کد خبر : 1230
تاریخ انتشار : جمعه 27 تیر 1393 - 20:02
-

محمودم هیچ وقت درد و غم را به خانه نیاورد

سبزواریان.کام: مادر شهید دباغی مقدم گفت: محمودم هیچ وقت درد و غم را به خانه نیاورد. “رقیه داوطلب” که بازنشسته آموزش و پرورش است افزود: محمود به خاطر علاقه به پدربزرگ خود که از بزرگترین ورزشکاران و صاحبان عنوا “کهن کسوت” زورخانه ای سبزوار بود، از همان دوران کودکی علاوه بر بهره گیری از مکتب خانه

dabbaq-mahmoudسبزواریان.کام: مادر شهید دباغی مقدم گفت: محمودم هیچ وقت درد و غم را به خانه نیاورد.

“رقیه داوطلب” که بازنشسته آموزش و پرورش است افزود: محمود به خاطر علاقه به پدربزرگ خود که از بزرگترین ورزشکاران و صاحبان عنوا “کهن کسوت” زورخانه ای سبزوار بود، از همان دوران کودکی علاوه بر بهره گیری از مکتب خانه های سبزوار، همراه پدربزرگ خویش در محافل قرآنی و ورزشی نیز حضور همیشگی داشت.

وی گفت: محمود در ۲۵ آبان ۱۳۴۷ در محله نقابشک سبزوار متولد شد و حضورش در حسینیه دباغ ها (ابوالفضلی) باعث شد از همان دوران کودکی موضوع شهادت و شهامت ۷۲ شهید مظلوم تاریخ، حضرت امام حسین (ع) و یارانش را بارها در ذهن مرور کند.

وی افزود: محمود هنگام پیروزی انقلاب اسلامی دانش آموز سال سوم ابتدایی بود و تا پایان دوره تحصیلی راهنمایی، تمام کتاب های موجود در کتابخانه دکتر علی شریعتی سبزوار را مطالعه کرد.

مادر این شهید گفت: پسرم پول تو جیبی خود را صرف خرید کتاب کرده و در کنار ورزش و تحصیل، نخستین کتابخانه محلی را در خیابان کاشفی جنوبی با ۸۵ عنوان کتاب تأسیس کرد.

وی اظهار کرد: داستان راستان شهید مرتضی مطهری و مجموعه داستان های مذهبی محمود حکیمی که در آن روزها رونق بسیار داشت از جمله کتاب های این کتابخانه بود.

وی ادامه داد: در آن روزها محمود بی آنکه کسی بداند علاوه بر درس و ورزش با دوستان خود در دوره های بسیج و آشنایی با سلاح های مختلف شرکت می کرد و همین امر باعث شد تا به بهانه حضور در تمرینات و مسابقات ورزشی آموزشگاه های استان به دوره آموزشی در بجنورد برود.

وی افزود: هنگامی که فرم دعوت او به تیم هندبال منتخب سبزوار به منزل رسید، متوجه شدیم که محمود به مسابقات نرفته است.

مادر شهید دباغی مقدم گفت: به همین سبب از پدر محمود خواستم به بجنورد برود و محمود را به خانه برگرداند.

یکی از نزدیکان این شهید هم گفت: محمود دیگر آن محمود آرام نبود و این بار بدون اطلاع خانواده به دوره آموزشی ۴۵ روزه و سپس جبهه عزیمت کرد.

وی افزود: حضور در لشکر پنج نصر و گردان ولی الله سبب آشنایی محمود با بسیاری از چهره های خوشنام شهر شد.

او گفت: محمود دیگر به درس و مدرسه علاقه ای نشان نداد و حتی مجروحیت های همیشگی ذره ای از عزم او کم نکرد.

وی اظهار کرد: شهید محمود دباغی مقدم نیروی درخواستی گردان بود و بارها در عملیات مختلف شرکت کرد.

وی گفت: علاقه شدید او به زندگی خاص و ویژه در جبهه ها باعث شد خانواده شهید با وجود نارضایتی از ادامه تحصیل ندادن او، از محمود بخواهند به فکر چاره برای زندگی باشد، اما محمود همه این برنامه ها را موکول به دوران پس از جنگ می کرد.

مادر شهید دباغی مقدم در ادامه می گوید: محمود واقعا مظلوم بود و هیچ وقت رنج و درد را به خانه نیاورد و با وجود سن و سال کم همیشه خندان بود.

وی افزود: جنگ با همه تلخی هایش نسل عجیبی را پرورش داد زیرا آنها (رزمندگان هشت سال دفاع مقدس) هیچ شباهتی به آدم های دیگر ندارند و خیلی خاص بودند.

برادر شهید نیز که زمانی خیلی کوتاه تر از محمود را در جبهه گذرانیده است گفت: نبود محمود و نیاز به او را هنوز با گذشت این همه مدت احساس می کنم.

جواد دباغی مقدم افزود: محمود برای من تنها یک برادر نبود او یک رفیق و یک تکیه گاه برای ما و دوستانش بود.

وی ادامه داد: هیچ فیلم، رمان، ترانه و موسیقی وجود ندارد که توانایی وصف تنها یک روز از آن روزها و انگیزه های متنوع رزمندگان هشت سال دفاع مقدس را نمایان سازد و امروز به خاطر همین خلاء است که نمی توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم.

شهید محمود دباغی مقدم در مرداد ماه ۱۳۶۷ و تنها چند روز پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سه راه حسینیه منطقه شلمچه در آخرین تلاش نیروهای اسلام برای پس زدن حمله نافرجام نیروهای حزب بعث، بر اثر برخورد گلوله بر ناحیه گردن و سینه، به شهادت رسید.

شهید دباغی مقدم بیشترین زمان از ۴۷ ماه حضور خود در جبهه را در گردان ولی الله لشکر پنج نصر خراسان گذراند.

منبع: ایرنا

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ناشناس شنبه , ۲۸ تیر ۱۳۹۳ - ۳:۱۰

روحش شاد.

سالار سه شنبه , ۳۱ تیر ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۲

افتخار هم مدرسه ای در راهنمایی شهید مشکانی سبزوار را با شهید بزرگوار داشتم
ایشان مسئول هندبال مدرسه بود و من را نیز به تیم مدرسه دعوت کرده بود
خدا رحمتش کند جز صداقت و مهربانی چیزی دیگر از ایشان در خاطر ندارم

نظرات بسته شده است.