کد خبر : 25589
دیدگاه‌ها برای ویروسی به‌مثابۀ آینه! بسته هستند
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 اسفند 1398 - 19:50
-

ویروسی به‌مثابۀ آینه!

علی ششتمدی یک قسمت از سریال جذاب «خانۀ ما» در مورد شهاب‌سنگی بود که قرار بود به زمین بخورد و حیات را نابود کند! این‌قدر واژۀ «شهاب‌سنگ» را با وحشت به‌کاربرده بودند و آن‌قدر همه ترسیده بودند که پیشنهاد کردند به‌جای «شهاب» یک واژۀ دیگر به کار ببرند! مثلاً بگویند «سیروس‌سنگ»! «کرونا» هم آن‌قدر واژۀ

علی ششتمدی

یک قسمت از سریال جذاب «خانۀ ما» در مورد شهاب‌سنگی بود که قرار بود به زمین بخورد و حیات را نابود کند! این‌قدر واژۀ «شهاب‌سنگ» را با وحشت به‌کاربرده بودند و آن‌قدر همه ترسیده بودند که پیشنهاد کردند به‌جای «شهاب» یک واژۀ دیگر به کار ببرند! مثلاً بگویند «سیروس‌سنگ»! «کرونا» هم آن‌قدر واژۀ پرتکراری شده که بهتر است به‌جای آن از «سیروس» استفاده کنیم! اسمی عام، به دلایل طولانی، به یک ویروس خاص (به اصطلاحی نقد ادبی قدیم: مجازاً) اطلاق شده است!

تمام مشکلات و اتفاقات این مدت اخیر، به‌اندازۀ این شیوع، مردم را به تکاپو نینداخت و این‌طور جزئیات زندگیِ همۀ ما را درگیر نکرد! برای خودم جالب بود که مردم جامعۀ ما که در ظاهر این‌همه افسرده هستند و امید به زندگیِ کمی دارند، در مقابل ویروس جدید ـ که البته زیاد هم کُشنده نیست ـ این‌طور به تقلا و تکاپوی زندگی و زنده ماندن افتاده‌اند! هنوز هم دلیل این «شوق زندگی» و «ترس از مرگ‌ومیر» را در جامعه‌ای که به ضرب‌المثل‌هایش افتخار می‌کند و «مرگ دسته‌جمعی را عروسی» می‌داند نمی‌فهمم!

این چالش به کنار، مسئلۀ جالب دیگر، شناختی است که با شیوع کرونا نسبت به جامعۀ خودمان پیدا کردیم! به تعبیری، کرونا، نقاط ضعف ما را به رخمان کشید! رواج و شیوع «دروغ» در فضای مجازی (که باید ابزاری برای تسریع اطلاع‌رسانی در شرایط بحران باشد)، تقلا و ترس عجیب و باورنکردنیِ کاربران، چشم‌انتظاریِ مطلق ما از «مسئولان» و انداختن بار همۀ انتظارها به گردن آن‌ها، بت‌سازی از مسئولان و بار حداکثری توقع‌ها، «توهم توطئه» داشتن (اینکه ویروس ساختۀ فلانی‌هاست یا کار خودشان است و…)، سواد پایین ما در فهم و تشخیص صحت اخبار، بازنشر اخبار بی‌منبع و حتی مضحک، عدم اعتماد اجتماعی، سطح بسیار پایین بهداشت فردی و اجتماعی، تعصب ما روی بعضی «سنت»ها (که اجازه نداد از بعضی اجتماع‌های سنتی و مهمانی‌ها و مراسم و … خودداری کنیم)، عدم همدلی و دلسوزی واقعی و … فقط مشتی از خروار شناخت‌های منفی است که در مورد خودمان به دست آوردیم! مسائل مربوط به ضعف مدیریت بحران و ناکارآمدی سازمان اداری را هم به این موارد اضافه کنید!

جالب‌ترینِ این شناخت‌ها، مسئلۀ ماسک بود! همۀ تحلیل‌ها، اخبار رسیده از ایرانیان مقیم چین و حتی پیام‌های متخصصان جهانی (حتی اگر در راستای توهم توطئه، مسئولان کشور خودمان را قبول نکنیم) به ما اثبات می‌کرد که ماسک (حتی انواع حرفه‌ای و جنس اصل آن) هیچ فایده‌ای ندارد! دقیقاً هیچ! آن‌هم این ماسک‌هایی که معمولاً در کوچه و خیابان می‌بینیم و هم کنار بینی در آن‌ها آزاد است، هم جنسش طوری است که ذرات بزرگ گردوخاک نیز از آن عبور می‌کنند، چه برسد به ذراتی از جنس ویروس!

در طرف مقابل، در همۀ پیام‌ها تأکید روی این بود که مهم‌ترین راه برای جلوگیری از ابتلا «شست‌وشوی دقیق دست‌ها» است. حالا به این بیندیشیم: چرا ماسک که هیچ فایده‌ای ندارد نایاب می‌شود و دچار احتکار و قاچاق و … اما مایع دستشویی ـ به‌عنوان مادۀ در دسترس برای مهم‌ترین روش جلوگیری از شیوع ـ نه دچار قحطی می‌شود نه موضوع روز و دغدغه؟

شاید به خاطر اینکه ما آدم‌هایی سطحی شده‌ایم و وابسته به‌ظاهر! با ماسکی که فایده ندارد اما ظاهر دارد، احساس امنیت می‌کنیم ولی مایع دستشویی که نمایندۀ یک رویه است را ضروری نمی‌پنداریم! ما دنبال «ظاهر» قضیه هستیم نه «روند»!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.