
شماره ۱۴۳ هفته نامه ستاره شرق منتشر شد
صفحه اول شماره ۱۴۳ هفته نامه ستاره شرق:
صفحه اول شماره ۱۴۳ هفته نامه ستاره شرق:
از تورنتوی کانادا تا سبزوار: سمانه علی اکبری هوای مسیر کمی مهآلود است، مقصد گزارش ۵۵ کیلومتری سبزوار، روستای اولر. وصفش را شنیده بودم، میگفتند بهواسطه تلاش و همتش یک منطقه لمیزرع تبدیل به آبادی وصفنشدنی شده است. به منطقه اولر رسیدیم. مسیر گزارش، توسط جادهای خاکی و البته پرپیچوخم از جاده اصلی جدا میشود.
صفحه اول شماره ۱۴۲ هفته نامه ستاره شرق:
علی ششتمدی گفتوشنودی با ابراهیم بهشتی، دبیر سیاسی روزنامه ایران آمده بود دفتر تا خسته نباشید بگوید! اول، قضیه عجیب به نظر میرسید: کسی در این سطح عالی رسانهای، دبیر مهمترین سرویسِ قَدَرترین روزنامه دولتی کشور، چند ساعت از وقتش را گذاشته بیاید دفتر ستاره شرق! اما قضیه همینقدر ساده بود: عِرقِ همشهری بودن این
صفحه اول شماره ۱۴۱ هفته نامه ستاره شرق:
بعد از مدتها سوار تاکسی شدم، پیرزنی داخل تاکسی بود که مسیرش به یکی از بانکهای سطح شهر ختم میشد. به راننده تاکسی گفت: مادر بانک را رد نکنی، راننده تاکسی گفت: نه مادرم حواسم هست. در طول مسیر این جمله را چندین بار تکرار کرد. به بانک مقصد رسیدیم پیرزن خواست از تاکسی پیاده
صفحه اول شماره ۱۴۰ هفته نامه ستاره شرق:
گسترش روزافزون جمعیت شهرها، افزایش پیچیدگیهای شهرنشینی، کاهش منابع اقتصادی، ضرورت صرفهجویی در منابع و مدیریت وقت و زمان دغدغهای امروزی انسان شهرنشین است. در این شرایط سازمانها و نهادهای مردمی ایجاد شدند تا با ارائه خدمات و ایجاد فرآیندهای هدفمند کاری فضاهای امنی را برای زندگی انسانها در کنار هم پدیدآورند و از این
به همین تلخی! بهترین عنوانی که برای این متن به ذهنم رسید همین بود! برای متنی که سرشار از عصبانیت و دق دلی و افسردگی است! برای ماها که از هر چه تصور کنیم هم «کتابنخوان»تریم! قصه تلخی که تلخیاش از جنس زهرِ مار است، نه قهوهای دلنشین! خاطره دوستی داشتم در دوران دانشجویی
صفحه اول شماره ۱۳۹ هفته نامه ستاره شرق