جریان اصلاحات در راستای گفتمان شریعتی و بازرگان
روزنامه آرمان – احسان انصاری: وی را فیلسوف معاصر ایرانی معرفی کرده اند؛ اما او بیش از آنکه فیلسوف یا اندیشمند باشد فرزند علی شریعتی است. وقتی کسی خون علی شریعتی در رگهایش جریان داشته باشد به صورت ناخودآگاه هم فیلسوف است هم اندیشمند و هم مصلح اجتماعی. شاید پست و مقام و القاب را بتوان با
روزنامه آرمان – احسان انصاری: وی را فیلسوف معاصر ایرانی معرفی کرده اند؛ اما او بیش از آنکه فیلسوف یا اندیشمند باشد فرزند علی شریعتی است. وقتی کسی خون علی شریعتی در رگهایش جریان داشته باشد به صورت ناخودآگاه هم فیلسوف است هم اندیشمند و هم مصلح اجتماعی. شاید پست و مقام و القاب را بتوان با تلاش و کوشش به دست آورد اما «خون» را نمیشود. خون اکتسابی نیست و به انسان به ارث میرسد. در نتیجه برای معرفی احسان شریعتی همین بس که وی میراثدار یکی از مهمترین متفکران تاریخ معاصر ایران یعنی دکتر علی شریعتی است. «آرمان» با احسان شریعتی درباره دغدغههای روشنفکری دینی در عصر حاضر و رابطه آن با اصلاحات سیاسی در ایران به گفتوگو نشست که در ادامه میخوانید:
شما را فیلسوف معاصر ایرانی معرفی کرده اند. خود را روشنفکر دینی میدانید یا فیلسوف؟
من از نظر تخصصی «فلسفه پژوه» هستم؛ اما به دلیل اینکه با دکتر شریعتی نه از نظر بیولوژیکی و بلکه از نظر دغدغههای دینی و روشنفکری نسبت دارم، برای فعالیتهای فکری خود دو «ساحت» قائل هستم. ساحت نخست فعالیتهای من معطوف به فلسفه و اندیشه ورزی است. شاید یکی از دلایل انحطاط جریان روشنفکری در ایران فقدان اندیشه ورزان بزرگ بوده است. این در حالی است که پس از «ملاصدرا» و «ملاهادی سبزواری» اندیشمند بزرگی که بتواند در فضای فکری جامعه ایران تاثیرگذار باشد ظهور نکرده است. در ساحت دوم بنده خود را روشنفکر میدانم و به دلیل اینکه در زمینه فرهنگ دینی فعالیت میکنم خود را «روشنفکر مسلمان» قلمداد میکنم. برخی به اشتباه بین روشنفکری دینی و دین فاصله ایجاد میکنند و روشنفکری دینی را مساله ای کاملا جدا از دین میدانند. این در حالی است که روشنفکری دینی از اساس با دین تعریف میشود و در صورتی که از دین فاصله بگیرد، معنا و کارکرد خود را از دست می دهد. ما به صورت ناخودآگاه در جغرافیای فرهنگی اسلام حضور داریم. در چنین شرایطی تنها دو راه وجود دارد؛ نخست اینکه مفاهیم اسلامی را بازاندیشی کنیم و دوم اینکه از مسائل دینی بهره گیری کنیم. در نتیجه ما تلاش میکنیم با کنکاش در درون دین آموزههای آن را با مقتضیات زمانه هماهنگ کنیم.
روشنفکران دینی پس از انقلاب دنبال چه مسیری رفتند؟
نخستین جریان نواندیشی در ایران «خداپرستان سوسیالیست» هستند که به حداقلیترین شکل ممکن تلاش میکند دغدغههای دینی خود را مطرح کنند. این افراد تنها به «توحید» و «خداپرستی» اعتقاد داشتند و عنوان میکردند توحید جوهر اصلی دین است و باید مورد توجه جدی قرار بگیرد. شکلگیری جریان موسوم به «خداپرستان سوسیالیست» نشان میدهد که نگاه حداقلی و تقلیل گرایانه به مساله دین از ابتدای شکلگیری نهضتهای ملی و مذهبی ما وجود داشته است. با این وجود مساله مهم در این زمینه این است که چرا در آن دوران گفتمان دینی در ایران فربهتر بوده است. پس از برکناری رضا شاه بازگشت به مذهب سنتی در ایران آزاد میشود و مروجان دین سنتی آزادانهتر به دنبال اشاعه گفتمان خود هستند. پس از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ گفتمان سنتی پس از مدتها از حاشیه بیرون میآید و تلاش میکند خود را به عنوان گفتمان اصلی جامعه معرفی کند. دغدغههای مردم که در سال ۵۷ خواستار انقلاب بودند مسائلی مانند استقلال، جمهوری، آزادی، عدالت و توسعه بود. مردم در انقلاب سال ۵۷ به دنبال حکومت عدل علی (ع) و همانا جمهوری اسلامی بودند که با فرهنگ و خصوصیات مذهبی جامعه ایران همخوانی داشته باشد. آموزههای دینی جامعه ایران نه تنها ناقض دموکراسی و جمهوری نبود، بلکه مقوم و حمایتکننده دموکراسی و مردمسالاری بود. به همین دلیل هیچ گونه دو گانگی و جدایی بین مسائل دینی و جمهوریت در ایران وجود نداشت. با این وجود جمهوریت و دین به مثابه «دین» به عنوان هدف قرار گرفت. متفکرانی مانند مجتهد شبستری یا مصطفی ملکیان نیز در همین فضا و در گفتمان جمهوری اسلامی نظریات خود را ارائه کردهاند. امثال مجتهد شبستری ادامهدهنده رویکرد اندیشه روشنفکری دینی هستند که از قبل از مشروطیت و سید جمال الدین اسد آبادی در ایران آغاز شده و تاکنون ادامه داشته است. در نتیجه این افراد را نباید بدون در نظر گرفتن رویکرد نواندیشی دینی در ایران در نظر گرفت. برخی معتقدند پس از سروش روشنفکری دینی در ایران افول کرده و اهمیت خود را از دست داده است. این در حالی است که به نظر من روشنفکری دینی پس از او در ایران پررنگتر شده و اهمیت بیشتری پیدا کرده است. پس از آن در هر مقطع مهم سیاسی که اصلاحطلبان در جامعه به پیروزی دست پیدا کردهاند در راستای گفتمان روشنفکری دینی در ایران بوده است. در اغلب انتخابات اخیر که در ایران برگزار شده رقابت بین قرائت سنتی از دین و روشنفکری دینی صورت گرفته و در اغلب این انتخابات نیز گفتمان روشنفکری دینی به پیروزی رسیده است. بدون شک حمایت طبقه متوسط شهری از جریان اصلاحات در انتخابات، ریاستجمهوری ۹۲ و انتخابات مجلس ۹۴ در راستای گفتمان روشنفکری دینی و افکار مهندس بازرگان ودکتر شریعتی بوده است. همین مساله یک پیروزی مهم برای جریان روشنفکری دینی است. این رویکرد در فضای سیاسی حالت سطحی به خود میگیرد اما در لایههای پنهان جامعه جریان دارد و در تصمیمگیری مردم تاثیرگذار است. مردم ایران در سالهای اخیر نشان دادهاند خواستار تغییر و تحول در فرهنگ مذهبی و سیاسی خود هستند که با مقتضیات عصر کنونی همخوانی داشته باشد.
جریان روشنفکری دینی چه ارتباطی با جنبش اصلاحطلبی ایران و به طور خاص از دوم خرداد ۷۶ تاکنون پیدا کرده است؟ آیا جنبش اصلاحطلبی ایران به خوبی از آموزههای روشنفکری دینی استفاده میکند یا اینکه جنبههای سیاسی آن به روشنفکری دینی غلبه پیدا کرده است؟
در دهه ۶۰ جامعه ایران به سمت سنتهای دینی گرایش پیدا کرده بود و قرائتهای مختلفی از دین در جامعه وجود داشت که برخی از تصمیمگیرندگان در برخی مبانی نظام سیاسی تجدید نظر کردند و خواستار اصلاح برخی از ساختارها شدند. در دهه ۶۰ نیروهای چپ به دلیل اشتباهات استراتژیکی که انجام دادند و فشارهای بیرونی که به آنها وارد شد از صحنه سیاسی و تصمیمگیری ایران حذف شدند. با این وجود در دهه هفتاد به دلیل شکست گفتمان سنتی، زمینههای تفکر انتقادی در جامعه ایران به وجود آمد. اوج گفتمان انتقادی در ایران در سال ۷۶ بود. البته این گفتمان در سال ۸۴ به دلیل چنددستگی از رسیدن به اهداف اولیه خود ناکام بود اما در سال ۹۲ دوباره «آب رفته را به جوی» بازگرداند. در طول هشت سالی که جریان اصلاحات فضای سیاسی را به رقیب خود واگذار کرد تا حدود زیادی جامعه وارد تنگناهایی در زمینههای مختلف اعم از اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شد. اغلب این مشکلات نیز به این دلیل بود که گفتمان غالب در طول این هشت سال مخالف گفتمان روشنفکری دینی بود و گفتمان خاص خود را ارائه میکرد که با مقتضیات زمانه هماهنگ نبود. در نهایت اما دافعه این گفتمان به خود آنها بازگشت و در انتخابات ۹۲ مردم گفتمان دیگری را جایگزین گفتمان گذشته کردند. یکی از مواردی که جریان اصلاحات را سالهای اخیردر تنگنا قرار داد، نبودن فضا و امکانات لازم برای اشاعه گفتمان خود بوده است. این در حالی است که گفتمان مقابل که مدعی قرائت سنتی از دین است از امکانات بیشتری نسبت به گفتمان اصلاحات برخوردار بوده است. با تمام این اوصاف جریان اصلاحات بخشی از تحولخواهی مدنی و روشنفکری دینی در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود که دارای فراز و نشیبهای زیادی در مسیر خود بوده است.
دایره روشنفکری دینی بزرگتر است یا دایره آزادی؟ روشنفکری دینی در کجا به مفهوم آزادی نزدیک و در کجا از مفهوم آزادی فاصله می گیرد؟
برخی هنگامی که کلمه دینی را به مفهوم «روشنفکر» اضافه میکنند گمان میکنند «روشنفکری دینی» با مفهوم روشنفکر در تناقض است. این در حالی است که این دو مفهوم در نهایت یک هدف را دنبال میکنند و هر دو با آزادی رابطه تام دارند. یکی از تعاریف روشنفکری «آزاد اندیشی» و تعریف دیگر آن «روشنگری» است. روشنگری بیشتر به مباحث فکری و فلسفی مربوط میشود و آزاد اندیشی بیشتر در مسائل سیاسی و اجتماعی کاربرد دارد. روشنفکر دینی نیز با استفاده از ادبیات و مفاهیم دینی رسالت خود را انجام میدهد و تلاش میکند راهحل مشکلات جامعه را در دین جستوجو کند. در مسیحیت جنبشی به نام «الهیات رهایی بخش» وجود دارد که به روشنفکران و کشیشانی اطلاق میشود که در جنبشهای انقلابی حضور داشتهاند و با ادبیات مسیحی صحبت میکردند. در گذشته به دلیل اینکه نهادهای رسمی دینی مانند کلیسای واتیکان جزو طبقات حاکم بودند برخی گمان میکنند مفاهیم دینی با روشنفکری در تناقض است. در انقلاب فرانسه دین با دموکراسی و انقلاب مخالف بود و با فئودالیسم و سلطنت همراهی میکرد. با این وجود در همان مقطع تاریخی نیز برخی از کشیشان خواستار دموکراسی و آزادی بودند. در نتیجه قرائتها و خوانشهای متفاوتی از دین در این زمینه وجود داشته است.
آیا جریان روشنفکران دینی در ایران در برخی از مقاطع تحت تاثیرفشارهای سیاسی بیرونی قرارگرفته است؟
روشنفکری دینی به دنبال ساختن طرح وارههای جدید و مفاهیم نو است. در نتیجه پاسخهای روشنفکری دینی مانند مکاتبی مانند مارکسیسم و لیبرالیسم از پیش مشخص وقابل مشاهده نیست. در گذشته مارکسیسم مدعی بود به تمام مشکلات بشر پاسخ میدهد و برای همه مسائل بشریت راهحل ارائه میکند. در شرایط کنونی نیز لیبرالیسم چنین ادعایی را مطرح میکند و معتقد است همه ایدئولوژیهای بشر شکست خورده و تنها لیبرالیسم است که میتواند برای مشکلات عصر خود راهحل ارائه کند. در نتیجه چنین مکاتبی به دلیل خود بسنده بودن، قادر نخواهند بود رسالت روشنفکری خود را انجام دهند. روشنفکری به دنبال این است که آیا نظم حاکم برجهان برای مردم جهان عدالت به ارمغان آورده یا اینکه شکاف بین شمال و جنوب را بیشتر کرده است. تشدید تضاد بین شمال و جنوب موجب بروز واکنشهایی در جنوب میشود. روشنفکری حتی به مسائل اقتصادی نیز ورود میکند و این سوال را مطرح میکند که چرا بیشتر ثروتها در جوامع غربی در دست عده محدودی است و بسیاری از مردم در وضعیت فقر و فلاکت زندگی میکنند و از ابزار اولیه زندگی محروم هستند. لیبرالیسم معتقد است بهترین ایدئولوژی جهان است و بهترین زندگی را برای مردم خود به ارمغان میآورد. با این وجود در دهههای اخیر این مساله به اثبات رسیده که به دلیل اینکه لیبرالیسم تلاش میکند «بهترین» زندگی را برای مردم خود به وجود بیاورد «بدترین» زندگی را برای دیگران به وجود آورده است.
مرز جامعه مدنی به عنوان یک پارادایم فکری و جامعه دینی در ایران که ریشه در تاریخ اسلام دارد کجاست؟
تناقض موجود در این زمینه به قرائت سنتی از دین باز میگردد که دین را مجموعهای از جزمیات تعبدی تعریف میکند که با تطورات تاریخی و اجتماعی عصر کنونی همخوانی ندارد. قانون یکی از عناصر اصلی جامعه مدنی است و به همین دلیل جامعه مدنی تلاش میکند قوانین جامعه خود را با توجه به مقضیات هر عصر تغییر دهد. در نتیجه جامعه به یک «دینامیسم رویش» برای تغییر و تحول نیاز دارد. برخی معتقدند دین دارای اصول ثابت و لایتغیری است که هیچ گونه تغییر و تحولی در آموزههای آن به وجود نمیآید. این در حالی است که روشنفکران دینی معتقدند دین دارای انعطاف است و آموزههای آن را میتوان با مقتضیات هر عصر انطباق داد. احکام اسلام به صورت دفعی و یکباره شکل نگرفته، بلکه دارای سیر تاریخی است و به مرور زمان به وجود آمده است. در قرون وسطی در غرب یک نهادی به نام «انگیزیسیون» وجود داشت که عقاید مردم را مورد تفتیش قرار میداد و نظریات مخالف خود را تکفیر میکرد. در دین اسلام چنین نهادی وجود ندارد و به همین دلیل امکان برداشتهای متفاوت و متنوع از مسائل دینی وجود دارد. روشنفکران دینی معتقدند آن چیزی دینیتر است که عقلانیتر باشد و هر چه دین بهتر بتواند خود را با مقتضیات جامعه هماهنگ کند بیشتر به اصول خود نزدیک شده است. ما در علوم انسانی با مسائل متغیر و سیالی مواجه هستیم اما مسائل دین سنتی ثبوتیتر هستند. با این وجود دین حقیقی در ذات خود به هیچ عنوان ثبوتی نیست و بین «ایمان» و «امر قدسی» ارتباط وجود دارد. رابطه بین «ایمان» و امر قدسی «خشیت» یا «ترس آگاهی» گفته میشود که به قول «سورن کییرکگور» مانند عشق قوی و ضعیف میشود. یکی از فلاسفه عنوان میکند «پرسش تقوای اندیشه است». این مساله در دین نیز وجود دارد. دین «پرسش» را به صورت ماورایی مطرح میکند در صورتی که عقل درباره «پرسش» دیدگاه این جهانی و دنیوی دارد.
روشنفکری دینی چه رابطهای با قدرت دارد؟ آیا روشنفکری دینی به نقد «قدرت» میپردازد؟
«ادوارد سعید» معتقد است روشنفکر به معنای کسی است که حقیقت را برای قدرت بازگو میکند. براساس تعریف ادوارد سعید به کسی روشنفکر گفته میشود که بینش مستقل انتقادی نسبت به قدرت داشته باشد. در نتیجه روشنفکر بالذات نمیتواند در خدمت قدرت و ابزاری در دست قدرت باشد. روشنفکر حتی در دموکراتترین جامعه دنیا نیز باید مستقل از قدرت و منتقد قدرت باشد. «ژان پل سارتر» معتقد است هنگامی که یک نیروی فرهنگی از مسائل سنتی جامعه فاصله میگیرد و نگاه تحلیلی و آسیب شناسانه به جامعه خود میکند مفهوم روشنفکری به خود میگیرد. با این وجود روشنفکر در جوامع مختلف شکل متفاوتی به خود میگیرد. در ایران به دلیل اینکه جامعه دارای دغدغه دینی است روشنفکران تلاش میکنند از راه دین رسالت خود را انجام دهند. به همین دلیل تغییر و تحولات جامعه ایران همواره با تایید مراجع دینی صورت گرفته است. به عنوان مثال «ستارخان» در قیام خود عنوان میکرد قصد دارد حکم مراجع و علمای نجف را اجرا کند. در نتیجه دین در ایران در تمام تغییرات اجتماعی تاثیرگذار است و نقش مهمی ایفا می کند. دکتر شریعتی پس از بازگشت از اروپا عنوان میکنند دین نقش محوری در فرهنگ ایران دارد و به همین دلیل به تبیین فرهنگ دینی جامعه ایران میپردازد. این در حالی است که در آن مقطع زمانی بسیاری از افراد نمیتوانند چنین مساله ای را تشخیص بدهند و مسائل اجتماعی و سیاسی دیگر را با اهمیتتر از دین معرفی میکردند. در آن مقطع زمانی برخی از روشنفکران معتقد بودند به دلیل اینکه دین در دوران رضا شاه و محمدرضا پهلوی در حاشیه قرار گرفته است اهمیت گذشته خود را از دست داده و نقش تعیینکننده در سرنوشت جامعه ایفا نمیکند. سولیوان سفیر آمریکا در ایران در خاطرات خود عنوان میکند برای آگاهی نسبت به این مساله که دین در ایران دارای چه جایگاهی است به جای اینکه وضعیت مذهبی دربار را در نظر بگیریم باید رفتار مردم ایران را در حرم امام رضا (ع) مورد ارزیابی قرار داد.
دغدغههای روشنفکری دینی برای نسل جدید که از بسیاری جهات با نسل دهههای چهل و پنجاه تفاوت دارد، چیست؟ روشنفکری دینی با چه ابزاری تلاش میکند با نسل جدید ارتباط برقرار کند؟
روشنفکری دینی از دو جنبه قابل بررسی است؛ نخست اینکه روشنفکری دینی از نظر مفهومی چه تعریفی دارد و به چه میزان این تعریفها دارای جنبههای تاریخی و معنایی است و دوم اینکه روشنفکری دینی چه مابه ازای بیرونی دارد و چه تاثیراتی در فضای اجتماعی میگذارد. «نوزایی» و «نوپیرایی» فرهنگ و اندیشه دینی در ایران از قبل از مشروطیت با افرادی مانند سید جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و طیفی از مصلحان دنیای اسلام آغاز شد. از سوی دیگر نوزایی دینی با آشنایی مصلحان اجتماعی ایران با جهش جهانی مدرنتیه نیز همزمان شده بود. در دوران آغاز مدرنیته نگاه انسان به جهان تغییر کرد و انقلاب معرفت شناختی و اپیستمولوژیک شکل گرفت. در این دوران نظریههایی جدیدی مانند انقلاب کوپرنیک، «تنازع بقا» و کشف «ناخودآگاه» مطرح میشود. در حوزه فلسفه نیز فیلسوفانی مانند ایمانوئل کانت ظهور کردند که قصد دارند انقلاب کوپرنیکی را به فلسفه و متافیزیک بکشانند و طرحی نو در فلسفه به وجود بیاورند. در دوران مشروطیت برخی از سیاحان و روشنفکران که در غرب تحصیل کردهاند با مشاهده پیشرفتهای کشورهای غربی متوجه شدند که بین تمدن شرق و غرب فاصله افتاده و به همین دلیل تلاش کردند به اصلاحگری در جامعه خود بپردازند. نکته مهم اینکه روشنفکران ایرانی به دلیل سابقه علمی و تمدنی ایران زودتر از برخی از جوامع دیگر متوجه این فاصله میشوند و به همین دلیل تلاش میکنند این فاصله را کمتر کنند. اصلاحگری در ایران در ابتدا از مسائل نظامی و سیاسی آغاز میشود و سپس به مسائل حقوقی و فلسفی و ایدههای جدید منجر میشود. نکته مهم دیگر در این زمینه وقوع رنسانس و رفرماسیون در غرب و تاثیر آن بر جوامع دیگر و از جمله ایران است. رنسانس یک جنبه ملی دارد که به یونان باستان و متون کلاسیک به نام «اومانیست ها» مربوط میشود. از سوی دیگر نهضت دینی برمبنای بازخوانی متون دینی به وجود میآید و یک نهضت نواندیشی دینی شکل میگیرد. این نهضت نواندیشی دینی در ایتالیا در مذهب کاتولیک و در اروپای شمالی مانند آلمان به شکل رفرماسیون پروتستان ظهور میکند. در این مقطع زمانی کشورهای اروپایی به دنبال اصلاح آموزههای دینی خود برای تطبیق آن با شرایط جدید بودند. دلیل این مساله نیز این بود که اندیشمندان غربی معتقد بودند دین نقطه مرکزی تمامیت فرهنگی یک جامعه است وبه همین دلیل باید در اولویت نخست تغییر قرار بگیرد.
برچسب ها :احسان انصاری ، بازرگان ، جریان اصلاحات ، روزنامه آرمان ، روشنفکر مسلمان ، روشنفکری دینی ، علی شریعتی ، فلسفه پژوه ، فیلسوف ، گفتمان جمهوری اسلامی ، گفتمان شریعتی ، ملاصدرا ، ملاهادی سبزواری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰