کد خبر : 15865
دیدگاه‌ها برای فحاشی به مثابه سیاست‌ورزی بسته هستند
تاریخ انتشار : دوشنبه 26 شهریور 1397 - 11:58
-

فحاشی به مثابه سیاست‌ورزی

مجید انصاری: مدتی است اتهام زنی و فحاشی علیه جریان اصلاحات به‌صورت سازمان‌یافته و پرحجم از سوی عوامل ضدانقلاب و برانداز که بعضاً دستشان به خون مردم بی‌گناه این کشور آلوده است، افزایش یافته است. احمد زیدآبادی: به‌هرحال امثال من، توهین و تحقیر و فحش و ناسزا را در شرایطی بسیار سخت‌تر از حد تصور،

مجید انصاری: مدتی است اتهام زنی و فحاشی علیه جریان اصلاحات به‌صورت سازمان‌یافته و پرحجم از سوی عوامل ضدانقلاب و برانداز که بعضاً دستشان به خون مردم بی‌گناه این کشور آلوده است، افزایش یافته است.

احمد زیدآبادی: به‌هرحال امثال من، توهین و تحقیر و فحش و ناسزا را در شرایطی بسیار سخت‌تر از حد تصور، تجربه کرده‌ایم و خم به ابرو نیاورده‌ایم و اکنون نیز از فحش و تهمت چند حساب توییتری بدون هویت مشخص، چندان آزرده‌خاطر نمی‌شویم.

«ماله‌کش»، «استمرارطلب»، «اصرارطلب» و «منفعت‌طلب» صرفاً آن دسته از فحش‌های سیاسی طیفی خاص از کاربران فضای مجازی علیه مخالفانشان است که امکان بازنشرش در یک روزنامه رسمی موجود است. هرچند اگر قرار بود تمام این الفاظ رکیک را اینجا فهرست کنیم، علاوه بر مشکلات ناشی از غیرقابل‌انتشار بودن بخش اعظم این الفاظ، با توجه به فراوانی قابل‌توجه این ناسزاها، به لحاظ محدودیت کلمات در این مطبوعه کاغذی نیز به مشکلی دیگر برمی‌خوردیم.

اما حالا چند ماهی است این ادبیات سخیف و این الفاظ رکیک، بخش قابل‌توجهی از محتوای فضای مجازی، به‌خصوص توییتر فارسی را تشکیل داده و بیراه نیست اگر بگوییم، اغلب کاربرانِ آن ادبیات و آن الفاظ، طیفی خاص از کاربرانِ سیاسی فضای مجازی هستند که ازسر لجاجت و با نوعی پیش‌دستی نسبت به اتهامات احتمالی حاکمیت، خود را «برانداز» خوانده و به دلایل و با تحلیلی نسبتاً پیچیده، جناح چپ یا همان اصلاح‌طلبان را مخاطب این فحاشی سیاسی قرار داده‌اند. به این تصور که برای نیل به هدفشان -که البته هنوز چندان روشن نیست و در شفاف‌ترین حالت گویا زمین‌گیر کردن نظام حاکم است- باید جناح اصلاح‌طلب را به‌عنوان آخرین سنگر، ناکار کنند تا بعد به تصورشان حکومت ساقط شود. هرچند اغراق نیست اگر بگوییم توصیف و تشریح اهداف سیاسی این طیف خاص از سیاست ورزان توییتری تا همین مرحله نیز بیشتر بر پایه حدسیات و گمانه‌زنی است تا تحلیل و تدقیق در گفتار و کردار «براندازان.»

به هر تفسیر، با توجه به این نوع خاص از کینه‌توزی براندازان نسبت به جریان اصلاحات و اصلاح‌طلبان و نیز، با دقت در الفاظ خاصی همچون «استمرار طلب» و «ماله‌کش» که در بیان این کینه احتمالاً کهن به کار می‌رود، می‌توان حدس زد که چرا این مجاهدان فضای مجازی تصور می‌کنند برای براندازی حکومت و اسقاط نظام باید به اصلاحات و اصلاح‌طلبان بتازند. اینکه لابد مسیری که اصلاح‌طلبان برای اعمال اصلاحات لازم در حکومت پیش‌گرفته‌اند را طولانی‌تر از آن می‌دانند که به اتفاقی ملموس بینجامد و درنتیجه حرکت اصلاحات، به زعمشان در بهترین حالت استمرار وضع موجود است و در شرایطی که عمدتاً بیشتر به آن نظر دارند، نوعی لاپوشانی مشکلات.

البته این نخستین بار نیست که یک رسانه سیاسی جریان اصلی به اوضاع‌واحوال سیاسی فضای مجازی و نیز مشخصاً «براندازان» به‌عنوان طیفی خاص از کاربران فضای مجازی می‌پردازد. هم خودمان پیش‌ازاین به این مهم ورود داشته‌ایم و هم بسیاری از همکارانمان در دیگر مطبوعات. حتی این اولین بار نیست که بحث درباره نحوه بیان مطالبات براندازان و نوع انتقادشان علیه اصلاح‌طلبان، محور بحث ادبیات رسمی رسانه‌ای قرار می‌گیرد. سعید حجاریان تئوریسین اصلاح‌طلب نیز چندی پیش به این رویداد نسبتاً نوی سیاسی پرداخته بود و اتفاقاً آنچه تحت عنوان علل و عواملِ اتخاذ این رویکرد سیاسی و این نوع سیاست ورزی از سوی براندازان گفتیم، تا حدودی مشابه تحلیلی است که حجاریان از این اوضاع به دست داده بود. حجاریان در مصاحبه‌ای که تیرماه امسال با «اعتماد» داشت، بحث از «براندازان» و نسبت این سیاست‌ورزان با اصلاح‌طلبان را از منظر خود به‌عنوان یک اصلاح‌طلب (نه از موضعی که براندازان بر آن تکیه زده‌اند) دیده و ضمن تأکید بر اینکه «در شرایط کنونی رقیب اصلاح‌طلبان، نه جناح راست؛ بلکه براندازان هستند»، راهکار خود برای برون‌رفت از وضعیت نه‌چندان مساعد این روزهای اصلاحات تشریح کرده و از ایده‌ای تحت عنوان «هسته سخت اصلاحات» سخن گفته بود.

در این چندماهه پس از طرح ایده حجاریان البته شاهد اقدام مشخصی جهت عملیاتی کردن «هسته سخت اصلاحات» نبودیم اما در تمام این مدت، هجمه‌های براندازان علیه اصلاحات به قوت خود ادامه داشته و ازآنجاکه این امور از قوانین کلی حاکم بر فضای مجازی تبعیت می‌کند، مقاطعی در واکنش به یک رویداد خبری اوج گرفته و مقاطعی نسبتاً فرونشسته است. بااین‌همه آنچه انگیزه اصلی ورود مجدد به این بحث شد، هجمه‌های جدید براندازان فضای مجازی علیه چند چهره دیگر اصلاح‌طلب در روزهای گذشته و مهم‌تر از آن، واکنش یکی از این افراد به آن فحاشی‌ها بود. در این مدت، دایره فحاشی براندازان چنان گسترده شد که حتی دامنِ کسانی شبیه به ضیا نبوی فعال و زندانی سابق سیاسی و این اواخر، احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب که همچون نبوی پس از حوادث بعد از انتخابات ۸۸ را در زندان گذرانده، گرفت. کسانی که نه هیچ‌گاه سمت و مسئولیتی اجرایی و دولتی داشتند که بخواهند مقصر فلان ناکارآمدی و کمبود باشند یا مثلاً از رانتی بهره برده باشند و نه هرگز جز از حرف و خواست مردم، چیزی به زبان آورده و تحریر کرده‌اند. اینکه حتی کسانی همچون ضیا نبوی که تا همین اواخر در همین فضای مجازی، نمادی بود از ایستادگی و آزادگی یا زیدآبادی که به‌واسطه سال‌ها روشنگری به مدد سیاه کردن صفحات روزنامه‌ها و چند کتاب، «شرف اهل‌قلم» لقب گرفته بود، بسیار متفاوت بود از اینکه فلان نماینده مجلس اصلاح‌طلب یا بهمان وزیر اعتدالی از جماعت برانداز فحش بخورد و ناسزا بشنود. شاید همین اتفاق عجیب بود که زیدآبادی را بر آن داشت دست‌به‌قلم برده و لااقل حدسیات و گمانه‌زنی‌هایش درباره علل وقوع این اوضاع را تشریح کند.

زیدآبادی که این چند روز ابتدا به خاطر یادداشتی با عنوان «حسین در قتلگاه تاریخ»، هدف فحاشی مجازی قرار گرفته بود، در ادامه در یادداشتی دیگر، براندازان را ظرفیتی «نجات‌بخش» برای اصلاح‌طلبان توصیف و استدلال کرد که این «لشکر سایبری برانداز که تا جان در بدن دارد، فحش و ناسزا می‌دهد»، ازقضا به همین دلیل، دیگر محل اتکا و مورد اعتماد نیست و درنتیجه «تعریف و تمجید و ستایش این عده، مایه ننگ و بدنامی و دشنامشان سبب افتخار و سربلندی خواهد بود؛ یعنی دقیقاً همان منطقی که در مورد کیهان شریعتمداری جاری و ساری است!»

البته همان‌طور که انتظار می‌رفت این یادداشت تازه براندازان را سرحال آورد و آتشِ فحاشی و رکیک گویی «لشکر سایبری برانداز» دوچندان شد. هرچند زیدآبادی نیز میدان را خالی نکرد و وقتی بار دیگر و به‌مراتب بیشتر از بار اول، حرف ناحساب مجازی شنید، در آخرین یادداشتش با عنوان «چهار احتمال و ختم کلام…» که در «نگاه متفاوت»، کانال تلگرامی شخصی‌اش منتشر کرد، نوشت: «من در دنیای توییتر حضور ندارم؛ اما همان مقداری که برخی دوستان، عکس صفحاتی از آن را برایم ارسال می‌کنند؛ به نظرم تعبیر هانا آرنت در مورد «عادی شدن شرارت» مصداق تمام و کمالش را در آنجا پیدا می‌کند.» او ادامه داد: «تخریب و بددهنی و هتاکی و اتهام‌پراکنی البته در بین محافل سیاسی معاصر ایران کم‌وبیش رایج بوده است؛ اما ابتذال کلامی در سال‌های اخیر را تا آنجا که من به خاطر دارم؛ سایت بالاترین بنا نهاد و رواج داد. از حق نباید گذشت که برخی اعضای این سایت کوشیدند تا مانع این کار شوند؛ اما در عمل کاری از پیش نبردند. کار این سایت امروزه به‌جایی رسیده که حتی مطلبی در دفاع از یزید در قتل‌عام خاندان حسین، بدون رأی منفی داغ می‌شود و بالا می‌رود! توییتر اما ظاهراً داستان دیگری است. کارش از چاله‌میدان گذشته و به دیوانه‌خانه رسیده است. بسیاری از افراد با گرایش‌های مختلف، آلوده‌اش شده‌اند. هیچ‌کس در آنجا احساس امنیت نمی‌کند و خود را هرلحظه از تهاجمی بی‌دلیل و ناگهانی در امان نمی‌بیند.»

زیدآبادی در ادامه به ۴ علت احتمالی این مسئله پرداخت و در تشریح فرضیاتش نوشت:

« ۱-هرزه‌درایی و خشونت کلامی در توئیتر برای بخشی از ایرانیان، نوعی تفنن و سرگرمی و بازی و تفریح است. گویی در پشت این‌همه خشم و خشونت، نوعی خونسردی و انبساط خاطر است که مردمانی بی‌نصیب، شب خود را با آن به‌روز می‌رسانند و از این طریق تفریح می‌کنند. این شاید تااندازه‌ای برای جامعه‌ای تحت‌فشار، قابل‌فهم باشد؛ اما تفریح از طریق آزارگری و بازی باحیثیت و آبرو و اعصاب دیگران؛ از یک انسان طبیعی برنمی‌آید!

۲- نوعی تخلیه روانی از سوی افراد سرخورده و افسرده و نادیده گرفته شده است که قدرت تأثیرگذاری عملی بر محیط اطراف خود را ندارند و ازاین‌رو، با پرخاش و یاوه‌گویی، ناکامی خود را در این زمینه جبران می‌کنند. با این رفتار هم می‌توان قدری همدلی نشان داد؛ اما ای‌کاش این افراد کینه خود را بر سر افراد معدودی چون من خالی می‌کردند! به‌هرحال امثال من، توهین و تحقیر و فحش و ناسزا را در شرایطی بسیار سخت‌تر از حد تصور، بی‌واسطه تجربه کرده‌ایم و خم به ابرو نیاورده‌ایم و اکنون نیز از فحش و تهمت چند حساب توییتری بدون هویت مشخص که خدا می‌داند از کدام نقطه دنیا آن‌هم در دنیای مجازی به سویمان روانه می‌شود؛ چندان آزرده‌خاطر نمی‌شویم. در این میان اما دوستانی به‌خصوص با سن و سال کمتر، از این هتاکی‌ها به جد دل‌شکسته و اندوهگین می‌شوند. ازاین‌رو، تخلیه روانی به قیمت آزار و اذیت همنوع و هم‌وطنی که تنها گناهش نظر متفاوتی است؛ جای هیچ‌گونه توجیه ندارد.

۳- برخی گمان می‌کنند که با هتک و حرمت‌شکنی هرکس که دم دستشان برسد، واقعاً در حال براندازی حکومت‌اند و به همین علت نیز آن را پیگیرانه در دستور کار خود قرار داده‌اند! این دسته افراد باید بدانند که هیچ حکومتی در جهان تاکنون از راه فحش و هتاکی، چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی سرنگون نشده و نخواهد شد. اگر کار براندازی و سرنگونی به این راحتی بود که تمام حکومت‌ها در سطح جهان یک‌شب هم دوام نمی‌آوردند!

۴- گفته می‌شود که دستِ پنهانی پشت این غوغای زشت و نفرت‌انگیز است. هرکس به فراخور حال خود از جایی اسم می‌برد. برخی سازمان مجاهدین خلق را، برخی شماری از هواخواهان رضا پهلوی را، برخی حزب کمونیست کارگری را، برخی موساد را و برخی نیز بعضی افراد و جریان‌های تنگ‌نظر و افراطی داخل را به‌عنوان مدیر و سازمان دهنده این رسوایی کلامی معرفی می‌کنند. من چون در این زمینه اطلاعی ندارم، طبعاً داوری هم نمی‌کنم؛ اما اگر رشته کار به دست هریک از آن‌ها باشد؛ این وضع ادامه می‌یابد مگر آنکه کاربران حقیقی درحرکتی دسته‌جمعی، تغییر رویه دهند یا آنجا را ترک کنند.»

یادداشت زیدآبادی اتفاقاً یکی از موضوعات بحث توییتری‌ها در ساعات اخیر بوده و بسیاری از کاربران، برانداز و غیر برانداز درباره جمله جمله و جزءبه‌جزء آن اظهارنظر کرده‌اند. البته در این میان، مطابق انتظار، سهم براندازان و فحاشی رکیک گویی‌شان بسیار چشم‌گیر بود و هیچ بعید نیست همین حالا، هم‌زمان با نگارش این آخرین جمله از این به‌اصطلاح گزارش مطبوعاتی از این فضای مجازی، یکی از این کاربران برانداز با هویتی ناشناس، فحش و ناسزایی تازه نثار زیدآبادی، این «شرف اهل‌قلم» نکرده باشد و مثلاً او را «شرف اهل دغل» یا چیزی رکیک‌تر از آن، خطاب قرار نداده باشد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.