کد خبر : 14886
دیدگاه‌ها برای دست‌های خارنجی بسته هستند
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 مرداد 1397 - 9:04
-

دست‌های خارنجی

کتاب دست‌های خارنجی اثر مرتضی دولت‌آبادی متخلص به جانفزا، شاعر و نویسنده سبزواری است. استاد جانفزا از ابتدا در زمینه شعر، خصوصاً قالب‌های غزل و رباعی فعالیت چشم‌گیری داشت و از سال ۸۶ توانایی‌های خود را در زمینه داستان و رمان پی گرفت. علاوه بر آثار منتشرشده از ایشان، مجموعه‌هایی دیگری نیز در حوزه شعر

کتاب دست‌های خارنجی اثر مرتضی دولت‌آبادی متخلص به جانفزا، شاعر و نویسنده سبزواری است. استاد جانفزا از ابتدا در زمینه شعر، خصوصاً قالب‌های غزل و رباعی فعالیت چشم‌گیری داشت و از سال ۸۶ توانایی‌های خود را در زمینه داستان و رمان پی گرفت. علاوه بر آثار منتشرشده از ایشان، مجموعه‌هایی دیگری نیز در حوزه شعر و داستان از ایشان در دست چاپ است.

مجموعه دست‌های خارنجی شامل هفت داستان با عنوان‌های: غلام قلّر، بال‌های گُر گرفته، دست‌های خارنجی، چشمه حلاج، برف‌های خاکستری، بی‌بی کربلایی و گاوبردی است. خواندن این اثر برای همشهریان عزیز به خصوص جوان‌ترها می‌تواند شروع آشنایی با تاریخ تحولات فرهنگی‌اجتماعی کشور و به خصوص شهرستان سبزوار باشد. برای نسل‌های قدیمی‌تر که گوشه‌هایی از آداب و مناسبات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سنتی را در کودکی و جوانی شاهد بوده‌اند و انقلاب اسلامی و اتفاقات محلی مرتبط را تجربه کرده‌اند، خواندن چنین اثری بسیار جذاب و شیرین است. در این کتاب استاد جانفزا با آوردن اسامی مکان‌هایی مثل امام‌زاده یحیی، آسیای باروتی، بازار سرپوش، دروازه سبریز و … خواننده بومی را تا دلِ حوادث می‌کشاند و ردی از خاطرات تلخ و شیرین را در ذهنش حک می‌کند. داستان و اتفاقات آن همگی در روستاهای ششتمد مثل کلاوشک، کومش، پادر و … اتفاق می‌افتد و شخصیت‌های داستان همگی مردمانی ساده و سخت‌کوش هستند که گاهی با عزمی راسخ با سرنوشتشان می‌جنگند و گاهی تسلیم پیامدهای تلخ آن می‌شوند.

آوردن اصطلاحات فراوان بومی می‌تواند زمینه آشنایی جوان‌های این شهر را با لهجه قدیمی سرزمینشان فراهم کند و مانع از میان رفتن این لهجه زیب و شیرین شود.

روایت خرید غلام قلّر از شهر، حمله راهزن‌ها و کشته شدنش در حالی که چهره دختر هاجر پیش چشمانش جان می‌گیرد که در طلب نخودی او را بدرقه می‌کند، داستانِ اول این کتاب را شکل می‌دهد. در داستان بال‌های گُرگرفته، داستان جوانی به نام احمد روایت می‌شود که تمام امید و آرزوی مادرش آغ‌بیگم و پدرش کِل‌میرزاست و در نهایت با غرق شدنش تمام دنیایشان را ویران می‌کند و ….

در داستان دست‌های خارنجی، که به به عنوان نام این مجموعه زیبا انتخاب شده، شاهد تلاش انسان‌هایی هستیم که با دست‌هایی خارآجین در مبارزه با زندگش پیش می‌روند.

جمله آخر این داستان بسیار تأثیرگذار است. «سال‌ها بود که علی‌بابا نیمه‌های شب در خواب و یبداری واگویه می‌کرد: فدای دست های محمد شوم. فدای سوزش خارهای دست محمد. فدای دست‌های خارنجی پسرم.»

دیگر داستان‌های کتاب نیز نشان‌دهنده عشق و نفرت، کشتن و کشته شدن، خیانت و وفاداری و … بین مردمی است که سادگی زندگیشان انسان را به تفکر وامی‌دارد. امید است خواندن این اثر زیبا برای جوان‌ها باب آشنایی با سرزمینشان باشد و برای قدیمی‌ها یادآور خاطراتی زیبا و شیرین.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.