تطهیر در آخرین ایستگاه
زمانی که فکر تهیه گزارش از شغل غسالی به ذهنم رسید، یاد سریال قصههای مجید افتادم که مجید برای موضوع انشای «چه کسانی بیشتر از همه به مردم خدمت میکنند» نوشته بود: «بااینکه مردهشورها هم مثل بقیه شغلها به مردم خدمت میکنند ولی مردم از آنها بدشان میآید و باوجوداینکه خود مردهشورها میدانند که مردم،
زمانی که فکر تهیه گزارش از شغل غسالی به ذهنم رسید، یاد سریال قصههای مجید افتادم که مجید برای موضوع انشای «چه کسانی بیشتر از همه به مردم خدمت میکنند» نوشته بود: «بااینکه مردهشورها هم مثل بقیه شغلها به مردم خدمت میکنند ولی مردم از آنها بدشان میآید و باوجوداینکه خود مردهشورها میدانند که مردم، دل خوشی از آنها ندارند ولی باز هم مردههای مردم را میشویند، اتفاقاً خیلی خوب هم میشویند» معلم انشا که فکر میکرد مجید قصد بیحرمتی به شغلهای مهم ازجمله معلمی را دارد و کلاس را به مسخرهبازی گرفته، تنبیه شدیدی برایش در نظر گرفت و از او خواست تا برای فلک بستن پاهایش آماده باشد و مجید بهمحض درآوردن کفشهایش یک پا داشت دو تا هم قرض کرد و پا به فرار گذاشت… .
من هم چون ابتدا از نوشتن این گزارش واهمه داشتم، با سردبیر هفتهنامه مشورت کردم جوابشان این بود: اتفاقاً باید نگاه سنگین، عدهای به برخی مشاغل از میان برداشته شود و فرهنگ مردم باید بهقدری بالا باشد که منزلت چنین شغلهایی حفظ شود.
با شنیدن این حرفها بود که برای نوشتن مصمم شدم: حالا تصور کنید در کوپه قطاری نشستهاید و قرار است مسیری طولانی مثلاً سی ساعتی را با شخص کناری خود در یک کوپه بگذرانید، پس از چند ساعت نشستن کنار هم و ردوبدل کردن انواع خوراکیها بین هم یکدفعه متوجه شوید که هم کوپهای شما غسال است!!! و اتفاقاً رو به شب است و چارهای جز سپری کردن شب با وی را ندارید، دقیقاً چه کاری انجام میدهید؟؟؟
خیلی دیده شده که بچههای کوچک در جواب این سؤال تکراری که «وقتی بزرگ شدید میخواهید چهکاره شوید؟» اغلب جواب میدهند: جراح، فضانورد، پلیس، فوتبالیست و…والدین هم در آن لحظه بهخصوص، فرزندشان را در قامت و لباس شغلهای ایدئال تصور میکنند و همان یک دم، کلی ذوقزده میشوند، تصور کنید بچهای بگوید میخواهد مردهشور شود!!!
اصلاً تصورش هم محال است هم شنیدن آن از زبان کودک هم عکسالعمل والدین! بهقدری این شغل نکوهیده شمرده میشود که برای موقعیتهای مشمئزکننده اصطلاحاتی هم به کار برده میشود که بهتر است به آنها اشاره نکنیم…
هرچند از شنیدن کلماتی چون: گورکن، میت، تابوت، گورستان، غسال و غسالخانه حس خوبی به ما دست نمیدهد و با تجسم هر یک از اینها یاد وداع غمانگیز عزیزانمان میافتیم ولی باید دیدمان را تغییر دهیم و به صاحبان این شغلها احترام بگذاریم اگر خوب فکر کنیم متوجه میشویم که دین ما بهترین روش اعمال ورود به دنیای دیگر را پیش رویمان قرار داده است.
ادیانی که بعد از مرگ مردهها را در دریا میاندازند یا میسوزانند و بدتر از آن روی جمجمه مرده با چوب محکم میکوبند تا موقع سوختن جمجمه نترکد و یا اینکه مرده را جلوی لاشخورها میاندازند با دین خودمان اصلاً قابلمقایسه نیست؛ چون تا زمانی که انسان در این دنیا هست به دیده عزت و احترام به او نگریسته میشود وی کی از شروط ورود به آن دنیا را طهارت و شستشو میداند لحظاتی که در فراق عزیزان غرق اندوه و ناباوری میشویم، عدهای هستند که قبول کردهاند این اعمال را به جا آورند پس آنها نباید مورد بیاحترامی قرار بگیرند و به قول خودشان اگر آنها نباشند مردهها روی زمین میمانند.
اینک مینشینم پای صحبتهای محبوبه شورآبادی متولد ۱۳۴۶ که ۱۷ سال تمام بهعنوان غساله در سبزوار مشغول به کار هست.
* علت انتخاب این شغل را توضیح دهید و آیا اولین بار که چشمتان به جنازه افتاد نترسیدید؟
– به علت فشار مالی شدید به پیشنهاد یکی از همسایهها که خودش هم در اینجا غسال بود به غسالخانه آمدم اولین روز که به اینجا آمدم دو تا مرده کاملاً سوخته داشتیم، چون این کار را دوست داشتم و کارم را خوب انجام دادم دوستم گفت: «تو از ما بهتر کار میکنی اصلاً انگار مردهشوی از مادر متولد شدی تو از پس این کار برمیآیی» من چند روز آزمایشی آمدم و دیدم میتوانم با این کار کنار بیایم و زمانی که فهمیدم اینجا به یک غساله نیاز دارد-۱۷ سال پیش – مستقیم رفتم حضور شهردار، وقتی شرایط زندگیام را شنید موافقت کردند که از همان روز، کارم را شروع کنم. همان زمان پسر یکسالهام هم همراه خودم بود و حتی در بارداری بعدی هم تا آخرین روزی که پسرم به دنیا بیاید در غسالخانه، مشغول به کار بودم.
* اینجا معمولاً روزی چند تا مرده میآورند؟
– بعضی روزها دو یا سه تا و بعضی روزها چهار یا پنجتا و گاهی هیچ، دو تا غساله هستیم و دو تا غسال اکثراً تا چهار و نیم عصر اینجا هستیم. کار ما مرخصی وعید و تعطیلی ندارد همیشه باید اینجا باشیم، فقط چند سال پیش وقتی به سفر حج رفتم مرخصی گرفتم و اگر زمانی مسافرت ضروری داشته باشم.
* پیش آمده که تعداد مردهها در یک روز زیاد باشد و شما نیاز به کمک داشته باشید؟
حتی اگر روزی ۲۰ تا مرده بیاید ما باید تا ظهر به بستگانش تحویل دهیم تا به مراسم تدفینشان برسند، غسل هر میت یک ربع تا بیست دقیقه طول میکشد. هرچند کار سختی هست و بعضیها وزنشان زیاد هست ولی خدا انگار به ما نیرو میدهد و کارها با سرعت پیش میرود اگر نتوانیم بعد از تمام شدن و کفن پوشاندن جابهجا کنیم، از غسالهای مرد کمک میگیریم.
* مردههای زن را باید غسالهها و مردها را باید غسالها غسل دهند. چه زمانی امکان غسل مردی توسط غساله و بالعکس وجود دارد؟
– اشکال دارد مگر از بستگان درجهیک باشند.
* شما باید واکسنهای خاصی دریافت کنید تا ایمنیتان حفظ شود؟
– ما هر دو یا سه ماه به مرکز بهداشت جهت واکسیناسیون مراجعه میکنیم. موقع شستشو باید لباس کار و ماسک و پیشبند و چکمه داشته باشیم و تا آخرین مرحله تطهیر باید دستکش دستمان باشد.
* مرده سفارشی هم داشتید مثلاً اطرافیانش از شما بخواهند مرده را خوب بشویید یا آرام و…؟
– همه مردهها برایمان یکسان هستند و هیچ فرقی میانشان نمیگذارم، گاهی بعضیها میگویند اگر مرده ما را خوب بشویی زیاد پول میدهم و من از شنیدن این جمله فوقالعاده ناراحت میشوم.
* حتماً خیلی پیشآمده که افرادی مجهولالهویه را برای کفنودفن به اینجا آوردهاند آیا شما فقط غسل دادن را در حدود وظایف خود میدانید یا این حس به شما دست میدهد که آنها غریبانه دفن نشوند وسعی میکنید خودتان هم در تدفینشان شرکت کنید؟
– چنین مواردی خیلی پیشآمده و من دلم به حالشان سوخته و علاوه بر اینکه خودم در خاکسپاری حضور داشتهام افرادی را هم با خودم همراه کردهام و برایشان نماز خواندیم، مثلاً یک مورد، مردهای از سالمندان مادر داشتیم که هیچکسی را نداشت -و جماعت زیادی را برای نماز و دفنش جمع کردم همان روز به خوابم آمد و دستهگلی در خواب برای تشکر به من داد از خواب بلند شدم همهجا بوی گل میداد.
* گاهی شنیده میشود که میگویند مردهای حین شستشو یا پس از آن در غسالخانه نفس کشیده یا زنده شده و یا اینکه مرده دست مردهشور را گرفته اینها واقعیت دارد یا فقط در فیلمها نشان داده میشود؟
– نه همه اینها دروغ است.
* چند سال پیش شنیدم مادری که فرزندش در آغوشش بوده در اثر تصادف رانندگی هر دو فوت کردند ولی تا رساندنشان به بیمارستان طول کشیده و به همان شکل که در آغوشش بوده و خشک بودند هر دو با هم در یک جا به خاک سپرده شدند، این هم شایعه است؟
– اینها واقعیت ندارد مرده هر چه قدر هم خشک شود قابل جدا شدن از هم هست.
* اینجا همه در لحظات سخت جدایی از عزیزانشان هستند و همیشه شاهد شیون هستید، آیا شما کلافه نمیشوید که در همان حال کارتان را انجام میدهید؟
– چرا اعمالی که ما باید انجام دهیم نیاز به دقت و تمرکز دارد مثل نماز و به عبارتی حساستر از نماز، چون اگر موقع نماز خواندن تمرکزت به هم بخورد زمانی برای جبران و دقیق به جا آوردن نماز هست ولی در کار ما اگر اشتباه صورت گیرد و تمرکز نداشته باشیم فرصتی برای اجرای درست آن به دست نمیآوریم، بعضیها مرده پرستند و بعد از مرگ اطرافیانشان تازه یادشان میآید که فلانی را از دست دادند و غسالخانه را روی سرشان میگذارند، ولی بعضیها که ایمان قویتری دارند وقتی بیتابی میکنند از آنها اگر بخواهیم که آرامش خودشان را حفظ کنند تا ما کارمان را با تمرکز و بدون اشتباه انجام دهیم با ما همکاری میکنند و سوگواریشان را ظاهر نمیکنند.
* آیا همه مردهها باید حتماً غسل داده شوند؟
– مردههایی که جنازههایشان متلاشی شده، آنها را غسل جبیره یا تیمم میدهیم، حتی جنازههایی که ظاهر سالمی دارند ولی پزشک منع کرده که به علت وجود بیماری خاصی در صورت شستن، بیماری در شهر همهگیر میشود آنها را غسل نمیدهیم.
* در چه مواقعی از سردخانه استفاده میکنید؟
اگر بهمحض آوردن میت قصد دفن داشته باشند همان موقع غسل میدهیم و تحویل میدهیم ولی اگر دفن به روز دیگر موکول شود پس از غسل و کفن پوشاندن، داخل یخچالهایی که مخصوص مردههای شسته شده است میگذاریم تا وقتیکه دفن شوند سالم بماند.
* تا چند وقت امکان نگهداری در سردخانه وجود دارد؟
– تا دو سال قابل نگهداری در سردخانه هستند ما مواردی داشتهایم که تا هشت ماه در سردخانه بودند آنهایی که مرگ مشکوک داشتهاند و…آرامستان باید مجوز دفن هر مردهای را از نظر پزشکی و آگاهی داشته باشد. هستند افرادی که به خاطر خیلی مسائل مردههای خودشان را ول میکنند و میگویند شهرداری خودش جمع میکند و تا ماهها دنبالشان نمیآیند…
*دیدن اینهمه مرده و شنیدن صدای گریه و زاری در روحیه شما تأثیر منفی نگذاشته است، خیلیها میگویند شما از بس مرده دیدهاید دلتان سنگ شده؟
– خیلی از لحاظ روحی ضعیف شدهام؛ حوصله کوچکترین جروبحثی را ندارم. سختی کارمان یک طرف، نگاههای بد عدهای از مردم هم یک طرف. حرفهایی میشنوم که باعث میشود خیلی دلم بشکند. میگویند اینها مردهشورند، دستهای اینها نجس هست. یکی از همسایهها میگفت: شوهرم از تو بدش میآید، گفته نه از ما چیزی بگیر نه به ما چیزی بده!
* دوست دارید شغلتان را عوض کنید؟
– نه؛ حتی بهترین شغلها را پیشنهاد کنند نمیپذیرم. اینجا را بیشتر از خانه خودم دوست دارم، همیشه با خودم میگویم خدایا من که با عزت و احترام به مردهها نگاه میکنم، زمانی که بمیرم به دست چه کسی شسته میشوم و احترام میبینم؟
* با توجه به شغلتان شما نباید مثل بقیه حب دنیا داشته باشید، آیا هر لحظه آماده سفر به آن دنیا هستید؟
– همین لحظه هم آمادهام، فقط دو تا پسردارم که اینجا تنها و غریباند، آنها را هم به دست خدا می سپرم.
* اگر جایی تنها باشید و کسی پیش شما بمیرد نمیترسید؟
– نه؛ اگر هم مردهای زنده شود نمیترسم. اگر لباس، تنش نباشد از لباسهای اضافی تنم به او میدهم تا خودش را بپوشاند و برود دنبال زندگیاش، من از مردهها نمیترسم (از شما معذرت میخواهم) از زندهها باید ترسید به نظر من مردهها بهترین و بیآزارترین موجودات دنیا هستند.
* شما مردههایی که در زلزله و آوار مرده باشند، داشتهاید؟
– ده سال پیش که زلزله بم روی داد یک خانواده سبزواری که ساکن بم بودند زیر آوار مانده بودند، تقریباً هشت نفر بودند، اینجا آوردند و من غسلشان دادم و دفن شدند.
* چه احساسی به مردهها دارید؟ آشنا و غریبه برایتان فرقی دارد؟
– نه همه در نظرم یکسان هستند. وقتی مرده پیری میبینم زیاد ناراحت نمیشوم ولی وقتی دختربچههای کمسنوسال را میبینم خیلی متأثر میشوم، دو سال پیش یک مورد تصادفی در شهرک توحید داشتیم مادری با دخترش که در مسیر رفتن به عروسی برادرش تصادف کرده بودند و در جا فوت کرده بودند اینجا آوردند، لباسها و سرووضعی بسیار مرتب داشتند…خیلی برایشان گریه کردم.
*نگاه اطرافیان به شما چطور است؟
– اوایل که این کار را شروع کردم مادرم گفت وقتی در روستا به خانه من میآیی به کسی نگو که کارت چیست آبرویمان میرود، من گفتم من نمیتوانم دروغ بگویم؛ افتخار میکنم به کارم، وقتی بگویند دخترت از فلان جا دزدی کرده یا کاری خلاف انجام داده باید ناراحت شوی، نه اینکه به این کارم. مادرم هم کمکم با این قضیه کنار آمده و شغل من را پذیرفته است…
* جمله پایانی خودتان را بگویید:
– پولدارها پولشان برای خودشان هست اگر کسی فقیر است، نوکر فقیرها هستم ولی ما را خرد نکنند به ما هم کمی احترام بگذارند، ما هم مثل بقیه آدم هستیم.
* تابهحال برایتان پیش آمده با کسی جایی بودید بهمحض پی بردن به شغل چه عکسالعملی نشان داده است؟
– آره خیلی پیش آمده، توی تاکسی که مینشینم و فردی که کنارم نشسته از من میپرسد قیافهات چه قدر برایم آشناست؟ وقتی جواب میدهم «مردهشور قبرستانم» بهمحض شنیدن این جمله تکانی شدید میخورد بااینکه هنوز به مقصدش خیلی مانده، فوری رو به راننده میگوید «همینجا یه کاری دارم پیاده می شم» و وقتی پیاده میشود، یکجوری به من نگاه میکند که …، تو دلم خیلی غصه میخورم میگم بنده خدا من چه کاری با زندهها دارم من فقط مردههایی که مرگشون رو پزشک تائید و برای غسل به من سپردند را میشورم.
* اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید:
– از مسئول قبلی آرامستان، آقای علی دلبری تشکر ویژه دارم. اتاق استراحت ما را از غسالخانه جدا کرد و یک سری امکانات جدید به ما اختصاص داد از آقای خدا شاهی و همچنین مسئول جدید قاسم دارینی، نیز که به دیده احترام به ما نگاه میکنند ممنونم.
*منتشر شده در شماره ۲۰ هفته نامه ستاره شرق
برچسب ها :سبزوار ، ستاره شرق ، شهین شادی ، محبوبه شورآبی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰