قلم بگیر و برآشوب و کاغذی بنویس…

قلم بگیر و برآشوب و کاغذی بنویس…

سبزواریان – علی شادان: به محمود دولت‌آبادی و داغی که در سینه دارد… قلم بگیر و برآشوب و کاغذی بنویس  //  بپاش بر دل این خاک بذر آتش را قلم بگیر و بتاز و بگیر از تاریخ  //  تقاص خون غریبانه‌ی سیاوش را قلم بگیر و به پا کن سیاه‌چادر را  //  دوتار و برنو

بی‌فرهنگی در بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی سال

بی‌فرهنگی در بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی سال

سبزواریان – علی شادان: بُن ِ کتاب را از بانک می‌گیرم و خودم را به اتوبوس می‌رسانم تا صبح زود در نمایشگاه کتاب تهران باشم. بیست و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران سه‌شنبه پانزدهم اردیبهشت‌ماه توسط ریس جمهور رسماً افتتاح گردیده و بازدید عمومی از روز چهارشنبه آغاز شده است. من حدود هشت صبح روز

یا علی گفتیم و قسط آغاز شد

یا علی گفتیم و قسط آغاز شد

سبزواریان – علی شادان: مصرع معروف دکتر «محمود اکرامی» را همه شنیده ایم، «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» از آنجا که این مصرع زیبا را همیشه روی کارت‌های عروسی چاپ می‌کنند؛ اینجانب نیز با توکل به خدا، یا علی گفتم تا عشق را آغاز کنم… [divider] ماه قبلی بخت بنده باز شد  //

پدرم آدم بزرگی بود…

پدرم آدم بزرگی بود…

همچنان معتقدم که لحظات طنز، درست وقتی سراغت می‌آیند که اصلاً انتظارشان را نداری. مثل آخرین باری که آخر شب به پمپ‌بنزین رفتم و یکی از همکلاسی‌های روزگارِ قدیم را دیدم که سیاهپوش پدرش بود و نقل‌قول رشادت‌های آن مرحوم شد و مرا بدجوری گرفت و همان شب این شعر به دنیا آمد. [divider] پدرم آدم