تاریخ انتشار : سه شنبه 11 آذر 1393 - 2:09
-

شیار ۱۴۳ – به نام مادر‎

سبزواریان.کام: وقتی حاج کاظم وسط آژانس شیشه ای چهارزانو زد و قصه اش را تعریف کرد و از غول عجیبی صحبت کرد که جشن مردم ایران را به هم زده بود و از قرعه ای گفت که به نام جوان ها افتاده بود، همه ی جنگ تحمیلی را در چند جمله خلاصه کرد و برای

farhad-torabi

فرهاد ترابی

سبزواریان.کام: وقتی حاج کاظم وسط آژانس شیشه ای چهارزانو زد و قصه اش را تعریف کرد و از غول عجیبی صحبت کرد که جشن مردم ایران را به هم زده بود و از قرعه ای گفت که به نام جوان ها افتاده بود، همه ی جنگ تحمیلی را در چند جمله خلاصه کرد و برای مظلومیت عباسش از شاهدان آژانس یک یا علی طلب کرد، اما از درد و رنج مادر عباس نگفت!

عباس هم گفت :من قبل از جنگ با تراکتور روی زمین کار می کردم و بعد از جنگ برگشتم سر همان زمین اما بی تراکتور! او هم از مادرش سخنی به میان نیاورد؛ چرا که آژانس شیشه ای فضایی مردانه بود و مادران را جایی در آن نبود.
مادرانی که خود همه ی آبروی مردانگی بودند. مادرانی که انگار فقط برای مادر بودن و غم خوردن در این سرزمین آفریده شده اند.
مادرانی که نمی توان در میان لالایی آنها شور و رنگ زندگی را یافت، وقتی از همان کودکی با آوازی محزون، غم غربت خود را در گوشمان زمزمه می کنند.

حالا بعد از نزدیک به دو دهه نرگس آبیار با شیار ۱۴۳ روایتی زنانه و مادرانه را از دفاع مقدس روایت می کند.
روایتی که ادامه ی قصه ی نا تمام حاج کاظم است و بی جهت نبود که حاتمی کیا خالق آژانس شیشه ای در جشنواره ی فجر فیلم “چ” آخرین ساخته ی خود را تقدیم این اثر کرد و الفت مادر یونس در شیار ۱۴۳را همسنگ حاج کاظم در آژانس شیشه ای دانست.

قصه ی الفت، قصه ی مادرانی است که در میان هیاهوی جنگ و دفاع و امر مقدس و جهاد فی سبیل الله و تمام این واژه های پرمعنا ،درد خود را داشتند.
درد همان واژه ای که در همه ی فرهنگ ها و زبان ها و ادیان یک معنا را به ذهن متبادر می کند؛ و به قول قیصر امین پور از هر طرف که بنویسیش درد است.
مادری که بهترین داشته اش را به معرکه ای فرستاده تا دیگر برنگردد.
تمام داشته های الفت از این دنیا فقط یک یونس است. پس به او حق می دهیم فارغ از تمام بایدها و نبایدهای دینی و مذهبی در انتظار تنها فرزندش چون شمعی آب شود و در جلو چشمان ما بسوزد.

یعقوب هم که باشی و بتوانی بوshiar143-05ی یوسف را از پیراهنش استشمام کنی و به ملکوت متصل باشی؛ در فراق یوسف، شهره ی شهر می شوی و خانه ی نبوتت کلبه ی احزان می شود، در فراق فرزند!
چه رسد به الفت، زن روستایی قصه ی ما که از تنها فرزندش هیچ نشانی به دست ندارد تا او را بجوید. نه پیراهنی و نه بوی پیراهنی.

شیار ۱۴۳ فیلم جنگ و دفاع مقدس نیست. فیلم واژه ی مقدسی به نام مادر است.

و چه هوشمندانه انتخاب شده است این مادر! باید روستایی باشی تا بدانی پسر در چشم و دل مادران روستایی چه جایگاه بلندی دارد. ای بسا مادرانی که یک عمر با مردان بداخلاق و بددهن خود می ساختند و می سوختند، فقط به عشق پسرانشان و این زمزمه ی هر روزشان بود که: “برای بوته ی گندم به دور خار می گردم”.

و الفت روزان و شبان بسیاری است که رادیو به کمر می بندد و نشان بوته ی گندم خود را در رادیو عراق می جوید.

به سینما بهمن برویم و همراه شویم با انتظار این همیشه مادر، تا مگر نشانی پیدا کنیم از یونس او…

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 16 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱۶
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
یک (شاید معلم) سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۳

مهندس،پرفسور ،با سواد،دانشمند اصلا این چه کاریه که دو تا فیلم رو با هم مقایسه میکنید؟این نقده یا کوبیدن یه فیلم دیگه…
آژانس یه حرف داره شیار یه حرف دیگه…
ضمنا این که “ای بسا مادرانی که یک عمر با مردان بداخلاق و بددهن خود می ساختند و می سوختند، فقط به عشق پسرانشان و این زمزمه ی هر روزشان بود که: “برای بوته ی گندم به دور خار می گردم”.”یعنی چی؟!!
چرا واقعیت رو نمیبینیم و اونچه که دلمون میخواد رو برداشت میکنیم؟
خجالت نمیکشین واقعا؟

ناشناس سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۲

اتفاقا نقد بسیار منطقی و جالبی بود.یعنی جنابعالی قبول ندارید که فضای سینمای ما عموما و فضای سینمای دفاع مقدس خصوصا تاکنون بیشتر مردانه بوده است ؟

مهدی سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۸

دوست ظاهرا معلم ،آقای ترابی از منظر و نگاه خودشان به نقد و معرفی فیلم پرداخته اند؛اگه با ذائقه و نگاه شما متفاوت می باشد،بدون توهین می توانید دست به قلم شوید و از منظری دیگر به نقد فیلم بپردازید.

فرهاد ترابی سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۶

سلام بر دوست گرانقدر ی که ظاهرا همکار بنده هم می باشند.آژانس شیشه ای یکی از محبوب ترین فیلم های زندگی من است.فیلمی که تمام دیالوگ هایش را در بی شمار دفعات دیدنش حفظ شده ام.شما به من بگویید از کجای نقد من کوبیدن این اثر را برداشت کرده اید؟اگر کسی بگوید درونمایه ی شعر مولانا شور و عشق است و درونمایه ی شعر فردوسی حماسه,یعنی مولانا را کوبیده است؟یعنی از شأن فردوسی کاسته است؟
ببین مادر بزرگت اگر تبار روستایی دارد,خاله ات را بیشتر دوست دارد یا دایی ات را!
من آن مثل را به گوش خودم از پیرزنی روستایی شنیدم که می گفت یک عمر فقط برای بودن و دیدن و نگاه کردن پسرم همه چیز را به جان خریدم و صبر کردم….

امید.ب سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۲

جناب (شاید یک معلم)
اتفاقا من هنوز شیار ۱۴۳ رو ندیدم اما از همه حاشیه های مثبت و منفی که پیرامون این فیلم از زمان اکرانش در جشنواره فجر به وجود اومد و ده ها نقد و تحلیلی که تا به حال درباره اش نوشته شده با خبرم. اما هیچ کدوم از اینا برام به اندازه زنانه بودن فیلم و روایت یک کارگردان زن و یک بازیگر نقش اول زن از جنگ تحمیلی و آسیب هایی که به یادگار گذاشته، منو برای دیدن این فیلم ترغیب نمی کنه.
اتفاقا نه تنها مهمترین ویژگی شیار ۱۴۳ که می تونه منو به دیدنش جذب کنه زنانه بودنشه بلکه یکی از مهمترین وجه تمایزهاش با آژانس شیشه ای که اتفاقا بارها دیدمش به همین زنانگی فیلمه. در آزانس شیشه ای و بسیاری از آثار تولید شده سینمای ایران تا به حال فضاهای مردانه رو به اندازه کافی دیدیم و درک کردیم. خوب و لازم هم بوده. نمیگم اونا بد بوده. اما به این زاویه دید هم نیاز داریم و ضمنا گلایه ظریف آقای ترابی از فرهنگ خشن مردسالاری به ویژه در مناطق سنتی ایران کاملا به جا و شایسته است.این مشکلیه که آثارشو تو جامعه زیاد دیدیم.
فیلم نرگس آبیار اگر حتی عمدا نخواسته باشه علیه فرهنگ مردسالاری حرکت کنه، و ظاهرش فقط یک فیلم ارزشی دفاع مقدسی باشه، اما به صورت ناخودآگاهانه دقیقا یک فیلم نفی کننده فرهنگ مضر مردسالاری است. چون فیلیمه که توسط یک زن ساخته شده و شخصیت اصلیش یک زنه و فضا و محتواش زنانه است.
پس شیار ۱۴۳ در پس پیام آشکاری که از رنج های جنگ تحمیلی روایت می کنه، پیام پنهان نیاز زنان به دیده شدن در جامعه عقب مانده و مردسالار رو داره منتقل می کنه. که فکر می کنم خوب هم موفق شد چون تونست واقعا مطرح بشه

مجید سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۲۹

دوست ظاهرا معلم ( ظاهرا – چون معلمی و لحن و گفتار معلم حرمت داره و نگهداری ادب جزعی از بیان معلم باید باشه ) به قول مهدی اگه شما فرهنگی هستید پس دست به قلم شوید
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سر نگون باید رفت
اتفاقا آقای ترابی با قلم زیباشون و اشاره به سخن حاتمی کیا در مورد شباهت دو شخصیت اول فیلم کاملا حق مطلب رو ادانمودند

….
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی

اگر شما هم توانایی نگارش زیبا !! دارید
بسم الله

ناشناس چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۲

حالا یکی هم داره کار می کنه شما بزنش.خوب شمام بنویس. من خودم فیلم رو دیدم وخیل خوشم اومد

مجله اینترنتی اسرارنامه سه شنبه , ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۹

با سلام و احترام
این مطلب شما در مجله اینترنتی اسرارنامه منتشر شد:
http://www.asrarnameh.com/news.php?id=7698

پیروز باشید…

سبزواریان.کام چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۸

با سپاس از حضور و همراهی شما

ناشناس چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱:۰۴

اینکه همزمان با اکران فیلمها،اقدام به معرفی و نقد آنها می پردازید ابتکار جالبی است امیدوارم که این کار شما کمکی باشد در جهت رونق سینما بهمن.

سبزواریان.کام چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۰

ما نیز از همراهی شما سپاسگذاریم.
ما نیز امیدواریم چراغ سینمای این شهر همیشه روشن و پر فروغ باشد.

ناشناس چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۶

من فیلم رو دیشب رفتم دیدم.خیلی خوب بود.یکی دوجاش هم بغض کردم و یه نمه اشکی ریختم.
بازی خانم زارعی عالی بود.خدا اجرشون بده که درد مادرای منتظر رو نشون دادنو دست خانم آبیار هم درد نکنه.

ایمان چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۲

فیلمش خوب بود فقط خیلی تیکه تیکه بود.
اینیکه مصاحبه میومد وسطش اذیت میکرد ادمو. مرسی بابت معرفی فیلم

حسن دولت چهارشنبه , ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۸

واقعا بازی مریلا زارعی محشره….لهجه ی کرمونیش که نگو

ناشناس پنجشنبه , ۱۳ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۷

واقعا فوق العاده است؛علی الخصوص صحنه ای که الفت به تنهایی با تابوت پسرش خلوت میکنه،

H@med سه شنبه , ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۱

فیلم رو دیدم و واقعا لذت بردیم…
چقدر زیبا مادری چشم انتظار رو به تصویر کشید،
خانم زارعی هم که محشر بود،
اون آخر فیلم هم که تنهایی با پسرش بود و شباهت داد با نوزادی بچه واقعا معرکه بود…
دم شمام گرم با معرفی این فیلم

نظرات بسته شده است.