تاریخ انتشار : سه شنبه 27 آبان 1393 - 1:39
-

شما پیش شهدا شرمنده و نزد مردم و خانواده شهدا محکومید

سبزواریان.کام – عمار علوی: “هر دم از این باغ بری می رسد”؛ این حکایت کارهای مسئولان محترم سبزوار است. و تازه ترین دسته گلی که این حضرات به آب داده اند “تخریب یادمان شهدای هویزه” در مصلی است. دسته گل های زیادی از افراد و نهادهای مختلف در سال های گذشته دیده بودیم و این

eleman-hoveize01سبزواریان.کام – عمار علوی: “هر دم از این باغ بری می رسد”؛ این حکایت کارهای مسئولان محترم سبزوار است.

و تازه ترین دسته گلی که این حضرات به آب داده اند “تخریب یادمان شهدای هویزه” در مصلی است. دسته گل های زیادی از افراد و نهادهای مختلف در سال های گذشته دیده بودیم و این بار نوبت جهاد بود که دسته گلش را به آب بدهد که الحمدلله داد.

هیچ سبزواری نیست که یادمان پنج شاخه ای شهدای هویزه را در ورودی گلزار شهدا ندیده باشد، پنج شاخه ای که نماد کلمه “الله” بود شبیه آرم پرچم.
هیچ سبزواری نبود که وقتی پنج شنبه ها از جلو این یادمان رد می شد به یاد شهدای هویزه نیفتد و فاتحه ای برای آنها نخواند. همین یادمان آفتاب زده و رنگ و رو رفته کلی با آدم حرف می زد. همین یادمان ساده، نماد سابقه و هویت سبزوار در دفاع مقدس بود. همین نماد ساده که عکس پنج شهید را روی شاخه های آن نصب شده بود با آدم حرف می زد و اتفاقا زیبایی و با روح بودنش هم به همین سادگی اش بود. همین یادمان ساده، نماد این بود که سبزواری ها با این که جنگ در سمت دیگری بود و حدود ۲ هزار کیلومتر با خانه و شهر آنها فاصله داشت به جبهه رفتند و در مقابل دشمن ایستادند و شهید شدند. همین نماد ساده بیانگر آن بود که اگر سبزواری ها ۷۰۰ سال در برابر بیابان گردهای وحشی مغول ایستادند و آنها را از خانه شان بیرون کردند امروز هم که دشمن به خانه هموطنش وارد شده بود در مقابل این ها هم ایستادند؛ زیر تانک ها رفتند و نتوانستند این تجاوز را بپذیرند.

جنازه ها و قبر این شهدا که در هویزه است اما همین نماد ساده یادمان می انداخت که پاره ای تن سبزوار در آنجاست. همین یادمان ساده دلخوشی خانواده این شهدا بود.

اگر مسئولان ما فرهنگی بودند و کار می کردند همین یادمان ساده بدون شک با سابقه سی ساله اش ارزش ثبت ملی داشت. چون هیچ شهری ۵ شهید در هویزه ندارد و چون از ۷۲ شهید هویزه در هیچ شهر و جای دیگری نمادی نیست. همین یادمان ساده، نماد خیلی چیزهای دیگر بود.

این بار نوبت جهاد بود که دست گلش را به آب بدهد و چه دسته گلی هم به آب داد. یادمان سی ساله شهدای خودش را تخریب کرد.
جهاد از طرفی هر سال با کلی هزینه برای این شهدا یادمان می گیرد و خانواده شهدا را به هویزه می برد اما از طرف دیگر یادمان آنها را تخریب می کند. جهاد از طرفی برای زنده کردن یاد آن شهدا اردوی دوچاهی برگزار می کند اما از طرف دیگر یادمان آنها را خراب می کند.

جهاد از طرفی برای شهدای هویزه شب شعر می گیرد و کتاب چاپ می کند اما از طرف دیگر یادمان ساده آنها را تخریب می کند. بنیاد شهید از طرفی کلی هزینه می کند و عکس شهدا را به در و دیوار شهر می چسباند که مثلا یاد شهدا را زنده نگهدارد اما از طرف دیگر قدیمی ترین یادمان شهدای شهر را چشمش تخریب می کنند و خم به ابرو هم نمی آورد.

ما را باش که سال گذشته در یادداشتی گفتیم بنیاد شهید به جای کارهای موقتی و زودگذری مانند عکس چسباندن به فکر تولید محصولات فرهنگی ماندگاری مانند کتاب، فیلم، مستند و غیره هم برای شهدا باشد. دستش درد نکند خوب به فکر بود.
ما را باش که گفتیم گلزار شهدا که ساماندهی شد شاید کسی دستی هم به سر و روی یادمان شهدای هویزه هم بکشند که الحمدلله خوب دستی کشیدند؛ چنان کشیدند که هیچ اثری از آن نماند.
مگر باید غیر از این انتظار داشت چون مسئولان ما متاسفانه به جای ابتکار و خلاقیت و به جای حل مشکل، کلا صورت مسئله را پاک کرده و خیال خودشان و همه را راحت می کنند. بنیاد شهید و جهاد؛ دست مریزاد. دست مریزاد که با هماهنگی و همکاری یکدیگر قدیمی ترین نماد شهدای شهر را با که بدست سردار شهیدی دیگر (شهید شمس آبادی) ساخته شده بود با خاک یکسان کردید.

البته اگر کمی واقعی تر ببینیم نباید تعجب کنیم چون زمانی که بنیاد شهید گلزارهای شهدا را به نام ساماندهی تخریب کرد و هیچ کس صدایش درنیامد باید منتظر چنین روزی بودیم.

وقتی گلزارهای شهدا که موزه های مردمی هر شهری بود تخریب و به جای آنها قبرستان سیاهی درست کردند و هیچ کس چیزی نگفت باید هم منتظر این اتفاق بودیم. وقتی بهترین خانه تاریخی شهر خریداری و در روز روشن خراب می شود و صدایی از کسی درنمی آید باید هم منتظر چنین روزی باشیم.

همه جا با کلی تبلیغات و رنگ و لعاب خودشان را می کشند که نمادی برای شهرشان علم کنند تا نشانه هویت شان باشد اما ما قدیمی ترین نماد شهدای شهرمان را به راحتی تخریب می کنیم و هیچ اتفاقی هم نمی افتد. همه جا تلاش می کنند چند شهید گمنام در منطقه و شهرشان دفن کنند و یادمانی می سازند تا نمادی از شهدا داشته باشند اما ما بهترین و زیباترین یادمان شهدای مان را با بیل و کلنگ خراب می کنیم و آب هم از آب تکان نمی خورد.

نمی دانم مسئولان ما کی می خواهند این ها را بفهمند. و چه راحت می توان نماد هویت شهری با یک نیش لودر یا دم کلنگ نابود کرد. حالا اگر کسانی هم این اقدام جهاد را محکوم کنند چه فایده دارد. حالا اگر به جهاد هم بتوپند چه فایده ای دارد.

حالا اگر بنیاد شهید و جهاد هم یادمان را دوباره بسازند چه فایده ای دارد، این یادمان قطعا آن یادمان نخواهد شد. حالا اگر حتی جهاد محاکمه هم بشود چه فایده ای دارد. حتی حالا که یادمان تخریب شده است همین یادداشت هم چه فایده ای دارد کاری که نباید می شد شده است.

اما این “داد” حداقل این فایده را دارد که بگویند قدیمی ترین یادمان شهدای شهر را خراب کردند و یکی پیدا شد که حداقل یک “داد بی فایده” بزند. این یادداشت حداقل فایده اش آن است که جهاد و بنیاد شهید بدانند کسی نیست آنها را محاکمه کند اما بدانند پیش شهدا شرمنده و در نزد افکار عمومی و بویژه خانواده شهدا محکومند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ناشناس سه شنبه , ۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۹:۳۴

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا، صلواتک علیه و اله، و غیبه ولینا، و کثره عدونا، و قله عددنا و شده الفتن بنا، و تظاهر الزمان علینا، فصل علی محمد و اله و اعنا علی ذلک بفتح منک تعجله و بضر تکشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره، و رحمه منک تجللناها و عافیه منک تلبسناها، برحمتک یا ارحم الراحمین.

ناشناس سه شنبه , ۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۴

قابل توجه امام جمعه معزز و فرماندار محترم.

نظرات بسته شده است.