تاریخ انتشار : شنبه 5 مهر 1393 - 16:53
-

در جستجوی قهرمان

حاشیه: چند روز پیش جوانی از اهالی جعفرآباد، دار فانی را وداع گفت و دوستان و هم محله ای های آن مرحوم در تشییع جنازه ی وی سنگ تمام گذاشتند و یکی از بدیع ترین مراسم های سوگواری را رقم زدند. در این یادداشت قصد من، پرداختن به شخصیت حقیقی ایشان و زیر سؤال بردن

farhad-torabi

فرهاد ترابی – فوق لیسانس علوم سیاسی

حاشیه:

چند روز پیش جوانی از اهالی جعفرآباد، دار فانی را وداع گفت و دوستان و هم محله ای های آن مرحوم در تشییع جنازه ی وی سنگ تمام گذاشتند و یکی از بدیع ترین مراسم های سوگواری را رقم زدند.

در این یادداشت قصد من، پرداختن به شخصیت حقیقی ایشان و زیر سؤال بردن این مسأله نیست؛ چرا که نه من در جایگاهی هستم که بتوانم در مورد کسی قضاوت ارزشی کنم و نه ایشان در قید حیات است تا احیاناً در مقابل گفته های من از خود دفاع کند!

بنرهای متعددی که از آن مرحوم در گوشه و کنار خیابان های اطراف نصب شده بود، ذهنم را به سوی یک مسأله می بُرد و آن سینما بود!

پس برای ایشان طلب آمرزشی، و بعد پرداختن به این موضوع از منظر جایگاه قهرمان در سینما!

unname

[divider]
متن:

قهرمان در سینما موتور حرکت درام است. با چالش قهرمان و ضدقهرمان قصه پیش می رود و واکنش های قهرمان در مقابل این گره های پیش آمده، منجر به گره گشایی نهایی و سرخوشی و شعف مخاطب می شود؛ که اصطلاحأ به آن happy end یا همان پایان خوش می گویند!

مخاطبی که در زندگی هر چه دیده پایان تلخ بوده ،آمده است تا یک پایان خوش رؤیایی را به نظاره بنشیند!
او همراه قهرمان و با هم ذات پنداری، غرق در خیال و رؤیا می شود، تا نداشتن ها و ناکامی هایش را برای لحظه ای از یاد ببرد.

mohammadali-fardinوقتی فردین کافه را به هم می ریزد و در فرصت دیگر مثل بلبل چه چه می زند؛ مخاطبِ تشنه ی قهرمان، نمی خواهد بپذیرد که صدای فردین از آنِ چنگیز جلیلوند است و این ایرج است که می گوید: اگر دستم رسد بر چرخ گردون…
چرا که او قهرمانش را کامل می خواهد!

کسی که هم خوش تیپ باشد، هم دستِ بزن داشته باشد و مردانگی اش هم شهره ی شهر باشد؛ و در عین حال با سخاوت و خوش صدا باشد!
مخاطب همراه با قیصر، پاشنه ی کفش خود را ور می کشد و تا سالها کفش قیصری مد روز می شود.

این میل به قهرمان سازی مختص سینمای ایران نبوده و نیست.
هالیوود کارخانه ی رؤیا سازی است و آمریکا سال هاست قهرمان های خود را به تمام جهان صادر می کند و چقدر هم دقیق و حساب شده این سفیران فرهنگی، سبک زندگی آمریکایی را تبلیغ می کنند!

sholay-cinemaسینمای هند هم بهشت قهرمان هاست.
بعد از نزدیک به چهار دهه، هنوز در یکی از سینماهای بمبئی، مردم به تماشای فیلم “شعله” و رفاقت “وی جی و ویرو” می نشینند و با آنها یه… دو سیتی می خوانند!

یکی از مکانیسم های کنترل اجتماعی در هند همین قهرمان های سینما هستند، تا جمعیت کشور هفتاد و دو ملت، تمام داشتن ها و نداشتن هایشان را روی پرده ی جادویی به تماشا بنشینند و خالی از عقده های ناشی از فاصله های طبقاتی از سالن سینما خارج شوند.
اگر فیلمی در هند فاقد قهرمان باشد و در آن ضدقهرمان ها لت و پار نشوند و دل مخاطب را خنک نکنند، قطعاَ هندی های آرام، سینما را به هم خواهند ریخت!

سینمای بعد از انقلاب هم تا سال ها با شمایل سرِ تراشیده ی جمشید هاشم پور و بغض های ابوالفضل پور عرب و بیژن امکانیان میل به قهرمان سازی و قهرمان خواهی را در بین جوانان دهه ی شصت و هفتاد ارضا می کرد.

اما از دوره ای عمر قهرمان ها به سر آمد و سینمای ایران به سمت آدم های معمولی رفت تا برشی واقعی از زندگی باشد؛ که در جای خود قابل دفاع است، اگر توازن را در این عرصه بر هم نزند!

فیلم های آپارتمانی و سریال های جمع و جور با شخصیت های معمولی و گاه آبکی.
سریال هایی که شوهر سابق زن، با شوهر جدید سلام و علیک دارند و اتفاقاً شوهر جدید برای خلاصی شوهر قبلی سند می گذارد. (سریال هفت سنگ)

در این میان مورد مختارنامه قابل تآمل است؛ وجود قهرمانی چون مختار باعث شده بود تا جوانانی که شاید سواد تاریخی تجزیه و تحلیل آن را هم نداشتند، مشتاقانه دیدن مختار را انتظار بکشند، چرا که او همان قهرمانی بود که آنها سال ها در تلویزیون و سینما می جستند و نمی یافتند!

مخاطبی که قهرمان خواهی در رگ و خونش جا خوش کرده بود، با آدم هایی معمولی روبه رو شد که مثل او حرف می زدند و مثل او رفتار می کردند و اصلا خود خود او بودند.
همان خودی که او دوست نداشت بر پرده ی سینما ببیند. خودی که تمایل داشت در پستوی ذهنش بماند و بمیرد، نه اینکه بر پرده هویدا شود!

جوانی که میل به قهوه خانه و قلیان دارد، یعنی میل به نقل و نقالی و شنیدن دارد.

naqali
او برای شنیدن و رؤیا بافی دل می دهد و وقتی خوراکی برایش نتوان مهیا کرد، خودش از آدم های شبیه خودش قهرمان می سازد.
آدم هایی را با حداقل شمایل یک قهرمان، برای خودش بزرگ می کند، تا در پناه آنها آرام بگیرد.
چرا که قهرمان او بر پرده ظاهر نمی شود تا او نفس را در سینه حبس کند و روی صندلی سینما نیم خیز شود.

حتی حاتمی کیا هم که با بغض های فروخورده ی حاج کاظم در آژانس شیشه ای، یک قهرمان اصیل و استخوان دار را به سینمای ایران هدیه کرد، نتوانست حداقل شمایل یک قهرمان را برای چمران در “فیلم چ” خلق کند!

ترس از قهرمان های فیلمفارسی، ما را از آن طرف بام به پایین پرتاب کرد، تا از رفتن به سوی قهرمان سازی بپرهیزیم!
نقال های پیر هم که سینه به سینه نبرد رستم و سهراب و سوگ سیاوش را مویه می کردند به کنجی آرمیدند؛ تا ضمیر تشنه ی این نسل را قهرمان هایی شبیه خودش سیراب کند!

برای هر کاری می توان بخشنامه صادر کرد و منع قانونی ایجاد نمود، جز برای قهرمان سازی!
پروسه ی قهرمان سازی وقتی با منع حکومتی روبرو شود، شتاب بیشتری به خود می گیرد و گاهی از کاهی، کوهی سترگ ساخته می شود!
چرا که به تعداد هر ناکامی ما، قهرمانی در ناخودآگاه ما آرام گرفته و منتظر بروز و ظهور است.

اینجاست که باید یک بار دیگر کتاب “پدر ،مادر، ما متهمیم!” دکترشریعتی را دوباره بخوانیم؛ آنجا که فریاد می زند: «ما به جوان می گوییم این را نبین، اینجا نرو، این را نپوش، این را نگو، اما نمی توانیم جایگزینی را معرفی کنیم و بگوییم این را بگو، این را ببین ،اینجا برو… »

چون قرار بر این بود که از منظر سینما به این موضوع نگاه کنم، دیگر کاری به مسئولان فرهنگی و اجتماعی شهر ندارم، که مثل یادداشت های قبل از آنها انتقادهای کلیشه ای و تکراری کنم!
لازم به گفتن نیست که این عزیزان هم می توانند با کارهای بزرگ و ماندگار، قهرمان این نسل تشنه باشند، افسوس که گاهی خود این بزرگواران از نسل جوان به قهرمان محتاج ترند!

چرا که قهرمان از نعمتِ “نداشتن و نخواستن” برخوردار است! توصیف بلیغی که شریعتی از قشر دانشجو ارائه می دهد!

کاش منتخبان مردم به جای تکیه بر “از جنس مردم” می توانستند “قهرمان مردم ” هم باشند!!
همان قهرمانی که با دیدنش نفس در سینه حبس شود و شوق دیدارش دل آدمی را بلرزاند…

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 5 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۵
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
امید.ب شنبه , ۵ مهر ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۴

ممنونم.
در کل مطلب خوبی بود .
اما با این قسمتش خیلی مخالفم:
((((فیلم های آپارتمانی و سریال های جمع و جور با شخصیت های معمولی و گاه آبکی.
سریال هایی که شوهر سابق زن، با شوهر جدید سلام و علیک دارند و اتفاقاً شوهر جدید برای خلاصی شوهر قبلی سند می گذارد.))))
قبول دارم که شخصیت ها دربیشتر فیلم ها و سریال های حال حاضر کشورمون خیلی آبکی شدن اما اگر در اینجا منظور نویسنده از آبکی شدن اینه که شوهر قبلی و شوهر جدید یک خانم با هم سلام و علیک دارن و حتی با هم مراودات کاری و اجتماعی دارن اتفاقا الان این موضوع خیلی رایج شده و چیز بدی هم نیست.
یک فرهنگ غلط به نظر من در بین ما ایرانی ها وجود داره اونم حساسیت های بی جا در این گونه مسائله.
انگار انتظار داریم همیشه دو شوهر سابق و فعلی یک خانم یا دو زن سابق و فعلی یک مرد با هم پدرکشتگی داشته باشن و سایه همو با تیر بزنن. در حالی که واقعیت اینکه یک قراردادی بین دو نفر تموم شده و بین دو نفر دیگه شروع شده. پس اگر افراد عمدا نخوان همدیگه رو اذیت کنن دلیل نمیشه همیشه انتظار داشته باشیم توی فیلم ها با قهرمان بازی های کاذبی از این دست مواجه بشیم که مثلا شوهر جدید خانم با دیدن شوهر سابق زمین و زمان رو به هم میدوزه و میخواد خون راه بندازه!!!
یکی از وظایف سینما و تلویزیون به نظر من فرهنگ سازی هم هست. اتفاقا این خوبه که به آدم ها یاد بده گاهی قهرمان بازی های کاذب رو کنار بگذارن.و با هم در مراودات اجتماعیشون بیشتر کنار بیان و دوستانه تر برخورد کنن
ضمنا من زیاد اطلاعات تخصصی سینمایی ندارم . ولی به عنوان یک مخاطب عام نظرم اینه که قهرمان همیشه کسی نیست که دعوا میکنه و می زنه و می بنده و صداش خشنه و … بلکه تو فیلم و سریال های آپارتمانی هم اگر فیلم نامه خوب نوشته بشه و کارگردانی و بازیگری درست انجام بگیره میشه قهرمان داشته باشیم.
منتها قهرمان توی هر موقعیتی متناسب با همون موقعیت.
بازهم از مطلب خوبتون سپاسگزارم

پیام یکشنبه , ۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۷

اصل داستان همینجاست فرهادخان:

(( چرا که قهرمان از نعمتِ “نداشتن و نخواستن” برخوردار است! ))

این دوستان خیلی هاشون اولش نداشتند، یه سریهاشون هم خیلی خیلی داشتند، ولی هیچکدومشون نمی تونن نخوان….

اینا نمی تونن دست وردارن از خواستن…

ترابی یکشنبه , ۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۲

درود بر امید عزبز و ممنون از نگاه دقیق و با طراوتش.

آبکی دقیقا به معنای آب بستن به یک سریال.کش دادن قصه ای که می توان در ده قسمت با ضرباهنگ مناسب تعریف کرد و تبدبل آن به پنجاه قسمت.
منظور بنده تقابل بین نگاه آرمانخواه و متعصب دیروز با تساهل امروز بود از منظر فقدان قهرمان در سینما و تلویزیون.و گرنه با این آمار بالای طلاق باید هر روز شاهد موش و گربه بازی عزیزان قدیم و جدید و اسبق و آتی باشیم!!!!

در مورد قهرمان هم منظور همان تعریف کلاسیک قهرمان در سینما بود,یعنی کسی که اگر نباشد قصه ای شکل نخواهد گرفت ……

فتح الهی چهارشنبه , ۲۳ مهر ۱۳۹۳ - ۲۰:۳۱

توتم پرستی یکی از ویژگی های انسانهاست در تمامی کره خاکیست اما توتم ها متفاوتند و تفاوتها از بنش های انسانهاست زمانی که در قرآن پیامبر را انسانی از جنس خودمان معرفی می کند باز ما دنبال انسان برتر هستیم و حتی امام علی را از پیامبر بالاتر می گیریم این قهرمان پروری اگر سامانمند گردد می تواند برای جامعه تحول ایجاد کند در غیر این صورت حتی می تواند مخرب نیز گردد بنابراین زمانی قهرمان بروز پیدا می کند که محیط با او همراه می باشد وگرنه اگر محیط مهیای ظهور قهرمان نباشد آن قهرمان در لایه های اجتماع می پوسد ولی از طرف دیگر اگر جامعه قهرمان زده باشد همواره حل مشکلات و معظلات جامعه ی خود را منوط به ظهور قهرمان می بیند ئ این سم مهلکیست که به راحتی می تواند یک جامعه را به تباهی سوق دهد بنابراین جامعه ای که به رشد فکری و اجتماعی بالای رسیده باشد همه مردم قهرمان می شوند و هیچ گاه به دنبال قهرمان نمی باشند

علی یکشنبه , ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۰

جالب بود، جای قهرمان در فیلم های ما خالیه و اینه که فیلم ها جذابیتشون کمرنگ شده و جوان ها کمتر رغبت به دیدن این فیلم ها میکنند و بیشتر به سینمای غرب رو اورده اند، جای کار ریشه ای عمیقی داره

نظرات بسته شده است.