دیدگاه‌ها برای درخت‌هایی که با سختی میهمان سبزوار شدند بسته هستند
تاریخ انتشار : یکشنبه 3 آبان 1394 - 20:36
-

درخت‌هایی که با سختی میهمان سبزوار شدند

سبزواریان: دکتر قاسم غنی ادیب، نویسنده، نقاش، پزشک و سیاستمدار بزرگ ایرانی عصر پهلوی است که از بزرگان و مفاخر دیار سربداران است. وی علاوه بر اینکه یکی از چهره‌های بسیار معروف عصر پهلوی است؛ در بعد محلی نیز منشأ خیر بسیاری در زادگاه خود بوده است. از مهم‌ترین کارهای بزرگ وی در سبزوار تأسیس

dr-ghasem-ghani01سبزواریان: دکتر قاسم غنی ادیب، نویسنده، نقاش، پزشک و سیاستمدار بزرگ ایرانی عصر پهلوی است که از بزرگان و مفاخر دیار سربداران است.

وی علاوه بر اینکه یکی از چهره‌های بسیار معروف عصر پهلوی است؛ در بعد محلی نیز منشأ خیر بسیاری در زادگاه خود بوده است.

از مهم‌ترین کارهای بزرگ وی در سبزوار تأسیس بیمارستان حشمتیه می‌باشد؛ که درزمان خود یکی از اولین بیمارستان‌های مدرن شمال شرق کشور بود. معروفیت این بیمارستان در زمان دکتر غنی بدان حدی رسیده بود که علاوه بر مراجعه بیماران از نقاط مختلف خراسان بزرگ، از کشورهای افغانستان و پاکستان نیز بیماران جهت درمان به سبزوار مراجعه می‌کردند.

خاطرات دکتر قاسم غنی، با عنوان «یادداشت‌های دکتر قاسم غنی» به همت فرزند دانشمند ایشان دکتر سیروس غنی (که خود نیز نویسنده می‌باشد) در دوازده جلد اولین بار در لندن و سپس در ایران به زیور طبع آراسته شد. در مورد این یادداشت‌ها چنانچه فرصتی پیش آمد، در آینده بیشتر خواهیم نوشت.

آنچه در زیر می‌خوانید متنی است از خاطرات دکتر غنی که در جلد اول خاطرات ایشان به چاپ رسیده است.

با توجه به مباحث مطرح‌شده پیرامون امکان تخریب کتابخانه کانون و پرورش فکری کودکان، علی‌الخصوص قطع درختان توسط مدیران علوم پزشکی سبزوار، خواندن این مطالب خالی از لطف نیست…

[divider]

… کارهای تفریحی سبزوارم عبارت بود از درخت‌کاری، گل‌کاری، پیوند زدن، بنایی و کتاب خواندن.

در سبزوار درخت بسیار بسیار کم بود، زیرا آب‌وهوای آن بسیار خشک است، باران کم است، گردوخاک زیاد است؛ به‌اضافه کمیِ آب اسباب شده که حتی مالکین دشمن درخت بودند و در کنار جوی زراعتشان اگر درختی بود می‌کندند زیرا معتقد بودند که مقدار آبی که ریشه‌ی درخت جذب می‌کند زیان آن‌هاست. مخصوصاً در زراعت گندم و جو و پنبه و تریاک.

نادراً در بعضی خانه‌ها چند درخت میوه‌دار دیده می‌شد از قبیل زردآلو، هلو، توت و مخصوصاً انار. گل منحصر بود به گل لاله‌عباسی.

دو سه نفر در شهر بودند که به لقب «گلباز» ملقب بودند. این‌ها چند گلدان شمعدانی و چند دانه گل لادن داشتند در کنار جوی منزلشان بنفشه داشتند و یکی از این‌ها در خانه‌اش یک نوع گلخانه‌ای درست کرده بود که سایرین چهار دانه گلدان خود را در فصل زمستان به خانه‌ی او نقل می‌دادند و در بهار پس می‌گرفتند.

در تمام شهر خانه‌ای بود متعلق به خسرو خان از خوانین کیذر که یکی از دهات چهار فرسخی سبزوار است در خانه‌ی او دو سرو بود.
آن محله را «محله‌ی خانه‌ی سرو دار» می‌گفتند و بهترین نشانی بود برای پیدا کردن به آن کوچه؛ و در تمام شهر سبزوار شاید در این‌طرف و آن‌طرف چهل و پنجاه درخت توت و یکی چنار بود.

وقتی پدرم خانه بیرون شهر را ساخت که حالا دیگر از محلات شمالی شهر شده و خانه‌ی ما آب‌انبار داشت با عشقی که پدرم به سبزه و گل و درخت داشت با زحمتی چند بوته ارغوان و درختی که گل زردی در فصل می‌داد و گل میمون گفته می‌شد و چند بوته گل سرخ داشت و بنفشه کاشته بود و چند درخت انار بود و مقداری تاک را تربیت کرده بود که در قسمت شمالی منزل چوب‌بستی را می‌پوشید و یک نوع آلاچیقی درست می‌کرد. خانه‌ی ما نمونه‌ای از بهشت برین محسوب بود و تعجب می‌شد که این‌همه اهتمام برای پرورش درخت و گل برای چیست.

شاید عکس‌العمل همین یادگارهای اوایل عمر این شده باشد که من رغبت زیادی داشتم که در سبزوار گل و درخت زیاد کنم.

برای این کار فرستادم از خواف و خراسان دو هزار نهال کاج آورده‌اند به دست کسی که واقف به این امر بود یعنی شاهزاده عباس میرزا سهامی حاکم آنجا که نهال‌ها را در گونی‌های مرطوب با گل منضم به نهال‌ها پیچیده و دستور داده بود که نهال‌ها شب حمل شوند و روز در سایه‌ای گذاشته شوند و مرتباً رطوبت به آن‌ها بزنند.

خلاصه آنکه قسمتی از نهال‌ها که سالم رسید و نخشکیده بود در سبزوار کاشته شود و این نهال‌ها نخست در مریض‌خانه و باغ ملی که در جنب مریض‌خانه درست کرده بودم، یعنی چند هزار (متجاوز از ده هزار مترمربع) زمین مزروعی جنب مریض‌خانه را که از املاک مرحوم حاج ملأ هادی سبزواری بود و در آن موقع وقف بود و با اجازه‌ی مجتهد تبدیل به احسن به عمل آمد یعنی زمین بهتری به تصرف وقف داده شده و این اراضی خریداری شد و دیوار آن کشیده شد و خیابان‌بندی شد و حوض‌ها در آن درست شد و از نیشابور و مشهد باغبان آوردم باغ خرمی شد غرق در گل و درخت ازجمله همین کاج‌ها را.

قسمتی را در آنجا کاشتم و نیز در باغ شخصی خودم که روبروی منزل پدری ساخته بودم. هرسال کاج را زیاد می‌کردم بعد سرو از سنگسر سمنان می‌آوردم.

سروهای آزاد…

…در سبزوار باد زیاد است؛ مخصوصاً از اواسط اردیبهشت تا اواخر خرداد که طوفان‌های غریبی است که گاهی روز را وفور غبار به شکل شب درمی‌آورد، این بادها به حدی نهال تازه را تکان می‌دهد که می‌خشکاند. به‌اضافه اگر هم نخشکد، درخت کج می‌شود.

برای این منظور دور هر درخت محفظه‌ای از چوب ساخته بودم که نهال در داخل آن بود و باد که می‌وزید آن چوب‌ها را حائل بود که تکان نهال کم باشد. خلاصه با این زحمات هزارها سرو و کاج تربیت شد که حالا درختان تناوری شده است…

یادداشت‌های دکتر قاسم غنی | جلد اول | به کوشش دکتر سیروس غنی | انتشارات زوار | چاپ اولِ تهران ۱۳۶۷ | صفحه ۱۹۶ تا ۱۹۸

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.