جِرکَن جِرکن
ستاره شرق – علی ششتمدی گزارشی در مورد تجربۀ عبور مسافران، از کمربندی کنار شهر ازآنجاکه مثل هر جای دیگری، آمار درستی در موردش نداریم، اعداد زیادی از ۱۰ تا ۵۰ میلیون را در موردش شنیدهایم! هرچند کمیت دقیقی در اختیار نیست اما همه مطمئن هستیم که هرسال، جمعیت بسیار زیادی از گردشگران زیارتی و
ستاره شرق – علی ششتمدی
گزارشی در مورد تجربۀ عبور مسافران، از کمربندی کنار شهر
ازآنجاکه مثل هر جای دیگری، آمار درستی در موردش نداریم، اعداد زیادی از ۱۰ تا ۵۰ میلیون را در موردش شنیدهایم! هرچند کمیت دقیقی در اختیار نیست اما همه مطمئن هستیم که هرسال، جمعیت بسیار زیادی از گردشگران زیارتی و سیاحتی از کنار شهرمان میگذرند. فارغ از تمام مباحث مربوط به حوزه گردشگری، در این مطلب میخواهیم ـ قبل از هر چیزی ـ به این نکته بپردازیم که مسافران، از سبزوار چه میبینند و چه میشناسند؟ پاسخ این پرسش، در روزهای پیش از سفرهای نوروزی، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
- کهنالگوی جاده
«گِودال گودول»، «کج مِکلاج»، «قُرّه دَبّه»، «جِرکَن جرکن» و … واژههایی از گویش سبزواری هستند که توصیفاتی از جاده ارائه میدهند. واژههایی که در طنزهای محلی هم زیاد از آنها استفاده میکنیم، چون مفهوم «جاده» در ذهنمان با همین چیزها عجین شده است!
طبیعی هم هست که اینطور باشد، چرا که از جادههای خاکی روستاها گرفته تا کمربندیِ مماس بر شهر و جادههای ورودی و خروجی آن، سرشار از این مفاهیم هستند! مهمانهای طنزپردازی که به شهرمان دعوت میکنیم یکی از اولین شوخیهایشان همین جادهها هستند! حق هم دارند! مگر یک مسافر، از سبزوار چه میبیند؟
- سایه
زیاد پیش آمده و میآید که با اهالی سایر سرزمینهای کشورمان، از سبزوار صحبت کنیم. معمولاً سعی میکنم بفهمم چه دادههایی از سبزوار در ذهنشان دارند؟ اکثر ماها دیدهایم که ما را به «نزدیک مشهد» و یا حتی «نزدیک نیشابور» بودن میشناسند و معمولاً وقتی این را شنیدهایم، رگ غیرتمان زده بیرون و سعی کردهایم طرفمان را متقاعد کنیم که «خودمان شهرستان بزرگی هستیم» یا بگوییم که چقدر با مشهد و نیشابور بیگانهایم و خلاصه به هر طریقی سعی کنیم ذهن طرف مقابلمان را سامان دهیم. طوری که سبزوار را ذیل سایه مشهد و نیشابور تعریف نکنند! غافل از اینکه کسی «به سخن» کار برنمیآید و کسی متقاعد نمیشود! بلکه باید آنقدر منطقه توسعه پیدا کند تا دیگر ذیل جایی نباشد!
البته نمیتوان شهرت جهانیِ مشهدالرضا بهواسطۀ بارگاه امام غریب (ع) و نیشابور بهواسطه قدمت تاریخی و رونقش در سرزمین شرق را نادیده گرفت! در بسیاری از نقشههایی که در کشورهای دیگر از ایران به مناسبتی رسم میشود، اگر قرار باشد مثلاً اسم ۵ شهر را بهعنوان نمونه در نقشه ذکر کنند طبیعتاً بعد از تهران و مشهد و اصفهان و شیراز، نام نیشابور، به دلیل شهرت تاریخی و فرهنگیاش ذکر میشود! پس یک مقدار با رگ غیرتمان صحبت کنیم و از او بخواهیم منطقیتر رفتار کند! تعصب بیپشتوانه، باعث میشود ظاهر رفتارمان کمی جاهلانه به نظر برسد.
- یاد
گذشته از مبحثی که گفته شد، معمولاً از سبزوار، چیز زیادی در خاطره و ذهن کسی پیدا نمیکنید! منظور کسی است که نَسَبی در این شهرستان و منطقه نداشته باشد یا برههای از زندگیاش را اینجا سپری نکرده باشد. اهالی شهرستانهای دیگر، بهخصوص استانهای دور، تصویری غریب و مبهم از سبزوار در ذهن دارند. عموم آنها این جمله را به شما میگویند که «از سبزوار رد شدهایم.»؛ حالا این چند ده میلیون نفر که از کنار سبزوار فقط «رد شدهاند» چه تصویری از آن در ذهن دارند؟
فکر میکنم پاسخهایی که به این پرسش میدهیم تا حدود زیادی به یکدیگر شبیه است، زیرا پاسخهایی که از اهالی شهرستانها و استانهای دیگر شنیدهایم به هم شبیه است. این پاسخها حول کلیدواژههای «شهر خشک»، «عبوس»، «نامنظم»، «ناآباد» و «جادههای ناهموار» میچرخد. تمام این تصورات را هم در مدتزمان ۱۰ تا ۱۵ دقیقهای که میان منارۀ خسروگرد و کابلخودرو طی کردهاند، به دست میآورند.
- گذر
برای درک حال مسافران، چندین بار، زمانِ گذر این مسیر، به شرایط خود دقت کردم. تصور کردم که سبزواری نیستم و تأمل کردم که حالا از این شهر، چه چیزی در این مسیر دستگیرم میشود؟ بههرحال پیشقضاوتی که چنددهمیلیون گذرندۀ شهرمان از ما دارند، در ابعاد مختلف سیاسی (مثلاً در مورد قدرت نمایندگانمان در عرصۀ ملی)، اجتماعی (مثلاً در اخبار اجتماعی دزدی، جنایت و … منتشر شده از منطقۀ ما و بازخورد جامعه)، فرهنگی (مثل وقتی نامزد پایتخت کتاب میشویم) و گردشگری (مثل وقتیکه میخواهیم در مورد جذب مسافران گذرنده برنامهریزی کنیم) تأثیر دارد.
بارها هم بهصورت اختصاصی این مسیر را رفتم. خود منارۀ خسروگرد به تعبیر دکتر سلیمانی، صدها سال است که به مسافران عبورکننده از راه ابریشم سلام میدهد! اما بعدازآن با جدا شدن جاده فعلی از مسیر ابریشم، دیگر مزینان تاریخی را نمیبینند و با پلیسراه و یک ورودی عجیبوغریب روبرو میشوند! در تمام این سالها همیشه حس میکردم این مسیر فعلی، یک جاده انحرافی است و موقتی ایجاد شده به دلیل آنکه مسیر اصلی بازسازی شود. اما در اشتباه بودم؛ سهم شهرِ ما، یک ورودی بیقواره، کمعرض و بهشدت آزاردهنده است. میزان ناهمواری آسفالت میان مناره تا میدان سربداران، بهقدری زیاد است که میتوان آن را لایق واژه سبزواری «جِرکن جرکن» دانست!
- ورود
۵ راه مهم به میدان سربداران میرسند (دو جاده بردسکن و مشهد از طریق یک کمربندی در جنوب و ورودی تهران و اسفراین از طرف غرب و شمال، ورودی مرکز شهر هم از سمت شرق میدان.) در شمارههای قبل به این مسئله بهصورت مفصل پرداختهایم. در اینجا فقط به مهمترین مسئله اشارهکنیم: چنین ۵ راهی وجود دارد، میدانی به این وسعت و کلی زمین آماده استفاده در اطراف آنهم هست اما نهتنها هیچ درآمدزایی از این ظرفیت صورت نمیگیرد که ابتداییترین نیازها نیز در این مکان برطرف نمیشود. هرچقدر هم اصرار بر این باشد که در این مکان مسافرها سوار اتوبوسها نشوند ولی بههرحال این میدان ورودی سبزوار از سمت تمام استانهای غرب و آغاز تقاطعهای بسیار مهم است!
از این مسئله که بگذریم، این میدانِ خشک و بیروح که بارها مسئولان مختلفی با آن عکس یادگاری گرفتهاند، هنوز مانند اثرِ چاقویی که صورت یک انسان زیبارو را چاک داده و با بخیه هم جای آن خوب نمیشود، بر پیشانی سبزوار، زشتی میبارد! من، اگر یک مسافر باشم، با دیدن همین یک میدان بزرگ اما توخالی و بیهویت، قضاوتم را در مورد شهری که از کنارش میگذرم خواهم داشت!
- قرّهدَبه
اگر مسافران قصد عزیمت به سمت مشهد یا جاده جنوب، به سمت بردسکن را داشته باشند، وارد کمربندی میشوند. آنها از کنار یخدانها میگذرند و خدا کند که هوس نکنند پیاده شوند و نگاهی به آن بیندازند که آبروی میراث فرهنگی و تاریخی این شهر به باد خواهد رفت! (البته اگر پیش از آن به رباطها و کاروانسراهایی مانند کاروانسرای مهر و جاهای مشابه سر نزده باشند! اوضاع میراث تاریخی شهرمان طوری اسفناک است که با هر بازدیدی، میشود آبروی آن را ریخته در جوی، فرض کرد!)
در این قسمت، کمربندیِ محیط بر شهر، سرمایه عظیم مدیریتی شهرستان و منطقه را به مخاطب نشان خواهد داد! چالههایی عمیق که ناگهان یک یا هر دو چرخ ماشین آنها را میبلعد! مسافر و راننده که گناهی جز «گذر از سبزوار» نداشته، خیال میکند که «کمربندی اطراف این شهر» مثل بقیۀ کمربندیها، مکانی است با حداقل تجهیزات و همواری! برای همین با خیال راحت و شاید با سرعت زیاد رانندگی میکند، اما ناگهان در چالههایی از نوع برشخورده میافتد که نالۀ شاسی و دیفرانسیل خودروش را به آسمان میبرد! با این وضعیت هزینهها، ذهن مسافر شروع میکند به محاسبه اینکه اگر فلان جا شکسته باشد، اینقدرمیلیونتومان باید برایش هزینه کند!
- برگشت
این چالههای عمیق که با ریسمان هیچ مسئولی نمیتوان تا ته آن رفت و عمقشان را اکتشاف کرد، تا وقتیکه آخرین خانههای سبزوار دیده میشوند، در مسیر مسافر قرار دارند. از آن مسیر هم اوضاع به همین شکل است. بهخصوص نزدیک دوربرگردانها، آسفالتِ این کمربندی بهقدری تخریب شده که میتوان آنها را در دایرۀ «فروچالهها» و زلزلۀ خاموش نیز بررسی کرد!
بافت گیاهی میان این کمربندی و چند پارک احداث شده در اطراف آن، با توجه به اقلیم سبزوار در حد و اندازه توقعات هستند، هرچند همین چند مکان هم میتوانستند با هزینههای کم یا مدیریت درست، قدری از نیازهای اولیه مسافران را برطرف کنند و اندکی از زخم ایجاد شده بر خاطرهشان از سبزوار برطرف شود. پارکهای پر از سوزنیبرگها و دارای شیرهای آب عموماً خراب و سرویسبهداشتیهای نهچندان بهداشتی، چنان حالِ غربت و سرما را از این شهرِ واقع شده در حاشیه مسیر، بر ذهن مسافران غالب میکند که با دقیقهشماری حساب کنند، کی از این «بیغوله» فرار خواهند کرد!
- راهبرد
اگر طی این گزارش، خودتان را جای مسافری گذاشته باشید که مثل ما عِرق سبزواری ندارد و در این پهنۀ غرب خراسان رضوی زندگی نکرده باشد، درک میکنید که در چند دقیقه عبور، چه برداشت و قضاوتی از شهرستان خواهد داشت؟ این چند دقیقه را ضربدر چند میلیون و ضربدر تعداد سالها کنید تا بفهمیم چه بلایی داریم سر هویت شهرمان میآوریم؟
- حالا راهکار چیست؟
بخشی از راهکارها نیازمند هزینه و پروسه و طرح است که میتوان آنها را در بلندمدت مطرح کرد. مانند همین تجربه بلوار ابریشم که بخش زیادی از ترافیک شهر را منتقل کرد و با توجه به عرض و کیفیت ساختش، میتوان انتظار داشت در آینده نیز، نیازهای مسیر خود را مرتفع کند. طبیعتاً سبزوار هم مانند شهرهایی با همین شرایط، نیازمند پلها و پروژههای عظیمی است که با شرایط فعلی، (به تعبیر سبزواری) زیاد به چشممان نمیبینیم!
آنطرف ماجرا راهکارهای منطقی و کمهزینه وجود دارد. اولازهمه ادارات متولی کمربندی و جادههای مشرفبه شهر، لازم است مورد بازخواست قرار بگیرند که چرا اینهمه مدت نسبت به این وضع اسفناک آسفالت این مسیر پر عبور سکوت کردهاند؟ حداقل با همان روشهای بیل و قیریِ خودشان، این زخمها را بهصورت موقت مرهم نزدهاند؟ قطعاً نیاز به فرایندی اساسی برای تعمیر آسفالت این مسیر وجود دارد و وصلهپینه کردنهای متوالی، وضع آن را بدتر خواهد کرد، اما حداقل این چالههای فعلی که طعنه به چاه میزنند را که لازم است بهصورت موقت بپوشانیم! حداقل به خودرو مسافرهای بیگناه و بیخبر که آسیب مالی نزنند!
بعدازاین مرهم، میشود با اقدام سریع و اجرایی و مدیریت هزینهها، کاری شبیه کار پسندیدهای را انجام داد که در سهراهی ورودی بردسکن در حال انجام است و هم جاده را با تعریض امن میکند و هم با روکش جدید آسفالت، بخش بسیار مهمی از جاده را تعمیر و ترمیم میکند.
در مورد راهحل بلندمدت هم میتوان با هماندیشی مهندسان و کارشناسان امر (نه «خودکارشناسپنداران»!) جلساتی برگزار کرد و با مشورت گرفتنِ برنامهمحور از نخبگان، نقشههایی برای برطرف کردن معضلات این حوزه طراحی کرد. نقشههایی که اگرچه هزینهبر هستند، حداقل برای چند ده سال آینده، این مشکلات را حل کنند و عاقلان و متخصصان این حوزه نیز آن را تأیید کنند. کاری از جنس آنچه بنیادهای شناسنامهدار کشور انجام میدهند نه از جنس سند توسعه شهرستان، دفتر سرمایهگذاری، شرکت طه، پالایشگاه و هزار و یک پروژه دارای نام و هزینهبر اما بیهویت و بیسرانجام!
برچسب ها :اسلایدر ، سبزوار ، ستاره شرق ، علی ششتمدی ، مهدی مقصودی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰