تاریخ انتشار : چهارشنبه 13 آبان 1394 - 23:27
-

وقتی بزرگ‌ترین روانشناس خارج از نوبت آرامت می‌کند…

سبزواریان – زینب ترابی: وقتی هیچ‌چیزی جز خودمان نمی‌تواند دلیل آرامشمان باشد، پس کمی منطقی باشیم؛ بی‌دلیل سراغش را از هر ناکجاآبادی نگیریم. بهانه نتراشیم، آسمان ریسمان به هم نبافیم، به زمین و زمان بد نگوییم… به خودمان بیاییم باور داشته باشیم که بدبختی تنها در باغچه‌ای می‌روید که خودمان بذرش را در آن کاشته‌ایم.

لیسانس روانشناسی

سبزواریان – زینب ترابی: وقتی هیچ‌چیزی جز خودمان نمی‌تواند دلیل آرامشمان باشد، پس کمی منطقی باشیم؛ بی‌دلیل سراغش را از هر ناکجاآبادی نگیریم. بهانه نتراشیم، آسمان ریسمان به هم نبافیم، به زمین و زمان بد نگوییم…

به خودمان بیاییم باور داشته باشیم که بدبختی تنها در باغچه‌ای می‌روید که خودمان بذرش را در آن کاشته‌ایم. پس اوج آرامش را در همان لحظه‌ای دریابیم که روی این کره‌ی خاکی فرقی نمی‌کند روی فرش ابریشمی دست‌بافی باشیم یا حصیر و بوریایی!!!

همین‌که رو به قبله اقامه می‌بندیم؛ همان لحظه اتصال، لحظه ایست که تمام وجودمان، آرام‌آرام سرشار از آرامش می‌شود، انگار در تک‌تک این کلمات سری نهفته است که دلمان این‌گونه نرم می‌شود و ما را از تمام تنش‌های روحی و روانی آزاد می‌کند.

 اگرچه این، روزها دیگر آرامش از درونمان رخت بربسته، باید بپذیریم که این رفتن نشأت‌گرفته از وجود خودمان است، چون اتصالمان، یا آنتن نمی‌دهد یا مشترک موردنظریم و در دسترس نیستیم.

مگر ندیده‌ایم که صف‌های نماز، مملو از پدربزرگان و مادربزرگانمان شده و حضور جوانان انگشت‌شمار است. انگار ما هم به این باور رسیده‌ایم که مساجد و نماز جماعت خواندن‌ها فقط در همان دوران میان‌سالی است و از دوره‌ای خاص شروع می‌شود و هنوز برای ما فرصت زیاد است.

همین باورهایمان ما را بجایی رسانده که با کوچک‌ترین تلنگری واکنش‌های تندی نشان می‌دهیم و یا ساده‌ترین حرفی در مقابل بزرگ‌ترهایمان جبهه‌ها می‌گیریم؛ با یک ترمز بی‌جا یا یک بوق ممتد از کوره درمی‌رویم و فوران می‌کنیم؛ انسانیتمان را کنار می‌گذاریم فاجعه می‌آفرینیم.

همین ناآرام بودنمان ندامتگاه‌ها را با ترافیک وحشتناکی روبرو کرده است. این‌ها، همه از غبار گرفتن درونمان خبر می‌دهد…

و نماز همان چیزی است که هم آرامت می کندو هم غبار را می‌شوید تا هم حرمت‌ها حفظ شود و هم انسانیتمان زیر سؤال نرود.

مگر نشنیده‌ایم که آیت‌الله بهجت (ره) لذت‌بخش‌ترین لذت‌ها را در نماز می‌دید. نمازی که خدا با روش‌های مختلف خواندنش با ما راه آمده است شاید چون جایگاه خودش را در قلبمان محفوظ دیده که نشسته و درازکش هم بخوانیم موردقبول اوست، این اوج مهربانی است…

کمی خدا را درک کنیم همان‌گونه که خدا با ما در مسافرت و بیماری و در همه حال کنار می‌آید. ولی بازهم کم‌لطفی می‌کنیم، کم می‌گذاریم در مقابل این‌همه لطف.

این روزها، اگرچه بعد هزار و اندی سال؛ دلمان همراه تنمان جامه‌ی سیاه بر تن کرده و حتی از روزها قبل به پیشواز عزای حسین رفته‌ایم و چهره‌ی شهر را در نقابی مشکی کشیده‌ایم و حسین را تنها معصومی می‌دانیم که حتی چهلمش را هم به سوگ می‌نشینیم پس هنوز دلمان گرچه زمخت شده ولی با اشاره‌ای نرم می‌شود

این‌ها همه به کنار … اما حواسمان هست که حماسه‌ی حسین در روز عاشورا چیز دیگری است!

namaz-zohr-ashora01 این همان حسینی‌ست که از دشمن مجالی برای انجام واجبات خواست، همان نمازی که حسین هم به آرامشش ایمان داشت. نمازی اول وقت…

اما ما دل‌خوش از آنیم که حسین را فقط در مشکی بودن چهره‌ی شهر و برپایی تکیه‌ها خلاصه می‌کنیم. بجایی رسیده‌ایم که در روز عاشورا در خیابان‌ها صدای اذان را می‌شنویم ولی با همان ریتم بر طبل و سنجمان می‌کوبیم.

شاید به احترام اذان لحظه‌ای به طبلمان استراحت دهیم. اگرچه می‌گویند حسین تشنه‌ی یک لبیک بود، اما لبیکی که گفتند و زیر پایش را خالی کردند، ما اگرچه امروز از دور دستی بر آتش داریم، پس پای اعتقادمان بمانیم و بجای تلاش برای نشان دادن و توصیف زخم‌های پیکرهای تک‌تکشان از زخم‌های درمان‌ناپذیر عقیده‌هایشان صحبت‌ها بکنیم حسین و هم‌خون‌های حسین را مختص به محرم ندانیم کمی از آن اعتقاداتشان را چاشنی زندگی‌هایمان کنیم، هر از چند گاهی مرورش کنیم تا به باوری برسیم که اگر مشکی هم نپوشیدیم، قلباً بروی دلمان پارچه مشکی کشیده‌ایم، آن‌قدر که روی این عقیده ناچیز تمرکز کرده‌ایم اصل فلسفه‌ی عاشورا را فراموش کرده‌ایم.

تمام حماسه‌ی عاشورا در نماز متمرکزشده. نماز یکی از همان عقیده‌ها و باورهاست. چیزی که با تمام داشته‌هایش پای آن محکم ایستاد، نمازی که فرصت نوشتن فوایدش مجال‌ها می‌طلبد.

اگرچه یکی از بهترین اثراتش طولانی کردن عمر است که بر دل همه می‌نشیند، اما عمری به دور از حاشیه …

شما کمتر آدم معتقدی را در پله‌های دادگاه می‌بینید.

کاری به جدایی و طلاق ندارم؛ طلاق …جدایی تفاوت‌هاست.

حرف از بی‌مهری و بی‌عفتی است که این روزها بی داد می‌کند و مسئولین دادگاه‌ها را به ستوه آورده. اگرچه فواید نماز آن‌قدر زیاد است و مجال ما کوتاه است؛ اما بهترین فضیلتش شاید همان حس غروری است که به فرد می‌دهد و باعث می‌شود ما هر چیزی را در شأن خود ندانیم.

تا جایی پیش رفته‌ایم که یکی از خوانندگان رپ، این روزها در پستی که برای دوستانش می‌گذارد آن‌ها را به نماز تشویق می‌کند

جای بسی شکر دارد؟ نه؟ هرچند اگر شوخی بیش نباشد…

آیا از خود پرسیده‌ایم که چرا در دهه‌ی اول محرم میزان درگیری و نزاع‌ها کم می‌شود؟

بله. شاید چون فکرمان چند روزی درگیر خون و تعصب خداست. آرامیم. پس باید امیدوار باشیم که اگرچه روحمان طعم زمختی را لمس کرده ولی پای آن نه ایستاده‌ایم با کوچک‌ترین سکندری خوردنی آرام می‌گیریم.

به تجربه‌اش می‌ارزد…

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
رضایی دوشنبه , ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۶

سلام…یادداشت زیبایی بود ممنون

محسن... سه شنبه , ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۲

یک نوستالژی ضعیف…
بنظرم نویسنده (کمی تا قسمتی البت) دوس دارن با کلمات بازی کنند…

نظرات بسته شده است.