تاریخ انتشار : سه شنبه 11 مرداد 1401 - 20:14
-

چرا مفاخر دیار ما فراموش شده‌اند؟

سالروز تولد دو تن از مفاخر بیهق: ابوالحسن بیهقی (فرید خراسانی) و محمود دولت‌آبادی

سبزواریان

۱۰ مردادماه گذشت. سالروز تولد دو تن از مفاخر بیهق: ابوالحسن بیهقی (فرید خراسانی) و محمود دولت‌آبادی (نویسندۀ رمان‌های مشهور کلیدر و جای خالی سلوچ). در این روز که دو مناسبت هم‌زمان تجمیع شده بود اما نه صدایی شنیده شد، نه مراسمی برگزار شد و نه اصلاً مسئولی متوجه شد این روز چه روزی بوده است؟ اگر چند تا از رسانه‌ها مطلب‌هایی پراکنده منتشر نمی‌کردند، شاید حتی مردم هم یادشان می‌رفت چه روزی بوده است؟
چرا مفاخر سبزوار، موردتوجه قرار نمی‌گیرند؟ در شهرستان‌های دیگر، شخصیت‌هایی با شهرتِ بسیار کم‌تر چنان دستاویز برنامه‌های فرهنگی و تبلیغات رسانه‌ای قرار می‌گیرند که پروپاگاندای آن تمام کشور و گاهی کل دنیا را دربرمی‌گیرد؛ حال چرا در شهر سبزوار با این عمق فرهنگی و تاریخی و با این مفاخرِ بی‌بدیل، خبری نیست و روزهایی مانند ۲۹ خرداد، ۱۰ مرداد و حتی اول آبان مانند گذرِ ابرها می‌گذرند و اتفاقی نمی‌افتد؟
پاسخ این پرسش را در چند مورد تحلیل کنیم:
۱) در سبزوار و به‌خصوص در هِرَمِ مدیریتی و گروهِ تصمیم‌ساز، یک سری از تعصبات حاکم است که باعث شده خط‌قرمزهای پررنگی شکل بگیرد. مثلاً همین محمود دولت‌آبادی شکل خط قرمز به خود گرفته. نویسنده‌ای که در ایران زندگی می‌کند، کتاب‌هایش چاپ می‌شوند، کنار رئیس‌جمهورِ وقت در مراسم حاضر می‌شود و حتی مقام معظم رهبری در نمایشگاه کتاب، سراغ از میزان فروش کتاب او می‌گیرد، در سبزوار خط قرمز محسوب می‌شود و بسیاری از مسئولانی که حاضر نیستند صندلیِ خود را به خط بیندازند، ترس دارند از یادکرد امثال او!
علی شریعتی که یکی از بزرگ‌ترین خیابان‌های پایتخت به‌افتخار او نام‌گذاری شده، برای برگزاری مراسم در دیار خودش، خط قرمز است و حساسیت روی نامش به خرج می‌دهند. حتی بیهقی‌ها نیز به دلیل سنّی‌مذهب بودن مورد حساسیت هستند. همین خط را بگیرید تا تمام نام‌های دیگر مانند عطاملک و کاشفی و …
منظور از خط قرمز، این نیست که به لحاظ قانونی مشکلی وجود دارد یا نهادهایی مراسم را تعطیل می‌کنند، اتفاقاً جالب آن است که نهادهایی که به لحاظ امنیتی و قضایی مسئولیت قانونی دارند، از این برنامه‌ها حمایت هم می‌کنند اما کاسه‌هایی داغ‌تر از آش هستند که به شکل غیررسمی، چنین حساسیتی ایجاد کرده‌اند و خط‌قرمزهای جعلی ساخته‌اند. هوچی‌گری و تعصبِ بی‌جای بعضی از این افراد ـ که اتفاقاً با مجامع تصمیم‌ساز فرهنگی رفت‌وآمد دارند و با مسئولان سطح اول مراوده می‌کنند ـ باعث ایجاد یک ترسِ ناگفته و نانوشته در میان مسئولان و به‌تبع آن در فعالان فرهنگی شده است.
۲) بخش زیادی از مسئولان و حتی خود فعالان فرهنگی و هنری، اصلاً اطلاعات درستی در مورد مفاخر ما ندارند. نام ابن‌یمین را شاید شنیده‌اند اما حتی نمی‌دانند شاعر عصر سربداران است چه برسد به اینکه بدانند چه اهمیتی به لحاظ تاریخی و سیاسی دارد؟ یک‌بار مسئولی رده‌بالا آمده بود به جلسۀ کتاب ما، موضوع جلسه «حسنک وزیر» از کتاب تاریخ بیهقی بود، مسئولِ مذکور به سخنرانی و نصیحت که پرداخت، کمی هم در مورد موضوع جلسه سخن گفت. در میان صحبت‌هایش، به «کتاب‌های علمیِ بیهقی» اشاره کرد و من تعجب کردم که کدام کتاب علمی از ابوالفضل بیهقی وجود دارد که ایشان از آن سخن می‌گوید؟ بعد که صحبت ادامه یافت، فهمیدم که ایشان فرق ابوالفضل بیهقی را با ابوالحسن بیهقی نمی‌داند و فکر می‌کند روایت وزیریِ حسنک را همین بیهقی که آرامگاهش در ششتمد است نوشته! مشابهِ این اتفاق زیاد است، یادمان نرفته مدرسه‌ای که مدیرِ آن‌یکی از رؤسای ادوار آموزش‌وپرورش بود نیز روی دیوار، چنین اشتباهی را نقاشی کرده بود و حتی «ملاحسین کاشفی» را «مولاحسین کاشفی» نامیده بود!
متأسفانه اصلاً مفاخر ما را نمی‌شناسند و حتی کمترین اطلاعاتی در حد یکی دو خط، از او ندارند تابتوانند اهمیت او را بفهمند! اسیرِ یک سری هوچی‌گریِ و گزاره‌های پیش‌فرض در مورد شخصیت‌ها شده‌اند و با همان اطلاعات کم، تصمیم‌های بزرگ می‌گیرند!
۳) ما یک سری افراد داریم که به تعبیرِ رایانه‌ای آماده‌به‌کار (Stand by) هستند و با اولین گزاره‌هایی که بسیاری از آن‌ها جعلی هم هستند، رگِ غیرتشان شلنگ می‌شود و دست به اقدام می‌زنند. نه فقط در سطح ملی ـ که با حمله سفارت یک کشور دیگر، یک ملت را به‌زحمت می‌اندازند ـ که در سطح محلی نیز با بعضی اقدام‌ها هزینه‌های سنگین ایجاد می‌کنند. کسانی که با پاره کردنِ بنرهای معرفیِ کتاب فلان نفر از مفاخر شهرستان، سبزوار را سوژۀ اول رسانه‌های معاند می‌کنند و حسابی برایشان خوراک فراهم می‌کنند تا کسانی که برای برگزاری مراسم بزرگداشت فلان نفر از مفاخر، هشدار و تهدید ارسال می‌کنند!
دریغ از اینکه یک خط یا یک صفحه (نه یک کتاب) از آن شخص خوانده یا اندکی تصویر واقعی از او داشته باشند!
بارها در مقابل دوستانی که اعتقادات متعصبانه داشته‌اند این نکته را گفته‌ام: اگر نویسنده‌ای چون صادق هدایت ستایش‌گر مرگ است و خوانندگانش ممکن است تأثیر سیاه از آن بگیرند، در عوض محمود دولت‌آبادی، ستایش‌گر زندگی است! بخوانید جایی در کلیدر را که خان‌عمو به بیگ‌محمد از «زندگانی» حرف می‌زند و می‌خواهد او را دم آخر از همراهیِ خودشان پشیمان کند! بخوانید وقتی گل‌محمد تفنگ‌دارانش را مرخص می‌کند و استدلال می‌کند که «جان‌ها» نباید ارزان و بی‌دلیل بروند! وقتی به حیدرِ ملامعراج می‌گوید که عمرش را حرام نکند و «عصارۀ زندگی» را بچشد!
در جامعه‌ای که آمارِ خودزنی‌های روزانه‌اش فلان طور است و میزان افسردگی و مصرف داروهای ضدافسردگی آن فلان‌قدر، به‌جای ارج‌نهادن و دعوت کردن به مطالعۀ آثاری که این‌چنین عمیق و تأثیرگذار هستند، می‌رویم کاری می‌کنیم که دولت‌آبادی از سفر به شهر زادگاهش شرم کند! محمود دولت‌آبادی در چند شهرِ ایران جشن امضا داشت اما به سبزوار سال‌هاست ـ باوجود تمام عشق و علاقه‌اش به این خاک ـ حتی سفر نکرده است؟
محمود دولت‌آبادی دعوت‌کنندۀ تأثیرگذاری به «حفظ تمامیت ارضی وطن» است و هم کتاب در این مورد نوشته هم بارها مطلب گفته است. آن زمان که رسانه‌های معاند و بعضی جریان‌های داخلی سعی کردند با دوقطبی‌سازی، ارزش خون سردار سلیمانی را تحت‌الشعاع قرار دهند، مگر همین آدم نبود که صریح، بدون اینکه دنبال جیره‌مواجب و حمایت باشد و بدون اینکه اصلاً روی خوشی دیده باشد، از آن خون دفاع کرد؟ مگر همان رسانه‌های معاند و افراد مهاجم او را مورد لطف قرار ندادند؟
چرا حساب چنین قلمِ محکم و قاطعی را از باری‌به‌هرجهت‌ها جدا نکنیم؟
۴) علت دیگر این است که ما در سبزوار فاقد تشکیلات فرهنگی منسجم هستیم. سمن‌ها ـ گاهی به دلیل عدم همدلیِ افراد، گاهی به دلیل تنبلی، گاهی هم به دلیل فشارهای همان هوچی‌گری‌ها ایجاد هزینه‌های سنگین ـ عموماً یا غیرفعال هستند یا یک‌نفره کار می‌کنند. دیگر تشکیلات فرهنگی و اجتماعی نیز در محاق و انزوا فرورفته‌اند و کاری از دستشان برنمی‌آید. این مشکل، ریشه‌یابیِ مبسوطی می‌خواهد، اما نتیجۀ آن این است که ما اصلاً تشکیلاتی نداریم که مسئول و نیروی برگزاریِ بزرگداشت مفاخر، چاپ نشریه و تولید محتوا در فضای مجازی در مورد مفاخرمان باشد.
آنچه گفته شد، البته تمام ماجرا نیست و اهالی فرهنگی و هنر، می‌توانند به این لیست، تعداد بیشتری از دلایل را بیفزایند؛ اما نیت طرح موضوع بود و دعوت به تفکر. چرا که مفاخر یک شهرستان، ریسمانی هستند که تمام گرایش‌ها و دسته‌ها می‌توانند با همراهیِ هم، راهی برای تعالیِ سطح فرهنگی ـ اجتماعی شهرستان و منطقه از طریق آن بیابند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
حسین خسروجردی چهارشنبه , ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۳

با ستایش و درود به شما و نویسندهٔ گرامی که رنگین کمان فرهنگ و ادبیات داستانی محمود دولت آبادی را با نشانه ای از حریت و قدر دانی و سپاس ِ خود ، با تحکم و انتظار دوستی و نشان مهرورزی عرضه کردید که جای تعظیم و تواضع دارد که درودتان باد :
حسین خسروجردی

نظرات بسته شده است.