داستان کوتاه: صداها

داستان کوتاه: صداها

چشمامو بستم. صداها هنوز ادامه داشتن. صدای تلویزیون که احتمالاً چند تا کارشناس اخبار آخر شب بودن؛ صدای تخمه شکستن، صدای خنده، صدای کامیونایی که شبا رد می‌شدن؛ صدای مادرم… تصویری نمی‌دیدم؛ فقط سیاهی مطلق پشت پلکم که گاهی انعکاس نورهای شدید اونور پلکم هاله‌های رنگی مبهمی تو اون تاریکی ایجاد می‌کرد. هاله‌هایی که بی‌نظم

داستان کوتاه: نگاه

داستان کوتاه: نگاه

تخته شاسی را با یک دست گرفت و مداد را با فشار روی کاغذ کشید. طرح کم کم جان می‌گرفت و نگاهش می‌کرد. یاد روزی افتاد که هم کلام با افسر شهیدی، زمزمه کرده بود: روزی که از تو جدا شم؛ روز مرگ خنده‌هام‌ـه روز تنهایی دستام؛ فصل سرد گریه‌هامـه و مرد که دنبالش آمده

داستان کوتاه: بازم نتونستم

داستان کوتاه: بازم نتونستم

دوباره کنار ساحل بودم. اینبار ویلچری در کار نبود. اون نبود. پشتش به من نبود. همه چیز همون طوری که طراحی کرده بودم بی نقص بود. تقریبا بی نقص. فقط یک عیب وجود داشت. اینبار اون نبود. سمت راستم یک رستوران با دیوارهای شیشه ای گذاشته بودم با فاصله ی پنج شش متری از بیشترین

داستان کوتاه: دو نفر ساده

داستان کوتاه: دو نفر ساده

مرد روی داربست ایستاده بود و هر چند دقیقه سطل خالی را به چنگک آویزان می کرد و پایین می فرستاد. از دو مردی که پایین مشغول کار بودند یکی جوان با پیراهن چهارخانه نیمدار و شلوار کتان کرم رنگ که سر زانو هایش کمی خورده شده بود و پاچه هایش نخ کش با موهایی

فراخوان جشنواره ملی- دانشگاهی سفرنامه و ادبیات داستانی رضوی

فراخوان جشنواره ملی- دانشگاهی سفرنامه و ادبیات داستانی رضوی

اشاعه فرهنگ رضوی و اگاهی هرچه بهتر و عمیق تر جوانان و دانشگاهیان از مبانی فرهنگی اسلام و آموزه های دینی و فرهنگی امامان معصوم،باتوجه به تاثیر شگرف زبان هنر در انتقال این مفاهیم و آموزه ها و به خصوص هنر که با جذابیت و زیبائی درونی، نقش کلیدی در تبیین فرهنگ داشته و دارد،