کیست این پنهان مرا در جان و تن
یاهو کیست این پنهان مرا در جان و تن؟ // کز زبان من همی گوید سخن این که گوید از لب من راز کیست // بنگر این صاحب آواز کیست؟ در من این سان خودنمائی می کند // ادّعای آشنائی می کند کیست این گویا وشنوا در تنم؟ // باورم یا رب! نیاید کاین منم
یاهو
کیست این پنهان مرا در جان و تن؟ // کز زبان من همی گوید سخن
این که گوید از لب من راز کیست // بنگر این صاحب آواز کیست؟
در من این سان خودنمائی می کند // ادّعای آشنائی می کند
کیست این گویا وشنوا در تنم؟ // باورم یا رب! نیاید کاین منم
متصل تر با همه دوری به من // از نگه با چشم و از لب با سخن
خوش پریشان با منش گفتارهاست // در پریشان گویی اش، اسرارهاست
***
باز ساقی گفت تا چند انتظار // ای حریف لاابالی! سر برار
ای قدح پیما! برآ، هویی بزن // گوی چوگانت، سرم، گویی بزن
چون به موقع، ساقی اش درخواست کرد // پیر میخواران زجا، قد راست کرد
زینت افزای بساط نشأتین // سرور و سرخیل مخموران حسین (ع)
گفت: آن کس که می جویی منم // باده خواری را که می گویی، منم
شرط هایش را یکایک گوش کرد // ساغر می را تمامی، نوش کرد
باز گفت: از این شراب خوش گوار // دیگر گر هست، یک ساغر بیار
***
روی در میدان این دفتر کنم // شرح میدان رفتن شه کنم
چون که خود را یکّه وتنها بدید // خویش را دور از تن ها بدید
قد برای رفتن از جا راست کرد // هر تدارک خاطرش می خواست کرد
خواهرش برسینه و برسر زنان // رفت تا گیرد برادر را عنان
در قفای شاه رفتی هر زمان // بانگ مهلا مهلااش بر آسمان
کای سوار سرگران! کم کن شتاب // جان من! لختی سبکتر زن، رکاب
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد // تا رُخَش بوسد، الف را دال کرد
هم چو جان خود، در آغوشش کشید // این سخن آهسته بر گوشش کشید
کای عنان گیر من! آیا زینبی؟ // یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق، زنجیری مکن // راه عشق است این، عنان گیری مکن
جان خواهر در غمم زاری مکن // با صدا بَهرَم عزاداری مکن
هست بر من ناگوار و ناپسند // از تو زینب گر صدا گردد بلند
هر چه باشد تو علی (ع) را دختری // ماده شیرا!! کی کم از شیر نری؟
با زبان زینبی شاه آن چه گفت // با حسینی گوش، زینب می شنفت
با زبانِ دیگر، این آواز نیست // گوشِ دیگر، مَحرم این راز نیست
گفت زینب در جواب آن شاه را // کای فروزان کرده مهر و ماه را!
عشق را، از یک مَشِمیه زاده ایم // لب به لب یک پستان غم، بنها ده ایم
تا کنیم این راه را مستانه طی // هر دو از یک جام،خوردَستیم مِی
تو شهادت جُستی ای سبط رسول // من اسیری را به جان کردم قبول
گنجینه الاسرار – عمان سامانی (ارسال : احمد گلباز)
برچسب ها :احمد گلباز ، امام حسین ، زینب ، عمان سامانی ، گنجینه الاسرار
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰