.

ما به مناسبت سال تحصیلی جدید، گزارشی می‌گرفتیم که امسال به کدام روستا رفتی و آن روستا کجاست و چه وضعی دارد. ارتباط ما ادامه داشت تا شد سال ۹۴. تا آن موقع چند تا مستند کوتاه و بلند از کارهای عزیز ساخته شده بود و برخی از آن‌ها را دیده بودم؛ اما  احساس کردم حق مطلب با این مستندها ادا نمی‌شود باید جور دیگری و در قالب دیگری به این ماجرا پرداخته شود. تا این‌که به فکر کتاب افتادم و به نظرم رسید تنها قالبی که شاید بتواند بزرگی و عظمت و ظرافت‌های کار او را نشان دهد کتاب است.

از ابتدای سال ۹۴ به‌صورت مستقیم رفتم سراغ کتاب. سیر تحقیق و تهیه کتاب مفصل است که چون وقت زیادی می‌گیرد اینجا بیان نمی‌کنم.  به‌هرحال کتاب که آماده شد دنبال ناشر می‌گشتم. کتاب را قبل از اینکه به قدیانی بدهم برای ۶- ۵ ناشر بردم ازجمله سوره مهر، شهرستان ادب، نیستان و انتشارات مدرسه که زیر نظر آموزش‌وپرورش است.  هرکدام از آن‌ها به دلایل مختلفی کتاب را قبول نکردند. مثلاً یکی گفت چون عزیز محمدی منش چهره نیست نمی‌توانیم کتاب را چاپ کنیم. با قدیانی هم رابطه‌ای نداشتم فقط چون حوزه کاری‌ام بود می‌شناختم

روزی به سایت انتشارات مراجعه کرده بودم چشمم به بخش «همکاری با انتشارات» افتاد. آن قسمت را باز کردم، نوشته بود: برای همکاری با ما کارتان را به این آدرس بفرستید، آدرس ایمیلی داده بود. کتاب را به آن آدرس ایمیل کردم و اصلاً هم انتظار نداشتم که آن را ببینند. گفتم کی آن را نگاه می‌کند و آن را جدی می‌گیرد؟ ۱۰ روز بعد از انتشارات زنگ زدند که کار را دیدیم و خوب بوده  و بیایید صحبت کنیم. به‌هرحال کتاب این‌طوری رفت برای مراحل انتشار.

ابتدا در ذهنم بود که کتاب خاطرات عزیز را تهیه کنم اما کمی که جلوتر رفتیم دیدم در قالب خاطرات نمی‌گنجد باید یک زندگی را مطرح کنم؛ یعنی از بحث خاطرات خارج شدیم و وارد زندگی این آدم شدم؛ یعنی او فقط معلمی نمی‌کرد بلکه زندگی‌اش معلمانه بود.  درمجموع این کتاب فقط خاطرات نیست بلکه روایت زندگی عاشقانه یک معلم است.

بحث دیگری که از اول در ذهنم بود ولی در حین کار بیشتر به آن رسیدم این بود که اواسط کار دیگر بحث از شخص محمدی منش خارج شد؛ یعنی دیگر فقط زندگی یک معلم نبود، خیلی چیزهای دیگر وارد کتاب شد مثل فرهنگ عشایر، تحصیل عشایر، زندگی عشایر، آداب‌ورسوم، محیط و جغرافیای عشایر، فلکلور عشایر، کوچ و خیلی مباحث دیگر. هرکدام از این‌ها  به‌طور طبیعی، وارد کتاب شد و سر جای خود نشست.

نکته آخر این‌که از سال ۸۷ که با عزیز آشنا شدم تا ۹۴ در مناسبت‌هایی که اشاره شد حدود ۳۰ ساعت، گفتگو با او در آرشیو داشتم. فکر می‌کردم اگر ۱۰ -۱۵ ساعت دیگر مصاحبه بگیرم کتاب جمع می‌شود؛ اما وقتی وارد شدم دیدم بیشتر از این‌ها کار می‌برد. حدود ۶۰ ساعت دیگر هم مصاحبه تازه گرفتم.

درمجموع این کتاب، حاصل حدود ۸۵ ساعت مصاحبه، سفرها و دیده‌هایی که خودم به منطقه رفتم، گفتگوهایی که با همکاران عزیز و دیگر معلمان عشایری کردم  و تحقیقی که از جاهای دیگر انجام شد، است. مجموع این‌ها شد کتاب ۶۵۶ صفحه‌ای «سرزمین خارج از نقشه». البته می‌شد حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ صفحه دیگر هم اضافه کرد اما حجم کتاب زیاد می‌شد؛‌ باید فکر خواننده را هم می‌کردیم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.