دست از بازیِ سیاسی بردارید!
مدیران محترم! زمان حل بحرانهای انباشتهشده فرارسیده است.
این روزها تصاویرِ روزمره از وضعیتِ دو شهرِ بزرگِ همدان و شهرکرد، قلبِ آدم را حسابی افسرده میکند. دو شهر در مناطقی پر آب که دچار مشکل آب شرب شدهاند و چند میلیون نفر ساکن این دو شهر، برای تأمینِ آب مصرفیِ خود مجبور به صف ایستادن یا دویدن دنبال یک وانت آبمعدنی شدهاند! این تصویر البته آیندهای محتوم برای بسیاری از شهرهای کشورمان است، بهخصوص شهرهای ما که در منطقۀ خشک و بیابانی قرار دارند، بهاحتمال زیاد در سالهای پیشِ رو دچار چنین معضلاتی خواهند شد! همین الآن، شهر سبزوار در آستانۀ تنشِ آبی است، بعضی روستاهای ششتمد بیآبیِ طولانی میکشند، جوین، جغتای و خوشاب دچار افتِ شدیدِ سطحِ آب چاهها شدهاند، بعضی کارخانهها آلودگیهای غیرقابلِ جبران به جا گذاشتهاند، دشت داورزن بیآب شده و روستاهایی در روداب هستند که چشمه و قناتشان هم خشک شده است! همین کاشمر، یکی از بحرانیترین دشتها در حوزۀ فرونشست خاک محسوب میشود. نیشابور هم دچار این مشکل شده است.
فقط مسئلۀ تأمین آب نیست، معضلات محیطزیستی که در سالهای اخیر روی هم انباشت شدهاند چارهای برای حلشان اندیشیده نشده، همگی به مرز بحران رسیدهاند و در مورد آینده، نمیتوان تصویر زیاد روشنی در ذهن مجسم کرد.
میگویند دریاچۀ ارومیه که خشک شود، هیچکس نمیتواند در ایران حتی زندگی کند! موجِ نمکگردهای برخاسته از این دریاچۀ خشک، بیماریِ لاعلاجی روی زندگی مردم خواهد بود! جنگلهای شمال، تاغزارهای کویر، آبخیزها، تالابها، دریاها، رودها و هر پدیدۀ زیستمحیطی در اثر سالها بیتوجهی و توسعۀ یکجانبه در حوزۀ صنعت، در حال نابودی هستند و هرکدام که نابود شوند، یک حلقۀ مهم از چرخۀ اکوسیستم را قطع خواهند کرد و زندگی شهروندان را با مشکلات غیرقابلتصوری روبرو خواهند کرد! فقط به سرنوشتِ دهها شهر و صدها روستا که بعد از خشکشدن هیرمند آوارۀ سرزمینهای ناشناخته شدند فکر کنید تا بدانید از چه بحرانی صحبت میکنیم.
به این مشکلاتِ زیستمحیطی، مشکلات اقتصادی و وضعِ تورم، مشکلات دارو و درمان، مسائل امنیتی و صدها معضل و مشکلِ دیگر را اضافه کنید که هرکدام نیازمند حل و رفع هستند.
نکتۀ عجیب اما این است که ساختارِ مدیریتی، بهجای تمرکز بر حل تدریجیِ این مشکلاتِ انباشته شده، تمرکزش را گاهی روی مسائل سیاسی میگذارد! آن هم در دورانی که رقیبِ سیاسی کاملاً از عرصه کنار رفته و مجلس، دولت، شوراها، نهادها و هر منصبِ تأثیرگذار و تصمیمگیری، در اختیار یک جریان است و آن جریان هم خودش را صاحبِ همهچیزِ این سرزمین تلقی میکند. حال که همهچیز را به دست گرفته، بهجای آنکه به دنبال علاجِ این حجم از درد باشد، هنوز دنبال مسائل سیاسی است!
درحالیکه دیگر بحثهای جناحی و سیاسی، حتی «مسئله» نیستند! اصلاحطلبها که اصلاً نه منصب دارند، نه حزب جامع و بزرگ، نه رسانۀ آنچنان قدرتمندی، دیگر گروهها (مانند ملیمذهبیها، نهضت آزادی و …) هم که مدتها پیشتر از چرخۀ مناصب خارج شده بودند، الآن خودشان هستند و خودشان! پس چرا تا میخواهند سخنرانی کنند، جایی بروند یا جلسهای بگذارند، بخش زیادی از آن را مشغول لعن و طعن گروههای سیاسی هستند که عملاً وجود عینی هم ندارند؟
عجیبتر آنکه حتی در انتصاب یک مدیرِ بسیاری سطحِ پایین، بهراحتی با عبارتی چون «با اصلاحطلبهاست» یا «اندیشههایش با دولت قبلی است» و مشابهِ آن، گزینهای را رد و جایگزین میکنند! عجیب است! ما که در هیچکجا اثری از چپ و اصلاحطلب یا حتی اعتدالی و مانند آن را نمیبینیم! نمیدانیم از سایۀ اوهام خود میترسند که اینقدر مشغول امرِ سیاسی ماندهاند؟
خواهش ما این است که بیخیال سیاست شوید. خطاب به آنها باید گفت: همه کنار نشستهایم و کسی هم توانایی ندارد شما را با خطر مواجه کند. الآن وقتِ حلِ این بحرانهاست! شهرها دارند بیآب میشوند! زمینها دارند فرونشست میکنند و هر روز این بحران شدیدتر میشود! هزاران مشکل زیستمحیطی، اقتصادی و آسیب اجتماعی (اعتیاد، طلاق، روابط خطرساز و …) از درودیوار شهرها و روستاهایمان بالا میرود، آنوقت شما هنوز در بندِ این اصلاحاتی و آن دگراندیش ماندهاید؟ دست بردارید! بنشینید یک فکری بردارید و اقدامهای جدی و عملی انجام دهید! وقت برای «حرفدرمانی» هم تمام شده، وقتِ فکر، برنامۀ دقیق، پژوهش و عمل درست است. ما هم همراه هستیم. دیگر مسئله «حیات» است، فراتر از هر دعوا و اختلافنظر سیاسی! دست بردارید و بیایید با مدیریت شما و همراهی همۀ ما یک علاجی برای اینهمه درد پیدا کنیم و از این وضعیت بهسلامت عبور کنیم.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰