سیل و باران هم کار خودشان است!
اعظم اسراری به نظر شما به چه اتفاقاتی بلایای طبیعی گفته میشود؟ البته گروهی آن را بلایای آسمانی نیز میگویند؛ ولی ما همان بلایای طبیعی را در نظر میگیریم و میخواهیم بدانیم بلاهای طبیعی دقیقاً چیست؟ ممکن است بگویید این هم پرسیدن دارد؟ هر اتفاق ناخواستهای که در رابطه با طبیعت پیش بیاید و از
اعظم اسراری
به نظر شما به چه اتفاقاتی بلایای طبیعی گفته میشود؟ البته گروهی آن را بلایای آسمانی نیز میگویند؛ ولی ما همان بلایای طبیعی را در نظر میگیریم و میخواهیم بدانیم بلاهای طبیعی دقیقاً چیست؟
ممکن است بگویید این هم پرسیدن دارد؟ هر اتفاق ناخواستهای که در رابطه با طبیعت پیش بیاید و از دست بشر خارج باشد، بلای طبیعی است؛ مثل سیل و زلزله که بین دیگر بلایای طبیعی، آشناتر و مشخصتر هستند. بعد از این جواب خردمندانه، این سؤال پیش میآید که آیا طبیعت با تمام ویژگیهای خوبش میتواند اینقدر اهل رشوه و رابطه باشد؟ بگذارید بیشتر توضیح بدهم. بارش باران و طغیان رودها، سیل ایجاد میکند و حرکت لایههای درونی زمین، زلزله. پس چرا همین اتفاقات طبیعی در بعضی کشورها، هزاران انسان را نابود میکند؟ لابد طبیعت هم دستش با آن بعضی کشورها توی یککاسه است. وگرنه چطور میشود یک حادثه و اتفاق طبیعی، نتایجی چنین متفاوت به بار بیاورد؟
با بارشهای فراوانِ این روزها در تمام نقاط کشورمان، عدهای دچار سردرگمی شدهاند. همیشه صحبت از بحران آب ما را میترساند و هرسال آرزو میکنیم سالی پربارش داشته باشیم و مثل قدیمندیما چند روز سیلآسا باران ببارد. یا آنقدر برف ببارد که تا زانو توی آن فرو برویم و آدمبرفی بسازیم. حالا اگر هویج، گوجهفرنگی و … گران شده، میتوانیم یک سیخ چوبی بهجای دماغ آدمبرفی فروکنیم و از خیر دهانش هم بگذریم، مشکل خاصی پیش نخواهد آمد.
اما وقتی آرزوهایمان محقق میشود، مادر طبیعت به خواستههایمان جواب میدهد و باران میبارد و برف همهجا را میپوشاند، دودستی به سرمان میکوبیم، به زمین و زمان فحش میدهیم و نام آرزوهای خودمان را بلایای طبیعی میگذاریم. آخرش هم آنقدر این کار را تکرار میکنیم تا مادر طبیعت سرگیجه بگیرد، راهش را بگیرد برود و از خیر رسیدگی به آرزوهایمان بگذرد؛ یا اینکه خشمگین شود و لایههای زمین را بلرزاند و یک بلای طبیعی دیگر به نام زلزله را سرمان بیاورد.
از حق نگذریم مادر طبیعت هم بیخود از دست ما عصبانی نمیشود. هرکه دیگر جای او بود، با این بامبول درآوردنها و آرزو کردنهای مسخرۀ ما لجش میگرفت و بلایی بدتر از اینها سرمان میآورد. شاید هم اگر میتوانست به زبان ما صحبت کند، خیلی چیزها روشن میشد. مثلاً شاید یک روز دستمان را میگرفت و میبرد همه جای شهر را نشانمان میداد و میگفت: خودتان قضاوت کنید، با این شهربازی بیخود و نامطمئن، این خانههای کجوکوله و معماریهای عجیبوغریب چه توقعی از من دارید؟ اگر ابرهایم را از بالای شهر شما رد کنم و نبارانم که مدعی میشوید رشوه گرفتهام، یا دیگران ابرهایتان را کش رفتهاند و خشکسالی و بحران آب بیداد میکند. وقتی هم میبارانم که نمیتوانید از آن استفاده کنید، همه را هدر میدهید و بعد از چند روز که همان بارشها توی شهر و روستا، خانههای کجوکولهتان را خراب میکند اسمش را سیل و بلای طبیعی میگذارید و دودستی به سرتان میزنید و مرا نفرین میکنید!
تکلیف من را مشخص کنید! باور کنید من همین ابرها و بارشها را جاهای دیگر کرۀ زمین هم مورداستفاده قرار دادهام. زندگیشان را میکنند، به بقیه هم تهمت نمیزنند و من را رشوهگیر، بیرحم و … نمیخوانند. خودشان دست بکار میشوند و یقۀ کسانی را میگیرند که مقصرند. شما هم زودتر شروع کنید و مقصر اصلی را پیدا کنید. ببینید چرا دو روز باران، بجای نعمت میشود بلا؟ چرا یک زلزلۀ چند ریشتری، چندین آدم را میکشد؛ درحالیکه جاهای دیگر، آب از آب تکان نمیخورد؟
شاید حالا که صحبتهای مادر طبیعت را به زبان خودمان شنیدید، بهتر متوجه منظور من شده باشید.
بدبختی اینجاست که با این اوضاعواحوال، هیچ فصلی از این مشکلات در امان نیستیم! بهار که میشود و تقریباً آبوهوا متعادلتر است و ترس از مادر طبیعت و بلاهایی که ممکن است سر ما بیاورد کمرنگتر میشود، موقع خرید لباس، کفش و … است و قیمتها چنان بیداد میکند که آدم میماند. این قیمتهای سرسامآور هنوز هم زیر سر همان بلایای طبیعی است یا اینکه دستهای دیگری در آن دست دارند؟! تابستان که میرسد باید نگران بحران آب، قطعی برق و گرمی هوا باشیم. ازیکطرف در مصرف آب صرفهجویی کنیم و از طرف دیگر، قبضهای نجومی شرکت آب را پرداخت نماییم. ازیکطرف کولر را خاموش کنیم و عرق بریزیم و دلمان را به داشتن سونای خشک طبیعی خوش کنیم، از طرف دیگر پول برق آنقدر زیاد و سرسامآور است که خوشی و لذت سونا را از دماغمان بیرون میکشد. تابستانمان هم با این ترس و نگرانی میگذرد و فصل پاییز از راه میرسد. فصل درس و مدرسه، پرداخت شهریهها، خرید دفتر و کتاب و مداد و … . یکزمانی دفتر و مداد جزو اقلام ارزانقیمت در سبد کالای خانواده محسوب میشد. حالا قیمت همین چند ورق کاغذ و چند مداد و خودکار بهجایی رسیده که گاهی جزو کالاهای تجملاتی محسوب شده و از لیست خرید خط میخورند، یا با موارد مشابه و ارزانتر جایگزین میشوند.
و اما زمستان و بارش برف و … . اینها هم که جای خودش را دارد. نگرانی از سیل و خرابی خانهها و چگونگی مهار این بارشها!
واقعاً ما نباید حداقل گاهی نفس راحتی بکشیم و نگران بلاهای طبیعی نباشیم؟ هرچند حالا که فکر میکنم به نظر میرسد بهتر است بجای بلاهای طبیعی بگوییم بلاهای انسانی!
طبیعت فقط نعمتهایش را به ما میدهد؛ چگونه استفاده کردن از این نعمتها گاهی چنان بدون فکر و تدبیر است که شکل بلا به خودش میگیرد.
با اجازۀ شما خوانندگان محترم، در اینجا حکم برائت مادر طبیعت را صادر کرده و تصمیم میگیریم از کسان دیگری که نقش مهم و کلیدی در این بلایای انسانی نازلشده دارند شکایت کنیم تا به موقعش پاسخگوی کمکاری و بیتدبیری خود باشند و همچنین از این به بعد نگوییم بلاهای طبیعی؛ بلکه بهتر است بگوییم بلاهای انسانی!
*منتشر شده در شماره ۱۳۹ هفته نامه ستاره شرق
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰