داستان کوتاه: تابلو

داستان کوتاه: تابلو

همسایه‌ها می‌دانستند پیرمردی که بسیار ساکت و آرام است، در این آپارتمان زندگی می‌کند. گاهی خودشان هم شک می‌کردند که آدم در این خانه هست یا نیست؛ اصلاً زنده‌اند یا مرده. پیرمرد وقتی برای خرید به سوپرمارکت محل می‌رفت مثل سایه حرکت می‌کرد. برای ارتباط کلامی با سوپری مشکل دارد چه برسد به همسایه‌ها! نمی‌توانست

غنی اما نامتجانس!

غنی اما نامتجانس!

سبزواریان: پس از گذشت حدود دوماه از اولین فراخوان نگارخانه سپنج، سرانجام اولین نمایشگاه این نگارخانه هفتم اسفندماه جاری افتتاح گردید. ضمن سپاسگزاری از دوستانی که به هر شکل حمایت خودرا اعلام و بر جنبه های مثبت این نمایشگاه تاکید داشتند لازم است با بررسی فنی تر و نقدی عمیق تر همه ی جنبه های این