کد خبر : 15969
دیدگاه‌ها برای چرا باید اصلاح‌طلب بود ؟ بسته هستند
تاریخ انتشار : دوشنبه 2 مهر 1397 - 9:34
-

چرا باید اصلاح‌طلب بود ؟

در حال حاضر بسیاری معتقدند که درصورتی‌که قصد رسیدن به دموکراسی و مردم‌سالاری داریم، باید ساختار سیاسی در ایران دگرگون شود و آن را به‌عنوان تنها راه رستگاری ایران فریاد می‌زنند. از طرفی اما اصلاحات و اصلاح‌طلبان را متهم می‌کنند و معتقد هستند که نظام سیاسی ایران اصلاح‌پذیر نیست و دلیل آن را شرایط کنونی

در حال حاضر بسیاری معتقدند که درصورتی‌که قصد رسیدن به دموکراسی و مردم‌سالاری داریم، باید ساختار سیاسی در ایران دگرگون شود و آن را به‌عنوان تنها راه رستگاری ایران فریاد می‌زنند. از طرفی اما اصلاحات و اصلاح‌طلبان را متهم می‌کنند و معتقد هستند که نظام سیاسی ایران اصلاح‌پذیر نیست و دلیل آن را شرایط کنونی اقتصادی و سیاسی ایران می‌دانند و تأکید اصلاح‌طلبان به رویه اصلاح‌طلبی را خود مؤید این می‌دانند که باید به اصلاح‌طلبان تازید. نگارنده این نوشته اما خود متولد دهه شصت از گوشه‌ای محروم از ایران است، بنابراین هیچ خاطره‌ای از انقلاب اسلامی ندارد و صرفاً بر مبنای استدلالات عقلی معتقد به جریان و تفکر اصلاح‌طلبی است.

هدف از نگارش این مطلب بیش از آنکه دفاع از جریان اصلاحات باشد به مفهوم اصلاح‌طلبی اشاره دارد. اگر سابقه تاریخی کشورهای مختلف دنیا را به‌سادگی موردبررسی قرار داده و هدفمان کشورهایی باشند که درزمینهٔ دموکراسی و مردم‌سالاری به نتایج خوبی رسیده‌اند، تقریباً هیچ کشوری پیدا نمی‌شود که با تغییر ناگهانی چه به شکل انقلاب، شورش، جنگ داخلی و چه به شکل دخالت خارجی به دموکراسی رسیده باشد. سرنوشت کشورهایی همچون کشورهای اسکاندیناوی، اروپای غربی و حوزه آتلانتیس همگی نشان از آن دارد که کشورهایی در حال حاضر از منظر دموکراسی بسیار موفق هستند، دوره‌های بسیار طولانی اصلاح و آزمون‌وخطا را تجربه کرده‌اند؛ و یا اگر از طرف دیگر به موضوع نگاه کنیم تقریباً هیچ کشوری را نمی‌یابیم که بعد از انقلاب یا دخالت خارجی به سعادت سیاسی که معنای آن در حال حاضر دموکراسی است رسیده باشد. به‌عنوان نمونه معروف‌ترین انقلاب دنیا، انقلاب کبیر فرانسه بود که به دوره ترور و وحشت ختم شد و کار به آنجا رسید که بسیاری از رهبران انقلاب توسط هم‌رزمانشان به گیوتین سپرده شدند و به امپراتوری ناپلئون بناپارت و جنگ‌های طولانی و ویران‌کننده آن با دیگر کشورها ختم شد. نمونه دیگر انقلاب را می‌توان انقلاب ۷ اکتبر شوروی دید که از دیکتاتوری تزارها به دوران وحشتناک استالین رسید و جنایاتی همچون قحطی اجباری اوکراین را شکل داد.

اما اگر خرده گرفته شود که الآن زمانه تغییر کرده و مردم مطالبات هدفمندی دارند می‌توانیم انقلابات عربی را مثال بزنیم که نسل ما شاهد لحظه‌لحظه آن بودند. انقلاباتی که به بهار عربی معروف شد و عملاً چیزی جز پاییز یا زمستان عربی نبود، کشورهایی که به آن مبتلا شدند تقریباً تمامی‌شان به سرنوشت شومی دچار شده‌اند، از لیبی که دچار جنگ داخلی شده و عملاً به دو بخش شرقی و غربی تجزیه‌شده تا مصر که نظامی‌تر از گذشته اداره می‌شود و سوریه که جولانگاه گروه‌های تروریستی شده است و… همگی کاملاً نشان از سرنوشت انقلابات را نشان می‌دهد.

درواقع تاریخ گذشته و حال تغییرات ناگهانی و آنی کشورها نشان می‌دهد که یکی از شرایط اجتناب‌ناپذیر فضای انقلابی تند و افراطی بودن است، در چنین شرایطی جامعه آن‌چنان تند می‌شود که هر فرد یا گروهی که تندترین مواضع را بگیرد و نسبت به حذف گروه‌های دیگر اقدام کند موردپسند خواهد بود و افراد و گروه‌های میانه‌رو معمولاً به محافظه‌کاری و سازش‌کاری متهم می‌شوند؛ اما باید در نظر بگیریم که دموکراسی و مردم‌سالاری در درجه اول یعنی پذیرش حقوق دیگران و مصالحه با مخالفان، اگر یکی از اساسی‌ترین شعارهای دموکراسی را «زنده‌باد مخالف من» بدانیم قطعاً باید آگاه باشیم که چنین شعاری در یک فضای تند انقلابی اجرایی نمی‌شود. در چنین شرایطی دموکراسی خواهان یا خود گوشه‌گیر می‌شوند یا توسط انقلابیون تند حذف خواهند شد و درنتیجه افرادی که درصحنه بازی باقی می‌مانند هیچ‌کدام دغدغه دموکراسی نخواهند داشت، اگر بخواهیم به‌عنوان نمونه به درگیری‌های سوریه اشاره‌کنیم آیا می‌توانیم در حال حاضر در بین گروه‌های اصلی و تعیین‌کننده ‌درگیر هیچ اثری از دموکراسی خواهان پیدا کنیم؟ باید بپذیریم که راه‌حل رسیدن به یک هدف متعالی شاید کوتاه‌مدت نباشد. باید بپذیریم که همیشه میان‌بر زدن برای رسیدن به اهداف جواب نمی‌دهد. برای رسیدن به دموکراسی و مردم‌سالاری شاید چند نسل و بیش از یک قرن باید صبر کنیم. زمانی که می‌خواهیم که این مسیر را به‌صورت غیرطبیعی کوتاه کنیم نتیجه‌ای جز برگشتن به خانه اول عاید ما نخواهد شد. نگارنده هیچ اصراری بر این ندارد که همه جریان اصلاح‌طلبی را بپذیرند بلکه تأکید دارد راه‌حل رسیدن به دموکراسی پذیرش قانون و مفهوم و تفکر اصلاح‌طلبی فارغ از مصادیق فردی و گروهی عینی آن است؛ اما اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم که «اصلاح‌طلبی در این ساختار سیاسی هیچ جوابی نداده» نیز می‌توانیم میزان دموکراسی و آزادی بیان را در طی دهه‌های ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ بررسی و تفاوت‌های آن را دید. اگر واقع‌نگر باشیم خواهیم دید که میزان رشد مطبوعات در این دوران قطعاً مثبت بوده، وضعیت فعالیت گروه‌های سیاسی و دانشجویی تغییر اساسی و رشد یافته و آزادی بیان در طی این سال‌ها هرچند با فرازوفرود مواجه بوده و بسیاری به خاطر انتقادات دچار مشکلات اساسی شده‌اند اما رو به بهبود بوده است.

بعد از روی کار آمدن سید محمد خاتمی و رشد احزاب و مطبوعات در دولت اصلاحات مفاهیمی همچون دولت- ملت، شهروند و حقوق شهروندی، جامعه مدنی، آزادی بیان، حق انتقاد از بالاترین مسئولان اجرایی کشور و… وارد سپهر سیاسی ایران شده و تبدیل به جزء لاینفک آن شد و حتی جناح محافظه‌کار که خود مخالف این نوع تفکر بود در ادوار مختلف انتخاباتی از این مفاهیم به‌صورت گسترده استفاده می‌کند یا موقع انتقاد از دولت، این مفاهیم را جزو حقوق اساسی ملت معرفی می‌کند. این موضوع خود نشان‌دهنده این است که اصلاح‌طلبان توانستند اصلاحات مثبتی در سیاست ورزی ایران ایجاد کنند. درمجموع اگر هدفمان رشد و تعالی این کشور و بخش بخش آن است، اگر به‌جای نگاه کوته‌نگرانه و خودخواهانه واقعاً مردم‌سالاری همه‌جانبه می‌خواهیم باید اصلاح‌طلب باشیم حتی اگر جزئی از جریان سیاسی اصلاحات نباشیم. اصلاح‌طلبی اما یعنی پذیرش کلیت نظام و تلاش برای رفع ایرادات آن و این یعنی صبر و تحمل. به قول مرحوم مهندس سحابی: «صبر اصلاح‌طلبانه و تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سخت‌تر و گاه حتی از شهادت هم باارزش‌تر است.»

مسوول حزب اعتماد ملی استان سیستان و بلوچستان

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.