جایگاه «مردم» در اندیشه شریعتی!
دوران کنونی را زمانه پوپولیست ها نامیدهاند ازآنرو که شواهدی قوی از ظهور نمایندگان آنها را در عرصه جامعه و سیاست میبینیم. جدای از آمریکای کنونی که بسیاری ترامپ را پوپولیستی تمامعیار میانگارند تحولات اروپای چند سال اخیر نشان داده است که این گرایش توانسته در سایه سر دادن شعارهای افراطی علیه مهاجرین بهویژه مسلمانان
دوران کنونی را زمانه پوپولیست ها نامیدهاند ازآنرو که شواهدی قوی از ظهور نمایندگان آنها را در عرصه جامعه و سیاست میبینیم. جدای از آمریکای کنونی که بسیاری ترامپ را پوپولیستی تمامعیار میانگارند تحولات اروپای چند سال اخیر نشان داده است که این گرایش توانسته در سایه سر دادن شعارهای افراطی علیه مهاجرین بهویژه مسلمانان و با تأکید بر معضلاتی همچون بیکاری و گسست اجتماعی، بخش قابلتوجهی از شهروندان را حول اهداف و شعارهای خود بسیج کند!
واژه پوپولیسم را «مردم انگیزی» ترجمه کردهاند به این معنا که رهبران این جریان میکوشند تا با تکیه بر احساسات مردمی به قدرت رسیده و امیال و سیاستهای خود را اجرایی نمایند! از همین رو معمولاً جهانیان نگرشی منفی نسبت به سیاستمداران پوپولیست داشته و همواره بهویژه در ایام انتخابات شهروندان را از رأی دادن به آنها انذار میدهند.
در ایران هم تجربه ناگوار دوران احمدینژاد دلیلی مضاعف شد تا سخن گفتن از مردم به عوامفریبی و مردم سواری تعبیر شود. اما تحولات عرصه نظری جهان بهویژه آنچه از آن به «سیاست رادیکال» تعبیر میشود، نشان میدهد که « پوپولیسم» در حال تن دادن به تفسیری رادیکالتر از «مردم انگیزی»های ایام انتخابات دارد. کل داستان هم ازاینقرار است که عرصه سیاست در جهان هر چه بیشتر به سمت حذف مردم از تأثیرگذاری بر سرنوشت آینده جامعه خود حرکت میکند.
بهتناسب افزایش فعالیت احزاب، بدبینی به سیاست و سیاستمداران هرروز بیشتر شده و «مردم» به حاشیهای از عرصه تصمیمسازیها تبدیل میشوند. احزاب تبدیل به الیگارشیهایی شدهاند که قانون آهنین آن (میشلز) ایجاب میکند که هر چه بستهتر و غیر شفافتر عمل کنند! در چنین زمینهای است که گروهی از بازگرداندن نقش تأثیرگذار پیشین به مردم سخن گفته و «در ستایش پوپولیسم» را فریاد میزنند!
حال با توجه به دوگانه معنایی که از واژه «مردم» شکل گرفته بهتر میتوان از «جایگاه مردم در اندیشه شریعتی» سخن گفت. شریعتی را میتوان مردمیترین روشنفکر معاصر ایران نام نهاد که آموزههایش نهتنها بر وقوع یکی از مهمترین انقلابهای اواخر قرن گذشته تأثیری مستقیم نهاد بلکه به ترجیعبند کلام روزمره اقشار گستردهای از مردم تبدیل شد! مردمی بودن رویکرد روشنفکرانه شریعتی، آن زمانی اهمیتی وافر مییابد که یادآوری کنیم نسل پیشین روشنفکران دینی و عرفی از ملکم خان و مستشارالدوله گرفته تا سید جمال، همگی بهنوعی نخبهگرا، و در پی اقناع قدرت مستقر برای کاهش استبداد و حرکت در مسیر قانون بودهاند. در این میان اما این شریعتی و آل احمد بودند که آشکارا رویکرد اصلاح از پایین و آگاهی بخشی عمومی را با هدف رقم زدن تحولات اجتماعی برگزیدند. اما اکنون پرسش اصلی این است که میان «مردمانگیزی» رایج جهانی با «مردمگرایی» موردنظر شریعتی چه تفاوتهایی وجود دارد؟ از همین رو در ادامه میکوشم تا به پنج مورد اختلافی در این زمینه اشارهکنم:
اولین و شاید مهمترین تفاوت میان «مردم انگیزی فریبکار» با «مردمگرایی شریعتی» این است که مردمانگیزان همواره دستاندرکار تقدیس مردم برای دستیابی به اهداف خود هستند درحالیکه شریعتی همزمان مردم را «طرح» و «نقد »میکند. لذا ادبیات شریعتی مشحون از نقد نارساییهای جامعه از جمله خرافهگرایی و سطحینگری مردم است درحالیکه مردم انگیزان بهعکس میکوشند تا برای جذب فریبکارانه مردم همواره بر کارهای نادرست آنان صحه بگذارند!
دومین تفاوت میان این دو رویکرد این است که درحالیکه «مردم انگیزان فریبکار» برای دستیابی به اهداف خود همواره بر تأمین نیازهای اقتصادی مردم و بسیج آنها حول حاجات اولیه تأکید میورزند، «مردمگرایی شریعتی» آمیخته با دغدغه ارتقاء فرهنگی و اندیشگی مردم است. شریعتی با وجود تأکید بسیار بر اهمیت اقتصاد در زندگی روزمره مردم هرگز ایشان را در حد کسانی پایین نمیآورد که بهجز نیازهای اولیه خود دغدغههای انسانی دیگری نداشته و صرفاً به امروز خود میاندیشند!
سومین تفاوت میان «مردم انگیزان فریبکار» و «مردمگرایی شریعتی» این است که دسته اول همواره مردم را بازیچه مطامع خود در کشاکش رقابتهای سیاسی میسازند درحالیکه شریعتی تمام هستی خود را بر سر دفاع از مردم مینهد! شریعتی هیچگاه نکوشید تا از نردبان مردم بالا رفته و آنها را قربانی خود سازد درحالیکه بسیاری از مردمانگیزان پس از انقلاب همواره با سر دادن شعار حمایت از توده و خلق، کوشیدند تا از مردم چماقی برای کوبیدن مخالفان خود بتراشند. زندگی سراسر محنت شریعتی و فرزندانش گواهی روشن بر وجود این تفاوت است!
چهارمین تفاوت میان دو رویکرد این است که «مردم انگیزان فریبکار» معمولاً برای دستیابی به اهداف خود مردم را دستهبندیشده و شقهشقه میپسندند درحالیکه «مردمگرایی شریعتی» مردم را یک کل یکپارچه تلقی میکند. بنابراین درحالیکه عوامفریبان مدام در حال اختلافافکنی میان اقشار مختلف مردم هستند شریعتی همواره از ضرورت وحدت میان آحاد جامعه حتی شیعیان و اهل تسنن سخن میگوید! اتحادی که میتواند به مردم در مواجهه با قدرت مسلط توانی دوباره ببخشد!
پنجمین اختلاف میان «مردم انگیزان فریبکار» و «مردمگرایی شریعتی» این است که درحالیکه رویکرد اول بهویژه در سالهای اخیر بر تخدیر، مصرف و استراحت مردم از مسیر افزایش یارانهها تأکید میورزد، شریعتی مردم را به تلاش بیپایان جهت تحولآفرینی در جامعه دعوت میکند! از همین رو میکوشد تا با معرفی امامان شیعه بهعنوان الگوهایی زمینی از احساس مسئولیت توأم با تلاش گری، جامعه را در جهت پویایی و بالندگی برانگیزد!
نکته پایانی: در روزگاری که «اصلاحات حکومتمحور» بنبستی شگفتانگیز را تجربه میکند، فقدان حضور رهاییبخش مردم در عرصه سیاست بیشازپیش خود را نمایان ساخته است! از همین رو آموزههای مردمگرایانه شریعتی میتواند برای «اصلاحات جامعهمحور» بهعنوان گزینهای آلترناتیو در شرایط موجود همچنان الهامبخش باشد!
*منتشر شده در شماره ۱۱۵ هفته نامه ستاره شرق
برچسب ها :پوپولیست ، ستاره شرق ، شریعتی ، مردم ، مهران صولتی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰