تاریخ انتشار : دوشنبه 16 شهریور 1394 - 19:23
-

برخیز استاد نوبت عاشقی‌ست یک چندی…

سبزواریان – فرهاد ترابی: پدربزرگ که یادش به خیر باد، به درخت کهن‌سال گوشه حیاط تکیه داده و گنجشک‌ها، روستای کوچکمان را روی سر گذاشته‌اند. چه ولوله‌ای است در آستانه اذان و افطار! از رادیوی قدیمی، صدایی به عظمت تمام دشت‌ها و کوه‌های این مرز پرگهر تا اعماق جان آدمی می‌رود. ربنا لاتزغ قلوبنا… نه

farhad-torabi04سبزواریان – فرهاد ترابی: پدربزرگ که یادش به خیر باد، به درخت کهن‌سال گوشه حیاط تکیه داده و گنجشک‌ها، روستای کوچکمان را روی سر گذاشته‌اند.

چه ولوله‌ای است در آستانه اذان و افطار! از رادیوی قدیمی، صدایی به عظمت تمام دشت‌ها و کوه‌های این مرز پرگهر تا اعماق جان آدمی می‌رود.

ربنا لاتزغ قلوبنا…

نه من و نه پدربزرگ، هیچ‌کدام نمی‌دانیم صاحب آن صدای بهشتی که گنجشکان را به رقص و سماع درآورده و خیلی‌ها را چون من، عاشق افطار و رمضان کرده، کیست…

بزرگ‌تر که می‌شوم نام شجریان را با ماهور می‌شنوم…

نبود بر سر آتش، میسرم که نجوشم و بعد با دستان و از در درآمدی و من از خود به در شدم. او آمد و من گویی از این جهان به جهان دگر شدم…

عاشق سعدی و حافظ و مولانا شدیم، با صدای خسرو آواز ایران.

نوا و اعجاز استاد…

تنگ‌چشمان نظر به میوه کنند و مایی که تماشاکنان بوستان شجریان بودیم. هر گلی نو که از این باغ بیرون می‌آمد، ما به عشقش هزاردستان می‌شدیم.

یاد ایام، مرا به دوران آواز گنجشک‌ها می‌برد و روزگاری که در میان لاله و گل آشیانی داشتم… وقتی دایی با شنیدن گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار، شانه‌هایش لرزید و گریه کرد… آستان جانان بود که مرا آرام می‌کرد، در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود… دوران پرده‌نشینی…

shajarian01در خیال آمد، اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم… و سودای برخاستن و به یک سو نهادن این دلق ازرق‌فام و بر باد قلاشی زدن این شرک تقوا نام… آهنگ وفا پیشه کردیم و با او هم‌نوا شدیم با بم و ایرج بسطامی که دیگر نبود… گل پونه‌های وحشی دشت امید… حالا بی تو به سر نمی‌شود…

بزرگ‌تر می‌شدیم و زیر این گنبد مینا، معمای هستی برایمان پیچیده‌تر می‌شد، رندان مست راه برون رفتی بود از این سردرگمی‌ها. ای ابر خوش باران بیا، و باران عشق آمد و در روزگاری که درد بی‌عشقی طاقت را از جان‌ها ربوده بود، من و ما را در سکوت شب کویری، برای همیشه عاشق کرد…

جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را …

عجب غوغایی است غوغای عشق‌بازان. از زلف لیلی حلقه‌ای در گردن مجنون کنید…

خسرو خراسانی من به خراسان آمده بود، تا هم‌صدا با دوتار حاج قربان، باز از باران و عشق بگوید… ببار ای ابر بهار…بهر لیلی چو مجنون ببار…دادوبیداد از این روزگار… ماه و دادن به شب‌های تار.

آه باران… آه باران، زمستان است… هوا بس ناجوانمردانه سرد است …

مسیحای من با فریادش می‌تواند درختان را، اسکلت‌های بلورآجین را گرم کند، سبز کند تا بهار از راه برسد…

سلامم را تو پاسخ گوی و در بگشای…

برخیز خسرو خوبان لباس عافیت بر تن کن و بگو…می با جوانان خوردنم باری تمنا می‌شود… بگو آمده‌ام که سر نهم، عشق تو را به سر برم…

برخیز استاد نوبت عاشقی‌ست یک‌چندی…

*:منتشر شده در بهارنیوز

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 3 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۳
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ناشناس سه شنبه , ۱۷ شهریور ۱۳۹۴ - ۵:۴۸

وقتی غفلت می کنیم این گونه عقب می افتیم!
آیا بیهقی و اسرار و دکتر شریعتی به اندازه محتشم کاشانی و دیگران هم نیستند؟
_______________
سفر شاعرانه با رجا
» سرویس: بازار – خبر بازار
کد خبر: ۹۴۰۶۱۷۱۰۶۰۶
سه‌شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۴ – ۰۴:۴۸
۶-۱۱۱۴.jpg
شرکت حمل و نقل ریلی رجا در سال‌روز تولد شاعران بزرگ ایران، تسهیلاتی را برای سفرهای گروهی شاعران معاصر کشور برای مسافرت به برخی شهرها در نظر گرفته است.

به گزارش سرویس بازار ایسنا، بلیت سفرهای گروهی شاعران مشمول ۲۰ درصد تخفیف و برای بازه زمانی ۱۱ تا ۲۴ مهرماه امسال است که متقاضیان باید درخواست بلیت‌های گروهی خود را حداکثر تا هشتم مهرماه به نمایندگی‌های مجاز فروش بلیت قطار در استان تهران ارائه کنند.

این تسهیلات برای مسیر تهران – شیراز و مشهد – شیراز برای بزرگداشت حافظ، تهران – نیشابور برای ‌گرامی‌داشت خیام و عطار، تهران – تربت حیدریه برای بزرگداشت ابوسعید ابوالخیر، تهران – تبریز برای مقبره الشعرا، مشهد – کاشان برای بزرگداشت محتشم کاشانی و تهران – گرگان برای یادبود فخرالدین اسعد گرگانی در نظر گرفته شده است.

سبزواری سه شنبه , ۳۱ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۳

اول مهر سالروز تولد خسرو آواز ایران استاد محمدرضا شجریان مبارک باد….

کاظم شبانی شنبه , ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۹:۳۹

می با جوانان خوردنم باری تمنا می کند

نظرات بسته شده است.