کد خبر : 16878
دیدگاه‌ها برای گداهای نه چندان بی‌پول بسته هستند
تاریخ انتشار : شنبه 19 آبان 1397 - 12:54
-

گداهای نه چندان بی‌پول

هوا کم‌کم رو به تاریکی می‌رود و رفت‌وآمد خودروها در خیابان‌های شهر بیشتر می‌شود، مدت‌هاست ذهنم درگیر گزارشی است، این بار نه از جنس آن دست گزارش‌هایی که تاکنون گرفته‌ام. راستش خجالت و ترس اتفاقات بعدازآن چندان رغبتی برای ورود به این موضوع به من نمی‌دهد. درهرحال؛ بالاخره پس از ساعت‌ها کلنجار رفتن با خودم؛

هوا کم‌کم رو به تاریکی می‌رود و رفت‌وآمد خودروها در خیابان‌های شهر بیشتر می‌شود، مدت‌هاست ذهنم درگیر گزارشی است، این بار نه از جنس آن دست گزارش‌هایی که تاکنون گرفته‌ام. راستش خجالت و ترس اتفاقات بعدازآن چندان رغبتی برای ورود به این موضوع به من نمی‌دهد.

درهرحال؛ بالاخره پس از ساعت‌ها کلنجار رفتن با خودم؛ تصمیمم را گرفتم و راهی یکی از خیابان‌های اصلی شهر شدم، ماشینم را اوایل خیابان کاشفی پارک کردم و به سمت چهارراه دادگستری به راه افتادم. در طول مسیر نه‌چندان طولانی خیابان کاشفی به سمت چهارراه صدای ضربان قلبم را بیشتر می‌شنیدم، پشیمانی از انجام این کار قوت گرفته بود اما باید این کار را انجام می‌دادم، آخر مدتی است آن‌ها را بیشتر در خیابان‌های سطح شهر می‌دیدم که چگونه با شیوه‌های جدید (فال فروشی، اسپندکردن، شستن شیشه خودروها، دعا کردن، استفاده از کودکان خردسال و…) بازی با عواطف پاک مردم را شروع کرده‌اند.

نزدیک چهارراه بودم، چراغ هنوز سبز بود و ثانیه‌ها کم‌کم؛ کمتر و کمتر می‌شد و همین امر سبب می‌شد تا ماشین‌ها برای عبور از چراغ‌قرمز سرعتشان کنند، چراغ‌قرمز شد، ماشین پشت چراغ‌قرمز ایستادند، از داخل ماشین‌ها صدای آهنگ، حرف، خنده، دعوا و… را می‌شنیدم، من فقط به‌اندازه ۹۰ ثانیه‌ی چراغ‌قرمز فرصت داشتم. نفس عمیقی کشیدم و به سراغ اولین خودرو رفتم. به شیشه ماشین زدم و از راننده پرسیدم آقا کمک نمی‌کنی؟ مرد نگاهی بی‌تفاوت به من انداخت و از کیفش بدون اینکه چیزی بپرسد یک هزارتومانی درآورد و به من داد. تمام حواسم به این ماشین بود که با سبز شدن خودرو او را در هیاهوی خودروها گم نکنم. به سراغ خودرویی دیگر رفتم و به او گفتم آقا کمک کن خدا بچه‌هاتو برات نگه داره، شیشه ماشین را بالا زد و بی‌اعتنا خیره به چراغ راهنمایی شد.

مدل خودروی سوم کمی بالاتر بود، با خانواده‌اش درون ماشین مشغول صحبت بودند، شیشه ماشینش پایین بود به او گفتم: آقا کمک نمی‌کنی؟ من گدا نیستم برای داروهایم نیاز به پول دارم. سؤالاتی ردوبدل شد و درنهایت یک ۵۰۰ تومانی از جیبش درآورد و به من داد، نگاه زنش یک‌جور خاصی بود، نمی‌دانم برخی؛ چطور راضی به انجام این کار می‌شوند و حاضرند که هر بار برای دریافت مبلغی ناچیز این نگاه سنگین را به جان‌ودل بخرند.

چشمم به ثانیه‌های چراغ‌قرمز افتاد، چراغ داشت سبز می‌شد به سراغ خودروی ماشینی رفتم که هزار تومانش در دستم بود به شیشه ماشینش زدم و گفتم، گفت خانم من که به شما پول دادم؟ گفتم این پول شما من برای تهیه گزارش مشغول این کارم، با تعجب نگاهی به من کرد و از کنارم رد شد. در حین انجام این کار مردی جوان مشغول اسپند کردن ماشین بود و پول‌هایی که بعضاً از شیشه‌های خودرو به او داده می‌شد را سریع در جیبش می‌گذاشت، به نظرم چندان خوشحال نبود که به قلمروش وارد شده بود. آنچه می‌خواستم را در این قسمت از شهر دریافت کردم. به همین علت مسیر گزارش را به سمت تقاطع بلوار چمران و ۲۲ بهمن (چهارراه قند و شکر) تغییر دادم. پیرمردی با کت‌وشلوار خاکستری و موهای ژولیده با محاسبه چین‌وچروک صورت و دست‌هایش ۷۰ ساله به نظر می‌رسد مشغول گدایی بود، سبک‌کارش جالب بود نه حرف می‌زد و نه چیزی می‌گفت فقط به ماشین‌ها نزدیک می‌شد و منتظر کمک‌های مردم بود.

این بار نه در کسوت یک متکدی که در شغل یک خبرنگار با او به صحبت نشستم، به او گفتم اگر به سؤال‌های من جواب بدهی پول خوبی بهت میدم، گفت: کسی را ندارم. تنهام. به‌اندازه غذا و گذران زندگی کمکم کنید. یک اسکناس ۵ هزارتومانی از کیفم درآورم و به او دادم تا شاید جلب اعتمادی کنم و بلافاصله سر صحبت را باز کردم.

مثل‌اینکه وضعت خوب است، از موقعی که نگاهت کردم حداقل از ۷ ماشین به تو پول دادند؟ پول‌هایش را از جیب درمی‌آورد می‌گوید: آخر به این هم می‌گویند کاسبی. هرکدام ۵۰۰ یا هزار تومان داده‌اند. در بین پول‌ها ۵ هزارتومانی هم می‌بینم.

معمولاً هرروز چقدر کاسبی؟ همه‌اش بستگی دارد به حال‌وروز آدم‌ها. اگر خوب باشند خوب پول می‌دهند اما اگر حالشان خوش نباشد، ما هم بی‌نصیبیم. از صبح تا الآن همین را درآورده‌ام، حدود ۳۰ هزار تومان. به او گفتم اینکه خیلی خوب است با ناراحتی گفت نه اصلاً امروز کاسبی اصلاً خوب نبود.

از او پرسیدم کجا زندگی می‌کنی؟ سبزواری هستی؟ گفت: اهل سبزوار نیستم، از یکی از شهرهای استان آمده‌ام، چندین سال می‌شود که زنم مرا را ترک کرده و من تنهای و تنها شده‌ام، بماند که بچه‌هایم در شهرستان هستند و هرکدام زندگی‌های خودشان را دارند اما من از همان موقعی که زنم رفت به سبزوار آمدم و روزیم را به این شکل تأمین می‌کنم، البته گه گاهی به شهرم هم می‌روم.

شب‌ها کجا می‌مانی؟ جوابی به من نمی‌دهد. عصرها تا کی کار می‌کنی؟ بستگی به میزان کاسبی آن روزم دارد گاهی روزها ساعت ۶ نشده می‌روم گاهی هم تا ۹ شب می‌مانم تا هرینه‌هایم را جبران کنم.

پول‌هایت را چکار می‌کنی؟ خرج ناهار، شام. نگذاشتم حرفش تمام شود از او پرسیدم معتادی گفت: ۳۰ سال است که به این درد گرفتارم، خب چرا ترک نمی‌کنی؟ ترک کردم چند بار اما دیگر توانش نیست، راستش اراده‌اش نیست.

نگذاشت سؤال دیگری از او بپرسم گفت: خانم تو مرا از کاروکاسبی انداختی، من تو این مدت می‌توانستم بیشتر از این‌ها کار کنم، این را گفت و به سراغ ماشین‌ها رفت.

روز بعد مانند یک شهروند برای گرفتن مصاحبه با متکدیان کودک که بعضاً در لباس کودکان کار مشغول به تکدی گری بودند، راهی خیابان بیهق شدم، این بار که برای رسیدن به خیابان بیهق مسیرم را از بلوار چمران انتخاب کردم، دیگر خبری از پیرمرد متکدی نبود، زن میان‌سالی به همراه یک کودک مشغول گدایی بود. پیرمرد متکدی این را گفته بود که ما مکان‌هایمان برای گدایی متغیر است و هرکدام طی مدت‌زمانی خاص در این مکان مشغول به کار تکدی گری هستیم.

خیابان بیهق ساعت حوالی ۶ بعدازظهر، چند کودک را مشغول فروش دستمال‌کاغذی‌های جیبی دیدم. دو نفر از آن‌ها به‌سرعت به سراغ من آمدند. خاله توروخدا دستمال بخر. گفتم لازم ندارم؛ اما اصرارهایشان آدم را وادار به خریدن می‌کرد. گفتم چند؟ گفتند هزار تومان. گفتم گرونه نمیخوام. یکشون گفت خاله تو رو خدا بخر ۵۰۰ تومان. نگاهش کردم و از کیفم یک ۵۰۰ تومانی درآوردم و دستمال را خریدم. بهش گفتم با این پولا چیکار می‌کنی؟ کودک بود، ساده و بی‌آلایش. گفت: پولا رو میدم به بابام، سریع ازش پرسیدم که چیکار کنه؟ گفت: بابام معتاده ما باید خرج اونو دربیاریم، نگذاشت سؤالی بپرسم که گفت: من به بابام گفتم گدایی نمی‌کنم باید برام چیزی بخری تا من بفروشم. کودک بود اما حس غرور رو کاملاً می‌شد در چشمانش دید.

کودک رفت اما نگاهم به دنبالش و حرف‌هایی که با دیگران برای فروش دستمال‌هایش می‌زد، بود. کودک را کمی آن‌طرف‌تر دیدم که با پسرکی کمی بزرگ‌تر از خودش مشغول دعوا شده بود جلو رفتم و گفتم چرا دعوا می‌کنی؟ پسر بزرگ‌تر گفت: خاله کاسبی ما را به هم زده قیمت این دستمال‌ها هزار تومنه ولی این به شما ۵۰۰ فروخته ما با این دستمال‌هایی که روی دستمون بمونه چیکار کنیم؟ همه صحنه‌ها به نظرم مثل سریال‌ها شده بود. گفتم خب برو اون‌طرف خیابون و دستمال‌ها تو به مبلغی که میخوای بفروش. پسرک رفت اما به این کودک گفت حسابتو می‌رسم. چه داستانی شده بود انگار این‌ها برای بدست آوردن پول‌هایی ازین دست باهم رقابت داشتند.

حالم حسابی گرفته بود که واقعاً زیرپوست شهر، چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و ما این‌قدر بی‌خبر. می‌دانستم که اگر کمی کنکاش کنم لایه‌های دردناک‌تری از زندگی این کودکان و حتی متکدیان زن هم پدیدار می‌شود. پس به همین‌جا اکتفا کردم و به سمت خانه به راه افتادم.

در این رابطه با مدیرعامل ستاد جمع‌آوری و ساماندهی متکدیان سبزوار به گفتگو نشستم که وی گفت: بیشتر افرادی که به تکدی گری می‌پردازند افراد حرفه‌ای و سودجو هستند که از عواطف پاک و احساسات مردم سو استفاده می‌کنند.

دیواندری افزود: متکدیان سودجو به بهانه‌های مختلف و از روش‌های گوناگونی همچون پاک کردن شیشه اتومبیل‌ها، دست‌فروشی، فال‌گیری و دیگر روش‌های مرسوم اقدام به تکدی گری می‌کنند.

وی افزود: برخورد عاطفی و دلسوزانه مردم که از نیت پاک آن‌ها سرچشمه می‌گیرد، موجب افزایش تکدی گری و فرصت‌طلبی این سودجویان می‌شود.

او بابیان اینکه برخی از متکدیان حرفه‌ای در سبزوار روزانه ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان درآمد دارند، گفت: از مردم خواست می‌کنم به‌منظور کمک به افراد نیازمند به سازمان‌ها و مؤسسات خیریه مراجعه کنند و از کمک کردن به متکدیان و کودکان خیابانی پرهیز کنند.

مدیرعامل ستاد جمع‌آوری و ساماندهی متکدیان سبزوار بابیان اینکه از ابتدای فعالیت این موسسه یعنی از سال ۹۳ در سبزوار یک هزار و ۵۲۰ متکدی ساماندهی شده‌اند، افزود: ۳۰ درصد از این افراد زن و ۷۰ درصد آن‌ها مرد هستند و در بین آن‌ها همه اقشار سنی از کودک گرفته تا افراد مسن دیده می‌شود.

وی بابیان اینکه شیوه تکدی گری متکدیان سبزوار حالا رنگ و بوی حرفه‌ای به خود گرفته است، افزود: متکدیان پس از شناسایی، جمع‌آوری و سپس غربالگری و ازلحاظ مباحث روان‌شناختی با آن‌ها کار می‌شود. اکثر متکدیان سبزوار معتاد هستند و ما آن‌ها را به کمپ برای ترک اعتیاد می‌فرستیم.

او با اظهار اینکه در میان متکدیان سبزوار هستند کسانی که دارای خانواده و شغل‌های خوبی بوده‌اند اما به دلیل بروز برخی شرایط به این شغل روی آورده‌اند، بیان کرد: در حال حاضر ۲۰۰ نفر این افراد پس از طی مراحل غربالگری و روان‌شناختی به آغوش خانواده بازگردانده و مشغول حرفه‌ای شدند که بعضاً در آن‌هم موفق هستند.

به گفته دیواندری اکثر متکدیان سبزوار افراد معتادی هستند که به‌اندازه مصرف روزانه خود یعنی چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان کسب درآمد می‌کنند و سپس کار را رها می‌کنند. ن افراد به مواد مخدر اعتیاد دارند، بعضاً در این افراد بیماری‌های مختلفی ازجمله ایدز و هپاتیت مبتلا مشاهده‌شده لذا با هماهنگی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار و سازمان بهزیستی این افراد پس از جمع‌آوری توسط ستاد برای آزمایش و درمان به مراکز درمانی کمپ‌های ترک اعتیاد معرفی می‌شوند.

وی ادامه داد: در این زمینه پرونده ۱۶ متکدی به دادگاه ارائه شد که انصافاً دادستان سبزوار نیز در این زمینه همراهی و حمایت‌های لازم را با ما داشته است.

او این مطلب را هم می‌افزاید که در بین متکدیان سبزوار افراد غیربومی هم مشاهده می‌شوند که از تمول مالی برخوردارند اما این حرفه انگار با گوشت و پوست آن‌ها عجین شده، دراین‌بین پیرمردی از یکی از شهرهای استان است که دارای دو فرزند پسر که هر دو دکتر هستند به چشم می‌خورد. او را بارها به شهرش بازگردانده‌ایم اما باز پس از مدتی دوباره به سبزوار برگشته است.

در ادامه صحبت‌ها دیواندری به کمبود مکان برای جمع‌آوری متکدیان سبزوار اشاره می‌کند و می‌گوید: اگر مدتی است که در سطح شهر شاهد افزایش تعداد این افراد هستید نه به دلیل کم‌کاری ما که به دلیل کمبود مکانی است که وجود دارد و این مهم را به شهرداری اعلام کردیم و منتظر پاسخ هستیم.

او اضافه کرد: اگر مکان بزرگ‌تری برای این افراد در نظر گرفته شود یقیناً چهره شهر از این نازیبایی زدوده و متکدیان همانند گذشته ساماندهی می‌شوند.

مدیرعامل ستاد خیریه جمع‌آوری متکدیان سبزوار با اشاره به اینکه هزینه‌های این مرکز و نیازمندان تحت پوشش آن از طریق خیرین و نیکوکاران تأمین می‌شود از مردم شهر سبزوار خواستار همراهی با این موسسه خیریه و عدم کمک مالی به متکدیان که هیچ‌گونه نیاز مالی ندارند.

در صحبتی که با مدیران ارشد شهرداری سبزوار صورت گرفت آن‌ها به عقد تفاهم‌نامه‌ای با ستاد ساماندهی و جمع‌آوری متکدیان این شهر اشاره و گفتند شهرداری به‌عنوان یکی از اعضای ستاد جمع‌آوری متکدیان و ساماندهی آن‌ها در کنار دیگر اعضا قرار دارد و به تعهدات خود عمل می‌کند.

به گفته آن‌ها آنچه امروز در سبزوار برای ساماندهی و جمع‌آوری متکدیان احساس می‌شود ایجاد مجتمع اردوگاهی برای ساماندهی متکدیان است که می‌بایست در آن‌همه نهادهای حمایتی، نظارتی و تأمینی دخیل باشند و بر اساس شرح وظایف خود اقدام به انجام امور کنند.

معاون خدمات شهری شهرداری سبزوار در این رابطه به قانون مصوبه شورای عالی اداری در خصوص ساماندهی متکدیان اشاره کرد و گفت: در هشتاد و دومین جلسه شورای عالی اداری در اردیبهشت‌ماه سال ۸۷ آیین‌نامه‌ای به‌منظور اصلاح ساختار و ایجاد هماهنگی در فعالیت دستگاه‌های اجرایی و ارتقا کارآیی و بهبود روش‌های مربوط به مبارزه با تکدی و جمع‌آوری، شناسایی و تعیین وضعیت افراد بی سرپرست، گمشده، متواری، درراه مانده و موارد مشابه و همچنین تنظیم وظایف دستگاه‌های عمومی و دولتی در این امور تصویب شد.

سعیدرضا فصیحی به مجتمع اردوگاهی اشاره می‌کند و می‌افزاید: این اردوگاه زیر نظر فرمانداری در شهرهای بزرگ تشکیل می‌شود و مسئولیت نگهداری موقت، شناسایی وضعیت، گروه‌بندی و تعیین تکلیف افراد موضوع این مصوبه را به عهده دارد.

وی بیان کرد: بر اساس این مصوبه، شهرهایی که بر اساس آخرین آمار سرشماری جمعیتی بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر داشته باشند، حسب نظر استاندار و حسب شرایط محلی مشمول این تعریف خواهند شد.

او گفت: دی‌ماه سال گذشته استاندار خراسان رضوی با ارسال نامه‌ای به فرمانداری سبزوار با راه‌اندازی این مجتمع اردوگاهی جهت ساماندهی آسیب دیدگان اجتماعی در سبزوار موافقت کرد که تاکنون اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است.

لازم است این نکته را یادآور شویم که هرچند این گزارش می‌توانست از جنبه مختلفی بررسی شود اما بررسی آن تکرار مکررات بود و قاعدتاً نتایجی هم که باید حاصل می‌کرد به دست نمی‌داد.

درهرحال آنچه از تهیه این گزارش به دست آمد این بود که راه‌های رفع تکدی را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد:

۱-ادغام و همکاری هماهنگ همه سازمان‌ها و خیریه‌ها در یک تشکیلات منسجم جهت جمع‌آوری امکانات برای مقابله با پدیده تکدی. به‌عنوان‌مثال شهرداری با همه امکانات بالقوه و بالفعلی که دراختیار دارد می‌تواند در جهت برچیدن تکدی سهم بزرگی داشته باشد.

۲- قانونی کردن مقابله و مبارزه با تکدی و معرفی قضایی و حقوقی رفتار تکدی گری به‌عنوان عملی که نقض قانون می‌شود.

۳-برخورد قاطع با متکدیان حرفه‌ای و شیادانی که به یک نوع زندگی بی‌اهمیت خو گرفته‌اند.

هرچند در مواد ۷۱۲ و ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی به‌وضوح به موضوع تکدی گری و مجازات‌های آن اشاره کرده است اما پدیده تکدی گری و توسعه آن نشان از ضعف قانونی دارد.

ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی درباره تکدی گری به‌وضوح اعلام می‌کند که هر شخصی که تکدی را پیشه خود قرار داده باشد و از این راه امرارمعاش کند به حبس از یک تا ۳ ماه محکوم خواهد شد و چنانچه باوجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور همه اموالی که از طریق تکدی گری به دست آورده است مصادره خواهد شد.

بی‌شک باید این موضوع را نیز مدنظر قرار داد که برخی از متکدیان به‌صورت حرفه‌ای در حال فعالیت هستند و درآمد خوبی هم از این راه دارند. به عبارتی این‌ها در گروه نیازمندان واقعی قرار نمی‌گیرند اما با تحریک احساسات عواطف و حس انسان دوستانه شهروندان تکدی گری را پیشه خود کرده‌اند.

بیراه نیست اگر بگوییم یکی از راه‌های مقابله با پدیده تکدی این است که سعی شود جلوی مهاجرت‌های بی‌رویه و بدون برنامه‌ریزی که نهایتاً منجر به تکدی می‌شود گرفته شود، همچنین می‌توان با ایجاد کارگاه‌های آموزش فنی حرفه‌ای و ایجاد تسهیلاتی برای کارهای بخش خصوصی با تکدی گری مبارزه کرد.

به‌هرحال تکدی گری جرم است و مبارزه با آن توجه جدی تمام سازمان‌های درگیر با این موضوع را طلب می‌کند اما باید دانست، علاوه بر اینکه تکدی گری جرم است، یک مشکل اجتماعی هم محسوب می‌شود، بنابراین توجه به زمینه‌های گرایش افراد به تکدی گری ضروری به نظرمی رسد.

 

*منتشر شده در شماره ۱۳۳ هفته نامه ستاره شرق

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.