کد خبر : 5097
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1393 - 22:40
-

داستان کوتاه: بازم نتونستم

دوباره کنار ساحل بودم. اینبار ویلچری در کار نبود. اون نبود. پشتش به من نبود. همه چیز همون طوری که طراحی کرده بودم بی نقص بود. تقریبا بی نقص. فقط یک عیب وجود داشت. اینبار اون نبود. سمت راستم یک رستوران با دیوارهای شیشه ای گذاشته بودم با فاصله ی پنج شش متری از بیشترین

ali-ramezani02

علی رمضانی

دوباره کنار ساحل بودم. اینبار ویلچری در کار نبود. اون نبود. پشتش به من نبود. همه چیز همون طوری که طراحی کرده بودم بی نقص بود. تقریبا بی نقص. فقط یک عیب وجود داشت. اینبار اون نبود. سمت راستم یک رستوران با دیوارهای شیشه ای گذاشته بودم با فاصله ی پنج شش متری از بیشترین پیش‌روی موج دریا به ساحل در بیشترین حد از مد.

یک طراحی بی نقص. چون قرار بود اونم اونجا باشه ولی نبود.

دفعه ی قبل همه چیز سرجاش بود. یک طراحی مینی مالیستی عالی. یک دریا، یک رستوران شیشه ای سمت راست، یک سمت چپ پر از فضای خالی مختص من و اون، و اون که روی یک ویلچر نشسته بود. رو به دریا…
و پشت به من. دستای من روی دسته ی ویلچر.

باد رو طوری طراحی کرده بودم که موهاشو به ساعد دستم بماله، منم بدون اینکه قیافم تغییری کنه لذت می‌بردم. برای من فیلم بازی کردن تو اون شرایط سخت نبود. برای من‌که همیشه مخالف جمله ی «خودتان باشید» بودم. چرا فقط یک نفر بود وقتی میشه همه کس و هرکسی بود؟ اونجا می تونستم یکی دیگه باشم، یکی که مناسب اون شرایط باشه. چون…

چون یک عامل ناخواسته مثل همیشه وارد طراحیم شده بود. یک پسر دیگه. نمیدونستم کیه ولی به روی خودم نیاوردم. شاید برادرش بود. شاید دوباره منطق بود. شاید بخاطر حضور اون بود که لذت لمس موهاش رو تو صورتم غرق کردم.

دیگه وقتش بود. موج شماره ی ۷۷ اومد، آب به زیر ویلچر و بعدش زیر پای من رفت. پاهاش خیس شد. پاهاش روی ماسه ها بود ولی قدرت راه رفتن نداشت. بهش قدرت حس کردن داده بودم ولی قدرت رفتن نه. باید می‌موند و گوش می‌داد. نه به حرفای من. به دیالوگ های من یا مونولوگ هام.

_پاهات چطوره؟
_بهتره تا چند هفته ی دیگه میتونم دوباره راه برم.

خواستم فضارو عوض کنم و یکم مزه پرونی کنم.

_کی میتونی دوباره فوتبال بازی کنی؟

بهترین چیزی بود که به ذهنم رسید.
صدای لبخندشو شنیدم ولی خود لبخند رو ندیدم.
همون طنز احمقانه ای که تو واقعی ترین شرایط مانع از گفتن همه چیز می‌شد اینجا هم دست بردار نبود.

چرا گفتنش اینقدر سخته؟
وقتم داشت تموم می‌شد. حتی توی اون شرایط منطق ولم نمی‌کرد. یک حضور مرئی بود. چرا احمق نیستم؟ چرا نمی‌تونم دلو به دریا بزنم؟ دریایی که به اندازه ی طول موهاش باهام فاصله داشت.

_کات.

منطق مثل یک نویسنده کارگردان اسکار برده فیلمنامه رو عوض کرد. منم فقط بر و بر نگاش کردم. دوباره قدرت رو بدست گرفت. حالا اون همه کاره بود و من یک سیاهی لشکر.

_نور صدا تصویر حرکت.

دوباره کنار ساحل بودم. اینبار ویلچری درکار نبود. اون نبود. پشتش به من نبود. حس موهاش روی ساعد دستم نبود. اینبار اون نبود.

رستوران شیشه ای سمت راست سرجاش تو فاصله ی مُعیّن از دریا نشسته بود. ترتیب بادها و موج ها هم درست بود ولی چه فایده…
نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیفته.
کارگردان جدید داستانو جور دیگه ای نوشته بود و منم به اندازه ی یک عروسک خیمه شب بازی تو دنیای منطقم قدرت داشتم.

توی فیلمنامه اومده بود که باید سرمو به سمت رستوران برگردونم؛ یکی برام از پشت دیوار شیشه ای رستوران دست تکون میده؛ خودشه. اونجاست. زیباست.

خوبی این فیلمنامه اینه که حداقل صورتش رو دیدم.

به طرف رستوران رفتم. اونجا زیبا روی ویلچرش نشسته بود. نمیدونم چرا ولی بازم یک حضور مزاحم اونجا بود. یک حضور واقعی. حس کردم قبلا یه جا دیدمش. برادرش نبود. یادم اومد، مطمئن بودم. انتظار هرکسی رو می‌شد داشت غیر از…

علاوه بر تغییر فیلمنامه و طراحی من تصمیم گرفته بود سرنوشتم رو هم عوض کنه. من حتی نتونستم قهرمان داستان خودم باشم.

منطق دوباره روبروم ایستاد، مجبور بودم به چشماش زل بزنم. هیپنوتیزم شدم. بازم نتونستم…

_چرا یکی کات نمی‌ده، من دیگه نمی‌تونم…

film-dastan

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
کلاته سیفر پنجشنبه , ۲۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۹

باسمه تعالی

با سلام و احترام ، بدینوسیله ضمن تشکر از تمام مسئولین دلسوز ، پر تلاش و متعهد نظام جمهوری اسلامی در خصوص مشکلات و مطالبات محله کلاته سیفر به استحضار می رساند که با توجه به اینکه این محله چندین سال است که جزء شهر سبزوار شده است و با توجه به اینکه جاده بین المللی تهران – مشهد از آن می گذرد ودر واقع این محله به عنوان دروازه ورودی خراسان رضوی و دیار سربداران است و باتوجه به اینکه این محله مهد و زادگاه شهدا ، جانبازان و آزادگان و رزمندان بسیاری است که در بین شهدای گرانقدراین محله نام پرافتخار و پر آوازه سردار شهید علی اصغر کلاته سیفرجلوه گراست متاسفانه این محله از داشتن امکانات رفاهی ، خدماتی ، ورزشی ، بهداشتی ، تفریحی ، فرهنگی ، اجتماعی و فرهنگی و …. کم بهره و یا بی بهره می باشد که در زیر به مواردی از مهم ترین آنها اشاره می کنیم امیدواریم با پیگیری مسئولین عزیز و مشارکت مردم در اسرع وقت شاهد رفع این مشکلات و مطالبات باشیم .

۱- بهسازی و اصلاح هندسی هر چه سریع تر میدان سربداران که به عنوان بزرگترین ورودی استان خراسان رضوی می باشد وایجاد دوربرگردان استاندارد و ایمن برای رفت و آمد مردم محله ، که متاسفانه به علت تردد های خلاف شاهد حوادث تلخ و جبران ناپذیر بوده و خواهیم بود.

۲- ساخت واجرای زیر گذر یا پل هوایی مناسب برای تردد اهالی با توجه به اینکه جاده بین المللی تهران – مشهد بین محله و پیرحاجات و آرامستان و زمین های کشاورزی قرار گرفته است .

۳- ساخت میادین و سالن های ورزشی ، کتابخانه ، پارک محله و فضای سبز و تجهیز آن به وسایل ورزشی و تفریحی

۴- بازگشایی خیابان های اصلی بهارستان ، اقبال و بخصوص ۲۴ متری افضل آباد که باز گشایی این خیابان ها شاهد توسعه عمرانی ، بهداشتی و فرهنگی بیشتری خواهیم بود

۵- بررسی و رفع مشکلات دامداران ، کشاورزان ، رانندگان و کامیون داران عزیزمحله

۶- بررسی و رفع نیاز های آموزشی ، پرورشی ، ورزشی و عمرانی آموزشگاه های محله

۷- افزایش و سازماندهی اتوبوس های شهری و راه اندازی و نصب دستگاه شارژکارت اتوبوس

۸- اجرای هر چه سریع تر فاضلاب شهری در محله

۹- طراحی و ساخت میدان تعزیه

۱۰- اعمال تخفیف در عوارض نوسازی ، مجوزهای ساخت و ساز و جرائم شهرداری با توجه به عدم توسعه شهری مناسب و درآمد کم مردم محله

۱۱- لکه گیری و آسفالت خیابان ها و معابر محله

۱۲- نصب و راه اندازی دستگاه خود پرداز بانکی در محله

۱۳- ایجاد فرصت های اشتغال با توجه به توانمندی های محله با در نظر گرفتن جمع کثیرجوانان جویای کار

۱۴- تسهیل و تخفیف در واگذری امتیاز های آب ، برق ، گاز و تلفن

۱۵- توجه به روشنایی خیابان ها و معابر که متاسفانه به علت عدم روشنایی مناسب در بعضی از خیابان ها و معابر رفت و آمد برای اهالی بخصوص سالمندان بسیار دشوار و سخت می باشد.

۱۶- ساخت سرای محله به منظور ارائه خدمات آموزشی ، فرهنگی ، هنری ، قرآنی ، کارآفرینی و ……

۱۷- تشکیل انجمن توسعه محله در محلات شهر ( متشکل از یک نماینده ازطرف شهردار به عنوان شهریار و یک نماینده ازشورا شهر به عنوان شورایار و سه یا پنج نماینده از معتمدین محل) که این انجمن می تواند با آگاهی از توانمندیها و مطالبات به حق مردم بازوی قوی برای شهردار ارجمند ، شورای محترم شهر و مسئولین بزرگوارادرات جهت پیگیری قانونمند و مستمر مطالبات و پیشنهادهای مطرح شده باشد. و …… در آخر خاضعانه از تمام مسئولین دلسوز و پرتلاش خواهشمندیم همانطور که قبلا پیگیر مطالبات به حق مردم محله کلاته سفر بوده اید با جدیت بیشتر این مطالبات را پیگیری نمایید تا با همت و مشارکت اهالی شریف محله در اسرع وقت شاهد توسعه همه جانبه محله شهید پرور کلاته سیفر باشیم . در همین جا شایسته است از سعه صدر و همدلی و مشارکت بی نظیر مردم شریف کلاته سیفر در حل مشکلات و آبادانی محله تقدیر و تشکر نماییم . لازم به یاد آوری است که فعالیت های مذهبی ، فرهنگی ، قرآنی ، عمرانی و …. این محله با تمام کمبودها ی موجود بی نظیر و قابل تقدیر است . امیدوارم با یاری خداوند متعال و با اتحاد و همدلی در راستای آبادانی شهرمان بخصوص محله های محروم و کم تر توسعه یافته گام برداریم.

با تشکر وآرزوی توفیق همگان از ایزد منان شهریار محله کلاته سیفر
منبع: پایگاه خیری تحلیلی سبزوارنما

نظرات بسته شده است.