دیدگاه‌ها برای کودک سبزواری فالش نبینمت! بسته هستند
تاریخ انتشار : یکشنبه 21 دی 1393 - 23:15
-

کودک سبزواری فالش نبینمت!

تا به خود آمدیم دیدیم در تالار کاشفی انگشت شماری عشق موسیقی دورهم نشسته ایم، البته سالن از قبل هماهنگ شده بود وگرنه کاشفی به این سادگی ها پا نمی دهد بگذریم. دور هم نشستیم و ساز زدیم و نشست موسیقی زاده شد. نه اینکه ما موسیقی را کشف کرده باشیم دقت داشته باشید دوستان

sajjad-akbari01تا به خود آمدیم دیدیم در تالار کاشفی انگشت شماری عشق موسیقی دورهم نشسته ایم، البته سالن از قبل هماهنگ شده بود وگرنه کاشفی به این سادگی ها پا نمی دهد بگذریم.
دور هم نشستیم و ساز زدیم و نشست موسیقی زاده شد. نه اینکه ما موسیقی را کشف کرده باشیم دقت داشته باشید دوستان بدبین خرده نگیرید.
صادق عزیز ساز آورده بود، سروش هم آمده بود و… آمده بودند، ساز زدیم و آنروز تمام شد شرمنده ی کاشفی شدیم با آن همه صندلی خالی که داشت و ما کسی را نداشتیم.

قرار شد تا نشست را با توجه به تعداد افراد موجود در یکی از اتاق های کانون هنرمندان برگزار کنیم. کودکی نوپا بود به قول ما سبزواری ها ۴ بلشتی شده بود.
جمعه بعد ها فرق کرد او بزرگتر شده بود و جمعیت در نگارخانه جا شد نه اتاق ! در این سن و سال بلبل زبانی های کودک همه را به وجد آورده بود و استقبال روز به روز بیشتر می شد.
والدین همیشه از همه بیشتر ذوق می کنند و هی مدام قربون صدقه ی کودکشان می شوند و والدین مسؤل دوست نه اینکه خدا نکرده… منظورم افرادی است که دوستانشان را مسؤلین تشکیل می دهند اصرار در نشان دادن کودک شیرین زبانشان به آنها.

آن مسؤل با تشریفات آمد آن اهل دل رنجور رفت.
همین که مکان و شرایطی برای افرادی تعبیه شود می شود تشریفات محسوب می‌شود وگرنه عروس را همان شب بله برون می شود عقد کرد.

ردیف اولی ها کم کم زیاد شدند کلا این افراد با جمعیت رابطه ی خوبی دارند خواه له باشد خواه علیه کلا پایه اند.
کودک است دیگر شیطنت های خاص خودش را دارد.
آن مجری مضحک رفت و آن مجری با وقار و آرام آمد و دوستان با رسمی تر شدن اوضاع خیال گیشه در سر پروراندند و نوازنده گان نیز غیرتی تر ساز می‌زدند مثل سجاد نبودند که ماهور را همایون بزند و حتی این اواخر که روی صحنه حرص بجود و شور بزند.
کودک است دیگر خرج دارد ولی این کودک برج اش از خرج اش بیشتر شده است، کودک گرسنه کلاه و کفش بوقی به چه کارش می آید.

یکی بود یکی نبود غیراز خدای مهربون سالن بود! تماشاچی بود! نوازنده نبود! لعل گرامی هم بود که هرچند ساز نمی زند ولی دلش کوک کوک است البته خودمانیم گاهی هم فالشی دارد.
نگرانی لعل بسان پدری بود که در بیماری فرزندش به این در و آن در می زند در پی طبیبانی حاذق، اینکه کم بود طبیب حاذق یا با این کودک پدر کشته گی داشتند خدا می داند؟!

هم اکنون این کودک از بیماری فلج اطفال رنج می‌برد و در یاد و خاطر تمامی تماشاچیان و نوازنده گان بستری است و بستری شده برای عفونت و در نهایت مرگ کودک.
چرا و چگونه اش را نمی‌دانم تنها از روی حدسیات از خود می‌پرسم:
نطفه ی این کودک اشکال شرعی داشته اکنون بلایی الهی دامن گرفته؟
تقصیر سجاد اکبری است که کله اش مو ندارد چه رسد به کف دستش؟
تقصیر نوازندگانی است که همین طور تند و تند نمی آیند اجرا کنند تا بهشان بگوییم افرادی برای تمام فصول؟
تقصیر دوستان بالا برکه و پایین برکه بود که ماهی شب عید خود را گرفتند و دیگر انگیزه ای برای ماهیگیران خرده پا نیست؟
تقصیر دل و دماغ هنرمندان است که دست به دست هم داده اند و دوتایی رفته اند ماه عسل و به امید روزی اند که بستر مناسب تری فراهم شود و برگردند؟
تقصیر تماشاچیانی است که آرام و با وقار می‌نشینند و گوش می‌دهند و فالش نوازی نوازندگان بیشتر نمود پیدا می کند و نوازندگان محترم دست و دلشان به ساز نمی‌رود؟
(راه حل : تماشاچیان لطفا حین سکوت سر صدا هم بکنید تا نوازندگان عزیز بیشتر دست و دلشان به اجرا برود)
و در آخر پایه تمام مشکلات: امان از دست مسولین؟
(مسولین :منظور تمامی افرادی بود که می توانستند نخودی در این آش بریزند و هیچ نکردند و جای دست مریزاد دارد).
وسلام

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.