نمکیه… نمکی…!
خوب یادم میآید حدود بیست و اندی سال قبل، صدایش برای ما به یک موسیقی کلامی تبدیل شده بود، از کسی میگویم که کارش صبح و ظهر و شب نداشت، صدای خشدارش را ته حلقش میانداخت و داد میزد نمکیه… نمکی… وقتی صدایش را میشنیدیم بیشتر بچهها، از خانهها بیرون میآمدند و خودشان را به