دیدگاه‌ها برای مروری بر انقلاب پس از ۳۶ سال / بخش اول بسته هستند
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 - 13:52
-

مروری بر انقلاب پس از ۳۶ سال / بخش اول

در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ تحولی در ایران رخ داد که هم در ایران و هم در جهان تاثیر گذاشت. این تحول و دگرگونی، به نام” انقلاب اسلامی ایران” نامیده شد. اکنون پس از سی و شش سال، نگاهی داریم به این رویداد بزرگ. در این نگاه که قطعاً نمی تواند همه جانبه باشد، نکاتی

seyed-abolfazl-hoseini01

دکتر سید ابوالفضل حسینی – استاد دانشگاه

در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ تحولی در ایران رخ داد که هم در ایران و هم در جهان تاثیر گذاشت. این تحول و دگرگونی، به نام” انقلاب اسلامی ایران” نامیده شد. اکنون پس از سی و شش سال، نگاهی داریم به این رویداد بزرگ. در این نگاه که قطعاً نمی تواند همه جانبه باشد، نکاتی را در حد فرصت و توان متذکر می شوم. سعی بر این خواهد بود که به جای قرائتی که معمولاً در رسانه های رسمی سبب کم محتوی شدن مباحث پیرامون انقلاب می شود، قدری با نگاه تحلیلی و انتقادی به آن پرداخته شود.

آیا واقعاً آنچه در سال ۱۳۵۷ در ایران اتفاق افتاد، یک انقلاب بود؟
پاسخ کوتاه این است که: آری. برای فهم بهتر این پاسخ ، ذیلاً با استفاده از تعاریف مرسوم در علوم اجتماعی و سیاسی، چند واژه را باز شناسی می کنیم تا جایگاه انقلاب را بهتر بشناسیم و نسبت آن با نهضت(جنبش)، کودتا و اصلاحات را معلوم شود:

[divider]

نهضت یا جنبش

نهضت و یا جنبش به حرکتی اجتماعی و نسبتاً طولانی مدت گفته می‌شود که ممکن است به تغییرات عمیق سیاسی بینجامد. بنا بر این جنبش، پایه‌ای اجتماعی دارد و لازمه‌ی اطلاق واژه جنبش، جمعی و اجتماعی بودن آن است. نهضت‌ها گاه عمری کوتاه و گاه بلند دارند و لزوما” پیروز از میدان بیرون نمی‌آیند .
مانند نهضت ملی شدن نفت (۱۳۲۹- ۱۳۳۲). در نهضت نفت، ایدئولوژی “اقتصاد بدون نفت” مطرح بود.

در هنر نیز جنبش و نهضت وجود دارد.

کودتا

واژه «کودتا» از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است و به معنی «ضربه ی(ناگهانی) به دولت» است.

کودتا کوششی از سوی یک ائتلاف سیاسی غیرقانونی، برای براندازی رهبران حکومت موجود است که از طریق خشونت یا تهدید به آن انجام می‌گیرد. این خشونت معمولاً محدود و ناگهانی است و از سوی عده‌ای اندک (برخلاف انقلاب که از سوی بیشتر مردم انجام می‌گیرد) به کار بسته می‌شود. عاملان کودتا معمولاً کنترل نیروهای نظامی را در اختیار دارند. یک کودتا به ندرت بر سیاست‌های بنیادین اقتصادی و اجتماعی یک کشور تاثیر مثبت می‌گذارد.

از دیدگاه ساموئل هانتینگتون، یک کودتا، تنها در دو صورت موفق خواهد بود: یا فعالان سیاسی در جامعه کم‌شمار باشند، یا کودتا به تائید بخش قابل‌توجهی از فعالان سیاسی برسد. ائتلاف اکثریت فعالان سیاسی برای حمایت از کودتا، تقریباً امکان‌ناپذیر است، از این رو شرط دوم کم رخ می‌دهد. تقسیم قدرت نیز در کودتا میان گروه‌های مختلف سیاسی به سختی صورت می‌گیرد. در غیاب این شرایط کودتا به شکست یا جنگ داخلی می‌انجامد.

برخی از کودتاهای مشهور:

کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتایی نظامی بود که توسط سیدضیاءالدین طباطبائی و کلنل رضا خان میرپنج (بعدها رضاشاه پهلوی) اجرا شد که زمینه را برای تشکیل سلسله ی پهلوی فراهم آورد. در روز سوم اسفند، قوای قزاق وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجال سرشناس بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه به کاخ فرح‌آباد گریخت . نتیجه کودتا، رئیس‌الوزرایی سیدضیاءالدین و وزیر جنگ و فرمانده کل قوا شدن رضاخان بود.

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

رویدادهای ۲۸ مرداد، با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) ، علیه دولت محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. کمک‌های مالی آمریکا به دولت ایران رسید و در تقویت حکومت شاه موثر افتاد. حکومت شاه متکی به امپریالیسم، هر روز بیشتر به سوی نهادینه شدن دیکتاتوری پیش رفت، تا به ظهور انقلاب اسلامی و بر اندازی آن رژیم منتهی شد.

کودتای ۱۹۷۳شیلی

در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۷۰ شیلی، سالوادور آلنده، رئیس‌جمهور شد. بخش‌هایی از جامعه شیلی، و هم‌چنین ایالات متحده آمریکا، به رئیس جمهور شدن آلنده اعتراض داشتند. آمریکا فشار اقتصادی و دیپلماتیک زیادی روی دولت شیلی آورد. در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ ارتش با همراهی سازمان سیا ، سالوادور آلنده را برکنار کرد. آلنده در این کودتا، به همراه نزدیک به سه هزار نفر از یارانش کشته شد و پینوشه قدرت را در دست گرفت.

اصلاحات

اصلاح ، اصلاحات و اصلاح اجتماعی (social reform)، در معانی بهبود و بهتر کردن، توسعه وهدایت و… بکار می‌رود.
اصلاح طلبی به جریان سیاسی گفته می‌شود که انجام تغییر در جامعه را از طریق انجام اصلاحات در قوانین و سیاست‌ها و نه از طریق انقلاب و تعویض حکومت، تبلیغ می‌کند.
اصلاح طلبی (به انگلیسی: Reformism) مکتبی است که در آن از طریق نهادهای اجتماعی تغییراتی تدریجی و زیر بنایی در ساختارهای اقتصادی یا ساختارهای سیاسی دنبال می‌شود.

این روش، در واقع واکنشی اعتراضی به سوسیالیسم انقلابی بود که معتقد بود برای ایجاد تغییراتی انقلابی، راهی جز انقلاب توده‌ها وجود ندارد.

اصلاح طلبی در ایران مفهومی متفاوت با آنچه گفته شد دارد. اصلاح طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح طلبی که سوسیال دموکرات‌ها در ابتدا بنیان نهادند، در آن است که اصلاح طلبی ایرانی اساساً درگیر تغییرات بنیادی نمی‌شود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت می‌دهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح طلبی در ایران ارائه می‌کند. اصلاح‌طلبی یک حزب سیاسی نیست؛ یک جریان فکری است که بعد از جنگ‌های ایران و روس و شکست ایران، آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.
از نمونه‌های اصلاح طلبان در ایران، عباس میرزا و میرزا تقی خان امیرکبیرند.

دکترمحمد مصدق اصلاح طلبی اصیل، در روزگار خود بود و تلاش‌هایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت. البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه کار می‌دانند با این وجود، در واقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلاب‌هایی آگاه بود. به سوسیال دموکرات‌ها گرایش پیدا کرده بود، بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح طلبی را در ایران به شکل مدرن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، به دفعات از مصدق نقل شده بود که مشی من اصلاح طلبی است. اما با این وجود گرایش او به اندیشه‌های سوسیال دموکراتها و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی، باعث شد اصلاح طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به کلی توسط محافظه کاران حذف شود.

اصلاحات پس از انقلاب

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در یکساله‌ی منتهی به پیروزی انقلاب، با جدیت تمام ، در مسیر اضمحلال رژیم شاهنشاهی، بصورت انقلابی و با شتاب، جریان حرکت را هدایت کرد. پس از پیروزی، یعنی مر حله ی استقرار نظام جدید ، گرایش هایی که متهم به سازشکاری شدند (نظیر نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان)، نتوانستند با این روحیه ی انقلابی در کنار یکدیگر بمانند. آیا چون روحانیت تا آن زمان با امور اجرایی در گیر نبود، نمی دانست که مرحله ی تخریب و مبارزه، با مرحله ی سازندگی تفاوت دارد؟ آیا آن گونه که در گرد وخاک تبلیغاتی می گفتند، واقعاً دولت موقت بازر گان که در آغاز، حمایت از آن، حمایت از دولت امام زمان بود، از درِ سازش (با دشمنان انقلاب ) در آمده بود؟

به یاد دارم که درنوروز ۵۸ در مدرسه ی فیضیه‌ی قم بودم و امام خمینی در انتقاد به سخنان بازرگان گفتند این چه سخن غلطی است که می گویید. اگر بخواهید “گام به گام” حرکت کنید، در همان گام های اول پایتان را خورد می‌کنند(نقل به مضمون). این، پاسخ بازرگان بود که گفته بود : امام انقلابی است ولی ما، “گام به گام” عمل می کنیم. بازرگان در نطقی تلویزیونی گفته بود که امام مثل بولدوزر به پیش می‌روند ولی ما با بیل(نقل به مضمون). این دو روحیه متفاوت بود، ولی امروز، بهتر از دیروز می‌توان محدودیت های مرحوم بازرگان را شناخت.

قبول کار اجرایی، آنهم در آغاز یک انقلاب که رهبرانش سابقه‌ی کار اجرایی در حد بالا نداشته اند، و همه‌ی ارکان کشور از هم گسیخته و علاوه بر همه‌ی این‌ها گروه های متعددی هم سر برآورده اند، کار آسانی نبود. در این باره سخن فراوان است ولی پرسش اساسی این است که پس از انقلاب – حتی – نزدیک به چهار دهه هنوز هم باید به روش‌های انقلابی سخن گفت و عمل کرد ؟ یا این که روش‌های اصلاح طلبانه باید جایگزین روش‌های انقلابی گردد؟

روش بازرگان برای دوران اصلاحات و استقرار حاکمیت دموکراسی مناسب‌تر بود. شاید ظلمی که بر بازرگان روا شد، انتخاب او برای آن روز های آغازین انقلاب بود. براستی چه کسی می توانست جایگزین او باشد؟ برخی بزرگان قبل از پذیرش نخست‌وزیری، هشدار هایی به بازرگان در مورد احتمال چنان برخوردهایی را با او می‌دادند.

از گذشته‌ها، قبل و بعد از انقلاب، مشی اصلاح طلبی در ایران وجود داشته است، ولی از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد جریان اصلاحات در ایران، هویتی خاص یافته و دارای شناسنامه‌ای است که با وجود نامهربانی های برخی مراکز قدرت، پایگاهی بزرگ در میان نخبگان و طبقات متوسط جامعه دارد. امروزه این جبهه‌ی سیاسی تلاش می‌کند تا در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با تاکید بر حقوق ملت، بر اساس روش های مردمسالارانه به رقابت سیاسی بپردازد.

در ایران مشی اصلاح‌طلبانه، دشواری‌های خاصی دارد. قدرت محافظه کاران (بخشی از اصولگرایان) اکثر مراکز مهم را در تسلط خود دارد. نسل‌های جوان (حتی فرزندان ریش سفیدان محافظه کار )، عمدتاً گرایش اصلاح‌طلبانه دارند. این نظام نمی‌تواند در جا بزند(محافظه کاری)، در غیر این بن‌بست‌هایی پیش خواهد آمد که آینده‌ی خوبی ندارد. انقلاب و کودتا نیز راه این ملت نیست. تنها راه کم هزینه و درست راه اصلاحات است. اما فعلاً جریان محافظه کار می تواند با رد صلاحیت‌ها و به پشتوانه‌ی قدرت نظامی و… هر چه بیشتر دیگران را از صحنه‌ی رقابت خارج و یا محدود کنند.

انقلاب

در جامعه شناسی، جنبش اجتماعی توده‌ای را که به دگرگونی اجتماعی بینجامد، انقلاب می‌گویند. در انقلاب‌های بزرگ، تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی و حکومت یک کشور یا جامعه صورت گرفته است. مانند انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب اسلامی ایران.

مارکس بر ضرورت انقلاب تکیه می‌کرد. وی بر آن بود که انقلاب، ناشی از تکامل نیروهای تولیدی جامعه است و از ناسازگاری آن نیروها با روابط و نظام سیاسی و اجتماعی کنونی، پدید می‌آید.
مارکس انقلاب را «لوکوموتیو تاریخ» می‌دانست.

نارضایتی، عنصر به وجود آورنده‌ی تغییر است، ولی هر نارضایتی نمی‌تواند به انقلاب تبدیل گردد، بلکه این نارضایتی باید به حد ناامیدی از اصلاح در پیکره‌ی سیاسی موجود در آمده باشد تا کم‌کم به عنصر خشم منجر شود.

برینتون گفته که هیچ انقلابی بدون ظهور ایدئولوژی جدید شکل نمی‌گیرد. ایدئولوژی به معنی اشتراکات فرهنگی و عقیدتی است که به نحوی نمادین بیان می‌گردد، ایدئولوژی به معنای خاصش نوعی انقلاب گفتاری محسوب می‌شود که اهداف جدیدی را پیش روی افراد ناراضی از وضع موجود قرار می‌دهد تا در حول آنها به ارائه ی نظریات و ایده‌های جدید اقدام شود.
ورود به دوره ی آنارشیستی(و بهم ریختگی دوران انقلاب)، بازگشت به عقب را ناممکن می‌کند و از طرفی وجود جهل در سران حکومت که تنها به ادامه‌ی سرکوب ادامه می‌دهند، این روحیه را هر روز بیشتر از پیش می‌کند و تا آن حد پیش می‌رود که به انقلاب منجر گردد.

رهبر هر انقلاب، علاوه برداشتن ویژگی‌ها سیاسی و اجتماعی، باید شجاعت ایستادن در مقابل حکومت را هم داشته باشد. همچنین تعادل و تعامل با دیگر گروه‌ها و دسته‌ها نیز در روند پیروزی نقش بسیار مهمی دارد.
امام خمینی زمانی که در پاریس اقامت داشت، در مورد تعامل با گروه‌هایی که حتی ایدئولوژی‌های مخالف داشتند، کوشید . وقتی انقلاب به پیروزی رسید، شرایط تغییر کرد.

دراکثر انقلاب‌ها، اکثر مردم بدون اطلاع کافی، پیرو جمعیت می‌شوند و اگر انقلاب پیروز شود تا زمانی که هنوز نظام جدید، اِعمالِ قدرت نکرده باشد، مردم در شور و خوشحالی زیادی به سر می‌برند که ناشی از حس آزادی است و به محض تثبیت قدرت، خفقان ایجاد می شود که آن هم ناشی از حس سلب آزادی است. برخی از انقلاب های مهم عبارتند از:

انقلاب فرانسه
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) دوره‌ای از دگرگونی‌های اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا بود. این انقلاب، یکی از چند انقلابِ مادر، در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیب‌های بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی در کل اروپا شد.

انقلاب ۱۹۱۷ روسیه
انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، جنبشی سیاسی در روسیه بود که با سرنگونی دولت موقت که بعد از حکومت تزارها به روی کار آمده بود به اوج خود رسید و به برپایی اتحاد شوروی (که تا سال ۱۹۹۱ برقرار بود) انجامید. این انقلاب تاثیر زیادی بر کشور های دیگر، بویژه کشور های استعمار زده و نهضت های استقلال طلبانه در برابر امپریالیسم غربی داشت.کشور های بلوک شرق، مارکسیست ها وکشورهای سوسیالیست، طرفداران شوروی بودند. با فروپاشی شوروی، تغییراتی اساسی در بلوک بندی کشور ها در سطح بین المللی به وقوع پیوست.

با آن که سیاسیون و دولت‌ها در برابر انقلاب ایران، حساسیت لازم را از خود بروز دادند، برخی جامعه شناسان و متفکران غربی از پرداختن به انقلاب ایران و نظریه پردازی در مورد آن پرهیز کردند، گیدنز که یک جامعه‌شناس انگلیسی و مشاور تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس می‌باشد در کتاب مبانی جامعه‌شناسی خود در بیان انقلاب‌هایی که در قرن بیستم رخ داده است نامی از انقلاب ۱۹۷۸ ایران نبرده است. با این حال میشل فوکو فیلسوف سرشناس فرانسه شخصاً برای بررسی آنچه در ایران اتفاق می‌افتاد، به ایران آمد و مطالبی هم در این باره نوشت.

انقلاب‌های رنگی در شرق اروپا و آسیای میانه
به تحولاتی که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میلادی بر پایه‌ی نظریه‌ی مبارزات بدون خشونت، پس از فروپاشی کمونیسم در برخی اقمار شوروی سابق به وجود آمد و باعث تغییر تمایل هیات حاکمه‌ی این کشورها از بلوک شرق به بلوک غرب گردید، می گویند.

تفاوت انقلاب با شورش

وجه تمایز «شورش» و « انقلاب» در اهدافی است که با توجه به نتایج دنبال می‌شود. درشورش‌ها، هدف مخالفان دولت معمولاً فراتر از اصلاح یا جبران ناخشنودیی خاص، یاتغییر فرد یا افرادی در دولت، یا خط‌مشی دولت نمی‌رود. اما در انقلاب‌ها مخالفان دولت، اهداف و انگیزه‌های خود را از یک ایدئولوژی می‌گیرند که نهادهای موجود را ازبیخ ‌و بن غلط و شر معرفی می‌کند.

enghelab-2انقلاب اسلامی ایران

بنا بر آن چه گفته شد، در ایران، انقلاب اتفاق افتاد. مشارکت و حضور مردمی در آن بسیار بالا بود. از این نظر شاید مردمی‌ترین انقلاب جهان بود. این انقلاب از نوعی ایدئولوژی برخوردار بود. (در مورد ایدئولوژی انقلاب، بعداً می توان سخن گفت). رهبری فرهمند(کاریزما) انقلاب و بنیانگذار نظام، از چنان محبوبیتی برخوردار بود که کسی را یارای مخالفت با ایشان نبود. شکل خاصی از رهبری را در جهان جدید، از خود نشان داد. در برابر جنگ ناخواسته ای را بر کشور تحمیل شد، هشت سال مقاومت کرد. نظامی بر اساس دیدگاه‌های فقهی بر قرار کرد، چیزی که درجهان معاصر بعید به نظر می‌آمد. استقبال مردم در ورودش به کشور و مشایعت جنازه‌اش بی‌نظیر بود.

نظام سابق (پادشاهی) از بین رفت. نظامی دیگر به نام جمهوری اسلامی جایگزین آن شد. نگاه به اقتصاد، سیاست وفرهنگ تغییر کرد. روابط باکشورهای جهان دچار تغییراتی اساسی شد. سفارت اسرائیل به سفارت فلسطین تبدیل شد. آمریکا از حالت دوست(در نظام قبلی) به دشمن تبدیل شد. بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی مصادره شدند. بسیاری از کشور رفتند. روحانیون زیادی در مصادر اصلی قدرت قرار گرفتند. بخش اصلی قدرت، در اختیار افراد و نهادهایی قرارگرفت که تقریباً مادام‌العمری بودند. خصومت برخی از کشور ها با نظام جدید، به صورت های مختلف و در مهمترینش یعنی جنگ بروز کرد. در داخل، تضاد هایی بین دیدگاه‌های سیاسی رخ نمود. گروه‌هایی از در جنگ و ترور در آمدند. تا امروز اتفاقات زیادی افتاده که نگاه به آن‌ها، درس‌هایی برای همگان دارد، اما قرائت رسمی نمی تواند چندان جاذبه‌ای برای آیندگان داشته باشد. تاریخ را نمی توان از یک کانال رسمی شناخت. به خطبه‌های نماز جمعه بنگرید. حتی یکی از خُطَبای جمعه در تریبون های رسمی، (طی یک ربع قرن گذشته ) وقتی درباره‌ی روز وحدت حوزه و دانشگاه یا هفته ی وحدت توضیح می‌دهد، نامی از مبتکر آنها (آیت الله منتظری) نمی‌برد. چرا؟
چون قرائت رسمی چنین می‌خواهد. و قس علیهذا…

آری در ایرن، انقلابی بوقوع پیوست که از جهاتی از بقیه‌ی انقلاب‌ها متمایز است، و از جهاتی نیز با آن‌ها مشابهت دارد. اکنون دیگر نسل انقلاب آفرین، رو به پیری است. نسل های بعدی تعلقِ خاطرِ آن نسل را به افراد وروش‌های آن روزها را ندارد. اگر به نقد عالمانه ننشینیم، در میان امروزیان و آیندگان، چه بسا افراد بسیاری که حتی نقاط مثبت آن را نیز نقطه ضعف بنمایانند.
امیدوارم که اکنون برخی از نقاط قوت و ضعف گذشته ی خود را باز شناسیم و در مسیر آینده ی کشورمان از آنها، بهره ببریم.
ادامه دارد….

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.